eitaa logo
👊کانال تنگه مرصاد💥
690 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
10.8هزار ویدیو
130 فایل
👊آنتی منافق👊 🔥کانال تنگه مرصاد🔥 ✔✔ 🔴رسانه جوانان مستقل و انقلابی ایران اسلامی 🔴 💪ما همه صیاد هستیم👊 ✨با ولی تا ظهور خواهیم ماند✋ ارتباط با ادمین 👇👇 @Soheil_110 @yaa_hossain_313
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️پرداخت 1میلیون هدیه بلاعوض به کولبران توسط بنیاد مستضعفان! آقایان دولتی اگر قراره کمکی کنید، اینگونه باشه! پولش رو ندارید، به همه پرداخت نکنید! حدود 6میلیون خانوار نیازمند هستند، به همونها بلاعوض پرداخت کنید یا بدون سود! @tmersad313
🌀تلاش مشكوك در بدنه دولت براي برهم زدن آرامش خانواده‌ها در دوران كرونا👇 ♦️بعد از قرنطينه خانگي در شهرهاي اروپايي و افزايش خشونت به‌ويژه عليه زنان، جرياني مشكوك در دولت و بدنه رسانه‌هاي دولتي و اصلاح‌طلب نيز تلاش دارد وضعيت ايران را مانند كشورهاي اروپايي جلوه دهد ♦️در همين رابطه پيامك وزارت بهداشت كه با استقبال شبكه‌هاي ضدانقلاب و رپورتاژ رسانه‌هاي دولتي مانند خبرگزاري ايرنا همراه شد؛ با معرفي شماره اورژانس اجتماعي از مردم خواست تا در صورت مشاهده كودك‌آزاري يا همسر آزاري در ايام كرونا، تماس بگيرند ♦️اقدامي كه مشخص نيست ناظر به كدام گزارش مستند انجام‌شده و بيشتر به القاي لزوم وجود چنين خشونت‌هايي كمك مي‌كند! ♦️معصومه ابتكار معاون روحاني در امور زنان و خانواده نيز اعلام كرد كه «شماره ۱۲۳ را به خاطر بسپاريد و در صورت مشاهده كودك‌آزاري، همسر آزاري و ...اطلاع دهيد» ♦️بهتر است خانم ابتكار قبل از سياسي بازي جديد، توضيح دهد چه برنامه‌هاي عملي براي خانواده‌ها در ايام كرونا ارائه داده است. @tmersad313
یعنی ؛کشتار میلیون ها سرخپوست با پتوهای آلوده به ویروس آبله! یعنی ؛ تست باکتری های بیولوژیکی روی مردم امریکا دهه ی 50تا70میلادی! یعنی ؛شیوع تیفوئید در کره ی شمالی با بمب های حاوی حشرات ناقل! یعنی؛شیوع ابولا در آفریقا! یعنی؛ یعنی ؛احتمالا "جوان انقلابی" @tmersad313
🌹در لحظات غروب خورشید روز جمعه ، به سفارش حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها دست به دعا بر میداریم : يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمة عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج.. @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤🍃 🌼 یا اباصالح المهدے ادرڪنی تو بيا عزيز زهرا ڪه تو سيد جهاني ڪه تو هم بهار مردم ڪه تو هم بهار جاني تو بيا ڪه چشم مردم به ره عنايٺ توسٺ ڪه تو هم طبيب دلها ڪه تو نور دیدگانی 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج 📿 اول وقت 🍃❤🍃 @tmersad313
⭕️ وقاحت به سبک ایالات متحده 🔹درست در زمانی که اجساد برخی قربانیان کرونا در نیویورک در گورهای دسته‌جمعی "هارت آیلند" دفن می‌شوند، سفارت مجازی آمریکا وضعیت کرونا در ایران را "فاجعه" و مقصر آن را هم "رژیم" معرفی کرده است. 🔹سفارت ایالات متحده با ۱۶۶۰۰ مرگ و ۴۷۰ هزار مبتلا (۳۰ درصد مبتلایان کل دنیا) بهتر است با این وضعیت فاجعه‌بار کرونا در آمریکا خفقان گرفته یا راجع به همان آزادی بیان و اینها برایمان شعر بگوید! @tmersad313
🔹تبرک: این کلیپ کار ما نیست! ▫️گروه صنعتی تبرک از کلیپ تبلیغاتی منتشر شده در شبکه های اجتماعی اعلام برائت کرد. ▫️در روزهای اخیر انتشار یک ویدیوی تبلیغاتی انیمیشنی محصولات تبرک در فضای مجازی که حاوی تصاویر و دیالوگ های غیراخلاقی بود، مورد انتقاد شدید مخاطبان قرار گرفته بود. @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👊کانال تنگه مرصاد💥
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به ن
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مسلمین 👇👇👇 @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
🍃🌺چلّه قرائت دعای فرج🌺🍃 👥 هر شب ساعت ۲۲ ، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به ن
🔔☄بياد مولا به رسم هر شب 🔔 🌸✨بسم الله الرحمن الرحيم✨🌸 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمفَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، 🌸بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ🤲🌸 💫و برای سلامتی محبوب💫 🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ✨ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ✨ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ✨ وَعَلى آبائِه ✨في هذِهِ السَّاعَةِ✨ وَفي كُلِّ ساعَة✨ وَلِيّاً وَحافِظاً✨ وَقائِداً وَناصِراً ✨وَدَليلاً وَعَيْنا ✨حَتّى تُسْكِنَهُ✨ اَرْضَكَ طَوْعاً✨ وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَك ضَلَلْتُ عَنْ دينِي 🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج 🌷 @tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👊کانال تنگه مرصاد💥
💎پویش استغاثه جهانی طلب منجی هر روز به نیابت از یک شهید 💎 ✅ان شاءالله در شب و روز دوم این پویش دعا
💟شب‌‌سوم چلّه‌‌ی‌سراسری‌ِ درانتظارعشق؛ قرائت‌یک‌مرتبه‌زیارت‌عاشوراو چهل‌مرتبه{اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج} ••🌸•• | روز | •زیارت‌عاشورابه‌نیتــ‌ظهور‌امـامِ‌زَمـــان• ••🌸•• 3⃣ @tmersad313
💎پویش استغاثه جهانی طلب منجی هر روز به نیابت از یک شهید 💎 ✅ان شاءالله در شب و روز سوم این پویش دعا ، نیایش ، توسل و التجای خود را برای سلامتی و تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت به نیابت از 🌹شهید مصطفی احمدی روشن🌹 انجام خواهیم داد. 💠اللهم عجل لولیک الفرج💠 @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
#رمان #فنجانی_چای_با_خدا #قسمت_چهل_و_نهم بهوش بودم.. اما فرقی با مردگان نداشتم! چرا که ته مانده ای
او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد. به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم. باید با یان یا عثمان حرف میزدم. تماس گرفتم اول با عثمان. یک بار.. دو بار.. سه بار.. جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد..شماره ی یان را گرفتم.. بعد از چندین بار جواب داد: (سلام دختر ایرانی..) صدایم ضعیف بود: (بگو جریان چیه؟ تو کی هستی؟) لحنش عجیب شد: (من یانم.. دوست سارا..) دوست داشتم فریاد بزنم و زدم، هرچند کوتاه: (خفه شو..من هیچ دوستی ندارم.. من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم. (داری.. تو دانیالو داری..) نشسته رویِ‌تخت با پنجه ی پایم گلِ‌ قرمز رنگ قالی را هدف گرفتم داشتم..دیگه ندارم.. یه آشغال مثه عثمان؛ اونو ازم گرفت... توام یه عوضی هستی مثه دوستت و همه ی هم کیشاش..اصلا نکنه توام مسلمونی؟)‌ جدی بود: (سارا آرام باش.. هیچ چیز اونی که تو فکر میکنی نیست..از وضعیت لحظه به لحظه ات باخبرم. میدونم چه شرایطی رو از سر گذروندی. پس فعلا یه کم استراحت کن) ‌از کوره در رفتم: (با خبری؟؟ چجوری؟؟ یان بیشتر از این دیوونم نکن.. این دوستی که تو ایران داری کیه؟ کسی که منو به اون آموزشگاه معرفی کرد کیه؟؟ کسی که پروینو آورد تو این خونه کیه؟؟ اسمش چیه؟؟ حسام؟؟ یان دارین باهام بازی میکنید.. اما چرا؟؟) گرمم بود! زیاد...به سمت پنجره رفتم تا بازش کنم.. چشمم که به تصویر خودم در شیشه افتاد میخکوبِ‌ زمین شدم.. این من بودم؟؟ همان دختر مو بور با چشمان رنگی.. این مرده ی متحرک شباهتی به من نداشت..صدای الو الو گفتنهای یان را میشنیدم..اما زبانم نمیچرخید..گوشی از دستم افتاد. به سمت آینه رفتم..دیگر چیزی از آن دختر چند ماه پیش باقی نمانده بود جز چشمانی آبی رنگ. وحشت کردم... سری بی مو..چشمی بی مژه... صورتی بی ابرو... ادامه دارد... اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
#رمان #فنجانی_چای_با_خدا #قسمت_پنجاهم او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد. به محض جا
جیغ زدم..بلند...دوست نداشتم خودم را ببینم..پس آینه محکوم شد به شکستن.. پروین هراسان به اتاقم آمد.با فریاد این زنِ تپل و مهربان را به بیرون هُل دادم. تا جاییکه از دستم برمیآمد شکستم و پاره کردم و در این بین در زدنهای گریان پروین پشت در اتاق قصد قطع شدن نداشت. صدایش را میشنیدم: (آقا حسام، مادر.. تو رو خدا خودتو زود برسون.. این دختره دیوونه شده...در اتاقم بسته..میترسم یه بلایی سر خودش بیاره.. من که زبون این بچه رو نمیفهم..) مدتی گذشت...تتمه ی توانم را صرفِ‌ خانه خرابیم کرده بودم و حالی برایِ‌ ادامه نبود.. روی زمین، تکیه زده به کمد نشستم.. دیگر چه چیزی از همه ی نداشته هایم، داشتم تا برایش زندگی کنم..؟؟ با ضعیفی عجیب تکه ی خورد شده از آیینه را برداشتم... تمام لحظه های نفس کشیدنم را مرور کردم...معدود خنده هایم با دانیال... شوخی هایش..جوک های بی مزه اش.. سر به سر گذاشتن های بچه گانه اش.کل عمرم خلاصه میشد در دانیال. تکه ی تیزِ آیینه را روی مچ دستم قرار دادم.. مردن هم جرات میخواست و من یکبار نخواسته تجربه اش کرده بودم. چشمانم را بستم.که ناگهان ضربه ایی آرام به در خورد: (سارا خانووم.. لطفا درو باز کنید..) خودش بود...قاتل خوش صدای تنها برادرم... صدایش را شنیدم.درست مانند وقتی که قرآن میخواند نرم و خوش آهنگ.. اما من متنفر بودم، نه از صدا، که از صاحبش.. دوباره ضربه ایی به در زد: (سارا خانووم..خواهش میکنم درو باز کنید..) زیادی آلمانی را خوب حرف میزد. به همان خوبی که ته مانده ی انگیزه ی زندگیم را گرفت. دیگر چه داشتم که دل وصل کنم به بودن و نفس گرفتن؟ زیبایی، آخرین چیزی بود که از دست دادم و حالا به امید مرگ باید لحظه های آغشته به سرطانم را میشمردم.. صدایش در گوشم موج زد: (سه ثانیه صبر میکنم.. در باز نشد، میشکنمش..) پس سه ثانیه برای گذشت از زندگی و نجات از دستِ این مسلمان داعش مسلک وقت داشتم.. باید داغِ این رستگاریِ نکاحین را به دلش میگذاشتم. تکه ی آیینه را با وجودی لرزان شده از ترس روی مچ دستم فشار دادم.. مُردن کارِ ساده ایی نبود، دستم سوخت، چند ضربه ی محکم به در خورد، من با تمام وجود وحشت کردم، و در شکست... با موهایی پریشان.. صورتی خوابیده در ریش و لباسی که عدم هماهنگی در رنگهایش، عجله برای رسیدن به این خانه را نشان میداد. با رنگی پریده، سری پایین و چشمانی چسبیده به دستم، حیرت زده روبه رویم ایستاد: (صبر کن.. داری چیکار میکنی..)  زخم دستم سطحی بود..پروین با دیدنم جیغ زد.عصبی فریاد زدم:(دهنتو ببند!) حسام با آرامشی هیستیریک از پروین خواست تا اتاق را ترک کند. دو قدم به سمتم برداشت. خودم را عقب کشیدم... آرزوی این تَن را به دل میگذاشتم. (نزدیک نیا عوضی..) ایستاد. دستانش را تسلیم وار بالا برد.حسِ جوجه اردکی را داشتم که در حصاری از گربه های گرسنه دست و پا میزند. (باشه.. فقط اون شیشه رو بنداز کنار.. از دستت داره خون میاد..) روزی میخواستم زندگی را به کامش زهر کنم. اما حالا داشتم جانم را برای خلاصی از دستش معامله میکردم. ترس و خشم صدایم را میخراشید: (بندازم کنار که بفرستیم واسه جهاد نکاح؟؟ مگه تو خواب ببینی..وقتی دانیالو ازم گرفتی..وقتی با اون خدا و اسلامت تنها خوشیمو آتیش زدی و کَردیش یه قصاب عین خودتو اون دوستای لعنتیت، عهد کردم که پیدات کنمو خِرخِرتو بجوئم.. اما تو پیدام کردی اونم به لطف اون عثمان و یانِ عوضی..و درست وقتی که حتی انرژی واسه نفس کشیدن ندارم.. نمیدونمم دنبال چی هستی.. چی از جوونم میخوای.. اما آرزوی اینکه منو به رفقای داعشیت بدی رو به دلت میذارم.) گوشیم به صدا درآمد و حسام به سمتم دوید..غافلگیر شدم..به شیشه ی مشت شده در دستم چنگ زد و من با تمام نیرویی که ترس، چند برابرش کرده بود در عین مقاومت، حمله کردم. نمیدانم چند ثانیه گذشت.. اما شیشه در دستش بود و از پاره گیِ به جا مانده رویِ سینه اش خون بیرون میزد.. هارمونی عجیبی  داشت قرمزیِ رنگ خون و پیراهن اسپرت و دودی رنگش.. روی دو زانو نشسته بود و جای زخم را فشار میداد. کاش میمرد.. چرا قلبش را نشکافتم؟؟ مبهوت و بی انرژی مانده بودم.. شیشه را به درون سطل پرتاب کرد.. چهره اش از فرط درد جمع شده بود اما حرفی نمیزد. شالِ آویزان شده از میزم را برداشت و روی سرم انداخت. گوشی مدام زنگ میخورد..مطمئن بودم یان است. گوشی را برداشت با صدایی گرفته از سلامتیم گفت.. این آرامش از جنسِ خاطراتِ صوفی نبود.. مشتی دستمال کاغذی برداشت و روی زخم گذاشت که در برقی از ثانیه، تمامش خونی شد! ادامه دارد... زهرا اسعد بلند دوست اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
#گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضائی قسمت صد و شانزدهم هیچ گاه به مسائل و موضوعات سیاسی، فره
قسمت صد و هفده اهلبیتی بود و اصلا از همان اول مال اهل بیت بود. در ایام نوجوانیش چند تا نوار کاست پاپ از این هایی که با مجوز ارشاد منتشر می‌شدند، گرفته بود و توی خانه گاهی گوش می‌داد. آن موقع من برای یاد گرفتن نغمات و مقامات قرآنی و کار روی صوت و لحن در خانه وقت می‌گذاشتم و به تبعش کاست تلاوتهای قراء مشهور جهان اسلام را در خانه زیاد گوش می دادم و پخش شدن موسیقی پاپ را در خانه تحمل نمی‌کردم! یک بار گفتم این ها مصداق لغو است و به استناد آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» به گوش دادنشان اشکال کردم. هر چه اصرار می‌کردم این ها را در خانه گوش ندهد می‌گفت این موسیقی، مجاز است و مجوز ارشاد دارد. اما یک روز خودش هر چه کاست داشت جمع کرد و برد و نمی‌دانم چه بلایی سرشان آورد. یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم: نوارها را چکارشان کردی؟! گفت ریختمشان دور! گفتم: تو که می‌گفتی اینوها از ارشاد مجوز گرفته‌اند و مجازند…؟ گفت: فکر کردم دیدم مگر مهر امام زمان خورده پشتشان که مجاز باشد؟!!! شانزده سال داشت آن موقع. راوی: برادر شهید @tmersad313
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره تو حضرت زهرا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد به روایت‌هایی ۱۷ ویا ۲۳ شعبان سالروز ولادت حضرت رقیه (س) بوده است. 🎈 @tmersad313
👊کانال تنگه مرصاد💥
‌‏جانم به پامنبری های جلسه ‎#حاج_محمود_کریمی در شب نیمه شعبان محمود کریمی داره مدح امام زمان می‌خو
چه تابلوهای قشنگی این روزها رو میشه. یاد امام بخیر فرمود جنگ برای ما یک نعمت است. اگر الان بود میفرمود این کرونا برای ما یک نعمت است.... شرحش با خودتون.... پريشب و در شب نیمه شعبان سال ۹۹ در گلزار شهدای چیذر این تابلوی زیبا به ثبت رسید .حاج محمود کریمی در شب نیمه شعبان به ظاهر داشت بدون حضور مستمع مدح امام زمان میخوند. اما در باطن زنده های حقیقی مستمع این جشن بودند ... درود بر سلیقه ی برگزار کنندگان این مراسم @tmersad313