doa_dar_maghame_khoshnodi_hengame_negaristan_be_donyadaran_tarjomeh (1).pdf
493K
📝 دعای آنحضرت است در رضا و خوشنودی از خدا هنگامی که به دنیا داران نظر میکرد
♻️متن و پی دی اف دعای سی و پنجم صحیفه سجادیه
#پی_دی_اف pdf#
#متن
#دعای_سی_و_پنجم
#صحیفه_سجادیه
4_136649658742080760.pdf
2.41M
📕تاریخ ایران
ایران در اوایل عهد اسلامی
📝 عبدالحسین زرین کوب
جلد پنجم
#تاریخ
🌿🌿🌿
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
سلام
صبح روز جمعه شما عزیزان بخیر
السلام علیک یا ابا صالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
⏬⏬⏬⏬
چرا کسانی که در آخرالزمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟
➕مردی به خدمت امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت:
من مرتکب گناهی شده ام.
➖امام صادق(ع) فرمود: خدا می بخشه
➕ آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است.
➖امام فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد.
➕آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است
➖امام فرمود: مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟
و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت.
➖پس از اتمام سخن امام صادق(ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی
➕ از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟
➖فرمودند: به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است...
📚 کتاب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
Part08_خداحافظ سالار.mp3
11.79M
📗#معرفی_کتاب📗
«خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغنوروزی؛ همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی قافله سالار مدافعان حرم ، به قلم حمید حسام است.
شروع داستان از سال ۱۳۹۰ است که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه و سقوط دمشق، آگاهانه به آن شهر میبرد. بعد از بازگشت به ایران زمانی که سوریه امن و بحران سقوط دمشق کم میشود، خانم چراغنوروزی شروع به نوشتن خاطرات کودکی خود میکند و داستان به دهه ۴۰ برمیگردد.
زندگی شهید همدانی پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته ماندهاست. بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس سه لشکر سپاه در سالهای دفاع مقدس و ماموریتهای متعدد از جمله حضور وی در آفریقا و در نهایت دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه میپردازد. همه اینها در کنار شنیدنیهای قصهی حرم و مقابله با تکفیریها در این کتاب جمع شدهاست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان شنیدنی شهید حسن باقری درباره نماز اول وقت
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
┄┄┅
🍂
🔻 گلستان یازدهم / ۱۹
زهرا پناهی / شهید چیت سازیان
نوشته بهناز ضرابی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
نزدیک ظهر بود منصوره خانم خسته شده بود. علی آقا رفت و ماشین را آورد سر بازار. اول منصوره خانم را رساند، بعد ما را. وقتی دم خانه مان رسیدیم هر چه اصرار کردیم، داخل نیامد. با اینکه در تمام مدتی که در بازار بودیم بیش از چند جمله با هم حرف نزده بودیم موقع خداحافظی لبخندی زد و گفت: «زهرا خانم ببخشید بد گذشت من حال و حوصله نداشتم.» وقتی خداحافظی کرد و رفت، بغض گلویم را پر کرد. دلم میخواست ناهار پیش ما بماند. میدانستم خانۀ ما که باشد حال و احوالش بهتر میشود. با بابا مینشست و حرف میزد، مادر چیزی میگفت، نفیسه شیرین زبانی میکرد. دوست داشتم میماند تا کمی آرام تر میشد.
روز چهارشنبه ششم فروردین ماه ۱۳۶۵ مریض شدم. مزاجم به هم ریخته بود. مادر دستپاچه و نگران شده بود. به همراه بابا به بیمارستان امام که روبه روی کوچه مان بود، رفتیم. دکتر اورژانس معاینه ام کرد و تشخیص داد مسمومیت غذایی است. سرم و آمپول به من تزریق کردند و بعد از چند ساعت با یک کیسه قرص و شربت راهی خانه شدیم.
نمیدانم عوارض مسمومیت بود یا دلهره و اضطراب مراسم عقد. تا صبح خوابم نبرد.
صبح وقتی از خواب بیدار شدم و توی آینه خودم را نگاه کردم، رنگ و رویم زرد شده بود. زیر چشمم گود افتاده، انگار زیر پوستم یک قطره خون نبود.
خانه سوت و کور بود مادر نبود و بابا داشت لباس می پوشید تا به بیرون برود. خانه ما هیچ شباهتی به خانه ای که قرار بود در آن مراسم عروسی برگزار شود نداشت. از بابا سراغ مادر را گرفتم با ناراحتی گفت: «پسر آقای رستمی و برادرزادهش شهید شدهان. مادرت رفته اونجا.» خانه آقای رستمی روبه روی خانه ما بود. دو تا برادر با دو تا خواهر ازدواج کرده بودند و در یک خانه زندگی میکردند. این طور که بابا میگفت پسران هر دو برادر در عملیات والفجر ۸ مفقود الاثر شده بودند. با شنیدن این خبر حالم بدتر شد. به بعد از ظهر فکر کردم و مراسم جشن عقد و خانواده آقای رستمی که دو شهید داده بودند. تحملش برای من که همسایه شان بودم، خیلی سخت بود. مدام به پدر و مادرهاشان فکر میکردم و دلم برایشان میسوخت و اشکم راه میگرفت.
ادامه دارد.....
May 11
✨ﺍﻟﻬﯽ...
🌸ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺁﺯﻣﺎﯾﯽ،
🕊ﺗﻮﺍﻥ ﺗﺤﻤﻞ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻣﺮﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻦ؛
🌸ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺑﺨﺸﺎﯾﯽ،
🕊ﻇﺮﻓﯿﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﻩ؛
🌸ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﯽ، ﮔﻮﻫﺮ ﮐﻤﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭ؛
✨ﺧﺪﺍﯾﺎ...
🌸ﺣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻣﮑﻦ...
✨ﺧﺪﺍﯾـا...
🌸ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﻏﯿﺎﺏ ﺍﻣﺮﻭﺯ،
🕊ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺯﺩﯾﻢ!!
🌸ﺣﻀﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮ...
🕊ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﻨﺪﮔﯽﺍﺕ،
🌸ﺩﺭ ﺭﺩﯾﻒ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭﺩﻩ...
🕊ﺳﻮﺩﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﻝ ﻣﺎﺳﺖ،
🌸ﭘﺲ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ
🕊ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﻌﻪﻫﺎﯼ ﺯﺭﯾﻦ ﻋﺸﻘﺖ،
🌸نور ﺍﻣﯿﺪ ﺭﺍ
🕊ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻧﻪﻫﺎﯼ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﻝﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺘﺎﺑﺎﻥ
آمین...🙏🙏مصی🌷🌷❤️❤️❤️🙏🙏🙏
✨﷽✨
💠شخصى به اميرالمؤمنين(علیهالسلام) عرض كردند: مرگ را برايمان وصف كنید!
حضرت فرمود: از خوب کسی سؤال کردید و با مرد آگاهى روبرو شديد! مرگی كه بر آدمى وارد مىشود، سهگونه است: بشارت به نعمتهاى جاودان، يا خبردادن به عذاب هميشگى، و اندوهگيننمودن و ترسانيدن؛ و كار شخص «محتضر» مبهم است؛ زيرا نمىداند جزو كدامیک از اين سهگروه خواهد بود. کسی كه دوستدار و مطيع ما باشد، به نعمتهاى جاودان بشارت داده شده و دشمنان مخالف ما عذاب ابدى در پيش خواهند داشت؛ آن كس كه وضعش معلوم نيست و نمىداند سرانجامش چه خواهد شد، مؤمنى است كه به زيان خود زيادهروى نموده و مشخص نيست سرانجامش به كجا خواهد كشيد؛ خبر مبهم و ترسناكى به او مىرسد؛ ولى خداوند هرگز او را با دشمنان ما برابر نخواهد كرد و به شفاعت ما او را از جهنّم بيرون مىآورد؛ پس كار نيک انجام دهيد و از خدا اطاعت كنيد! مطمئن نباشيد و سزاى گناه را از طرف خدا ناچيز مشماريد! زيرا شفاعت شامل حال «مسرفين» نخواهد شد مگر بعد از سيصدهزارسال.
📚منبع: معانیالأخبار، ص288
✍در زیارت، کفشداری را هم میبوسیدند!
علامه طباطبایی علیه همین که وارد حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) میشدند درِ حرم را میبوسیدند، در صحن را؛ بوس حسابی و خاصی!
بعد هم میفرمودند: اگر مَنعَم نمیکردند، میافتادم روی زمین، و زمین را میبوسیدم!
بعد میآمدند کفشداری، درِ کفشداری را میبوسیدند!
بعد هم کم کم میرفتند حرم و در و دیوار حرم را میبوسیدند!
📚منبع: صفحه آية الله حاج شیخ کاظم ضرّابی.
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ که به تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭفته بود در ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ او ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ سردخانه گیر افتاد. آخر وقت کاری بود.
ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﯿﻎ ﺩﺍﺩ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ.ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯﻧﺪﻧﺪ. ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭﻣﯽﺭﻭﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﯼ.
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ تو ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ. برای همین ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ.»
🍃ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻧﻤﺎﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺗأﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﻤﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داستان شکایت از امام زمان علیهالسلام
👤حجت الاسلام عالی
خداوندا!!
پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد،
من آنها را در بین الحرمین
برهنه دواندم،
در سنگرها خمیده جمع کردم
و در دفاع از دینت دویدم،
جهیدم،
خندیدم
و گریستم
افتادم
و بلند شدم....
امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی.
عارفانه
🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین 🍃
🍃پیشگاه مقدس آقا ابا عبدالله الحسین
علیه السلام و شهدای کربلا ، فاتحه
مع الصلوات....🍃
🍃 باز شب جمعه و یاد شهدا ، امام
الشهدا با صلوات....🍃
پیامکی از بهشت :
🍃امروز پیچیده ترین و حساس ترین
دوره فلسطین است.
فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام
است.
از خداوند سبحان برای مجاهدین
صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی
و اجر الهی را خواستارم.
🍃شهید سردار قاسم سلیمانی🍃
🍃روحشان شاد ، راهشان پر رهرو باد🍃
📌 خانواده شهدا را فراموش نکنید/ این پدیدههای مهم در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شود
🔹رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره بزرگداشت ده هزار شهید آذربایجان شرقی:
🔻مجموعهای که ما آن را «آذربایجان» مینامیم یک هویّت ممتاز در میان ملّت ایران است. آذربایجان مهد ازجانگذشتگان و شهیدان است
🔻در نگاه به شهیدان، زمینههای عروج شهیدان شناسایی بشود؛ مثلا مردم، یا آن کسانی که اولین جرقهها را به وجود آوردند این خیلی مهم است. زمینهی حرکت چیست؟ این روشن بشود؛ آن وقت حرکت ادامه پیدا میکند.
🔻خانوادههای شهدا را فراموش نکنید. چه همسران شهدا، چه پدران و مادران شهدا از خاطرات اینها، از توصیفهای اینها استفاده کنید. همچنین از همکاران و دوستانِ اینها؛ کسانی هستند که اینها را از نزدیک دیدهاند، شناختهاند؛ از اینها استفاده بشود، حالات شهیدان به صورت سند واقعی ضبط بشود.
🔻مهمترین کار این است که این حوادث مهم، این پدیدههای مؤثّر و کمنظیر و در مواردی بینظیر، در حافظهی تاریخی ملّت ایران ثبت بشود و جوان ما، نوجوان ما اینها را بداند.
#رهبر_معظم_انقلاب
#یادواره_شهدا
#کنگره_بزرگداشت_شهدای_آذربایجانشرقی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
انا لله و انا ا الیه راجعون
روح بیقرار و مشتاق جانباز عزیز و یادگار دوران حماسه و خون، برادر اکبر آقایی به ملکوت اعلی و به یاران شهیدش پیوست.
اکبر از بچه های خوب و زحمتکش جوادیه در جنوب تهران بود.
۱۴ ساله بود که ترکش دشمن بعثی به گلویش اصابت کرد و در نقطه حساسی نزدیک شاهرگ ماند اما او زنده ماند...
آن روز روزنامه ها این معجزه را رسانه ای کردند و دانش آموزان دسته دسته به عیادت این دلاور نوجوان می شتافتند.
اکبر با کارگری و سختی بزرگ شد ولی همواره خندان و سرزنده بود.
بسیج جوادیه خاطرات دلنشینی از او در حافظه اش ثبت کرده است.
رزمنده گردان عمار لشگر ۲۷ حضرت رسول و خطاط زبردست انقلابی امروز بعد از مدتی تحمل بیماری قلبی در بیمارستان بقیة الله تهران پرکشید و جدا قلب ما را داغدار کرد.
روحش با یاران شهیدش خصوصا شهید همایون مخلص آبادی فراهانی و جلال و جلیل جواهری، همنشین باد.
🖌 #مهدوی_ارفع
رسوایی جدید برای ماشین عملیات روانی رژیم صهیونیستی / جوان برهنه ای که صهیونیست ها تفنگ دستش داده اند پزشک است...
سازمان حقوق بشر اروپا مدیترانه اعلام کرد پس از بررسی این تصویر مطلع شدیم دو نفر از بازداشت شدگان نصر عماد المدهون پزشک کارآموز و یکی از پرستاران بیمارستان کمال عدوان هستند.
صهیونِ نادان که شرافت خود را بر باد رفته زور میزند دستاوردی برابر کارخانه ی صابون سازی آقای یحیی سنوار دست و پا کند ، اما هرچه بیشتر تلاش میکند بی شرف تر میشود....
هزار آفرین به صابون سازان فهیم ، دانا و با سواد مقاومت در غزه