eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
1.9هزار دنبال‌کننده
70.7هزار عکس
73.9هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
36.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای تحلیلگر / مناظره جنجالی کارشانس اردنی درباره ایران : حتی اگر ایران بد باشد ما بی عرضه ایم 🎥 این روزها نام ایران پر تکرار ترین نام این روزها در رسانه های منطقه است. / مناظره جنجالی کارشناسان اردنی درباره ایران / کارشناس اول عامل مشکلات ایران است / کارشناس دوم: حتی اگر بپذیریم ایران بد است این از بی عرضگی ماست که او دارد منطقه را می چرخاند.
آقای تحلیلگر ✍️ یه عمر حتی قندون روی میز رو هم مات کنی که مثلا بگی من خیلی خفنم و هیچکس از کارم سر در نمیاره بعد هکرها بیان خصوصی ترین تصاویر ژنرال هات رو بریزن کف مجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پودرسازی نفربر رژیم توسط رزمنده فلسطینی با قرار دادن بمب روی بدنه ی آن ، ببینید و لذت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهرک نشین صهیون : این خانه ی من است که هدف موشک قرار گرفته ، امشب کجا باید بخوابم؟ اون فلسطینی که کشته شده امشب کجا باید بخوابه؟؟!! قرار بود رزیم امنیت را به شمال فلسطین اشغالی باز گرداند. حالا تا حیفا هم نا امن است...
♦️۶ نکته در مورد ذات الریه 🔹۱۲ نوامبر روز جهانی ذات الریه
متفاوت باش.mp3
4.26M
به تفاوت‌ها احترام بگذارید برای آنچه که دارین خوشحال باشین اهدافتون رو فراموش نکنین
اشعار کودکانه به مناسبت شهادت حضرت زهرا شعر شهادت حضرت زهرا برای پیش دبستانی ها یه روز یه باغبونی، یه مرد آسمونی ____ نهالی کاشت میون ____ باغچه مهربونی می گفت سفر که رفتم ____ یه روز و روزگاری ____ این بوته یاس من می مونه یادگاری ____ هر روز غروب عطر یاس ____ تو کوچه ها می پیچید میون کوچه باغا ____ بوی خدا می پیچید ____ اونایی که نداشتن از خوبیها نشونه ____ دیدن که خوبی یاس ____ باعث زشتی شونه عابرای بی احساس ____ پا گذاشتن روی یاس ____ ساقه هاشو شکستن آدمای ناسپاس ____ یاس جوون بعد اون ____ تکیه زدش به دیوار خواس بزنه جوونه ____ اما سر اومد بهار ____ یه باغبون دیگه شبونه یاسو برداشت ____ پنهون ز نامحرما ____ تو باغ دیگه ای کاشت هزار ساله کوچه ها ____ پر می شه از عطر یاس ____ اما مکان اون گل، مونده هنوز ناشناس
معمولا زمانیکه در حضور والدین از کودک سوالی پرسیده می شود ، پدر و مادر قبل از کودک پاسخ میدهند. این کودکان زمانیکه پدر و مادر حضور ندارند، قدرت تصمیم گیری و ابراز وجود ندارند. زمانیکه کودک تصمیم به انجام یک کار جدید میگیرد، با تشویق و اصرار بیش از حد او را مجبور به انجام آن کار نکنیم، فقط او را حمایت کنید. به طور مثال وقتی کودک تصمیم گرفته برای اولین بار یک شعر را در حضور جمع بخواند، اما نگران است بگوییم : هر زمان که دوست داشتی و آماده بودی میتوانی شروع کنی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند شی ببینی همش خواب بوده و تو پاییز وسط مشق نوشتن خوابت برده 🍁🥹
شهادت حضرت فاطمه (س)
🌼هشام و فرزدق هشام بن عبدالملک با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار - یعنی دهه اول قرن دوم هجری - از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هرچه خواست بعد از طواف کعبه خود را به حجرالاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد مردم همه یک نوع جامه ساده که جامه احرام بود پوشیده بودند، یک نوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند، یک نوع عمل میکردند چنان احساسات پاک خود غرق بودند که نمیتوانستند درباره شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند. افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند، در مقابل ابهت و عظمت معنوی عمل حج ناچیز به نظر میرسیدند. هشام هرچه کرد خود را به «حجرالاسود برساند و طبق آداب حج آن را لمس کند به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد.ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند. در این میان مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت. آثار عبادت و بندگی خدا بر چهره اش نمودار بود اول رفت و به دور کعبه طواف کرد، بعد با قیافه ای آرام و قدم‌هایی مطمئن به طرف حجر الاسود آمد. جمعیت با همه ازدحامی که بود، همینکه او را دیدند فورا کوچه دادند و او خود را به حجرالاسود نزدیک ساخت شامیان که این منظره را دیدند، و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک ،کند چشمهاشان خیره شد و غرق در تعجب .گشتند یکی از آنها از خود هشام پرسید این شخص کیست؟ هشام با آنکه کاملا میشناخت که این شخص على بن الحسين زين العابدين است خود را به ناشناسی زد و گفت: «نمیشناسم.» 🌸نویسنده: استاد شهید مرتضی مطهری ...
🌼هشام و فرزدق در این هنگام چه کسی بود - از ترس هشام که از شمشیرش خون میچکید - جرأت به خود داده او را معرفی کند؟! ولی در همین وقت همام بن ،غالب معروف به «فرزدق» ، شاعر زبردست و توانای عرب با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هر کس دیگر میبایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا :گفت لکن من او را میشناسم و به معرفی ساده قناعت نکرد بر روی بلندی ایستاده قصیدهای غرّا - که از شاهکارهای ادبیات عرب است و و فقط در مواقع حساس پر از هیجان که روح شاعر مثل دریا موج بزند میتواند چنان سخنی ابداع شود بالبديهه سرود و انشاء .کرد در ضمن اشعارش چنین گفت این شخص کسی است که تمام سنگریزه های سرزمین بطحا او را میشناسند این کعبه او را میشناسد ،زمین حرم و زمین خارج حرم او را میشناسند.» «این، فرزند بهترین بندگان خداست این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور اینکه تو میگویی او را نمیشناسم زیانی به او نمیرساند. اگر تو یک نفر فرضا نشناسی عرب و عجم او را میشناسند.» هشام از شنیدن این قصیده و این منطق و این بیان از خشم و غضب آتش گرفت و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند و خودش را در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی .کردند ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث - که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود نداد نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن؛ و در همان زندان نیز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی کرد. على بن الحسين عليه السلام مبلغی پول برای فرزدق - که راه درآمدش بسته شده بود - به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و :گفت من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان و برای خدا انشاء کردم و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم بار دوم علی بن الحسين آن پول را برای فرزدق فرستاد و پیغام داد به او که: «خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمیرساند و فرزدق را قسم داد که حتما آن کمک را بپذیرد. فرزدق هم پذیرفت. فرزدق را از بیت المال قطع کردند و خودش را در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی .کردند ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود نداد نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن؛ و در همان زندان نیز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی کرد. على بن الحسين عليه السلام مبلغی پول برای فرزدق - که راه درآمدش بسته شده بود - به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان و برای خدا انشاء کردم و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم بار دوم علی بن الحسين آن پول را برای فرزدق فرستاد و پیغام داد به او که «خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمیرساند و فرزدق را قسم داد که حتما آن کمک را بپذیرد. فرزدق هم پذیرفت. ...
* 🔻 تنبیه برای بچه ها 💠 به جای تنبیه، تقبیح شدید خود را بیان کنید بدون اینکه به شخصیت فرزندتان حمله کنید. مثلا پدری که می بیند فرزندش ابزار او را برداشته و در حیاط زیر باران رها کرده چه عکس العملی می تونه داشته باشه؟ میتونه فریاد بزنه، عصبانیت خودش رو با تندی بیان کنه و میتونه باجدیت به فرزندش تذکر بده بدون اینکه به فرزندش اهانت کرده باشه. مثلا بگه‌؛ "از اینکه ابزار نوی من توی حیاط زیر بارون رها شده و زنگ زده خیلی عصبانی ام..." 💠 به جای تنبیه، انتظارات خود را جزء به جزء برای فرزندتان شرح دهید. "انتظار دارم وقتی ابزار من رو قرض میگیری مثل اول بهم برگردونی" 💠 راه جبران خطا را به فرزند خود نشان دهید. " از این به بعد وقتی ابزار منو می گیری سریع سر جاش برگردون" 💠 به کودک فرصت دهید. " پسرم تو میتونی ابزار منو امانت بگیری و دوباره پسشون بدی و در مقابل میتونی امتیاز استفاده از آونها را کلا از دست بدی. تصمیمش با خودت" 💠 با موضوع برخورد فعال داشته باشید. کودک:" چرا درب جعبه ابزار قفله؟! پدر: "تو به من بگو چرا" 💠 مشکل گشایی کنید. " پسرم به نظر تو چه راهی می تونیم پیدا کنیم که هر وقت به ابزار من احتیاج داری بتونی از آنها استفاده کنی؟ در ضمن مطمئن باشم که هر وقت لازمشون داشتم داشتم سر جاشون باشند. "
🚨یک دهه گذشته، اما انگار سخنان رهبری برای همین امروز ماست... . "آقای پرستار"