eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
1.9هزار دنبال‌کننده
70.7هزار عکس
74هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20200329-WA0303.mp3
5.67M
📣 بچه‌ها مقاومت می‌کردند💪 اما کار سخت شده بود.😰 فرماندهان نیز هر کدام سلاحی برداشته و به جنگ تن به تن وارد شده بودند یکباره اما اوضاع تغییر کرد. پیامی از امام(ره) برای رزمنده‌ها رسیده بود.📝 آن‌قدر اوضاع تغییرکرد که دشمن مجبور شد عقب‌نشینی کند؛ اما حیف... حیف که همت رفت.😔 آن فرمانده دوست داشتنی به مولایش حسین(ع) اقتدا کرد و بی‌سر به سوی دیار حق شتافت.✋ دشمن نامرد بود و از شدت حقارت به شیمیایی روی آورد😞 و خیلی‌ها به ملاقات حق شتافتند بدر و خیبر گام‌هایی بلند برای پیروزی ایران بودند و بر عراق فشاری عظیم وارد ساختند✌️ تسلط بر منابع نفتی جزایر، کار را بر عراق سخت کرده بود و به تلافی آن، کار را بر سپاه اسلام سخت گرفت... شهدای بسیاری بر زمین مانده بودند، از جمله حمید باکری که گفته بود:ما به فرموده امام، حسین‌وار وارد جنگ شدیم و حسین‌وار به شهادت می‌رسیم🌹 💎حدود 45 کیلومتر از جاده اهواز- خرمشهر را طی می‌کنید، به سه‌راهی‌ای برمی‌خورید به نام ، یک جاده فرعی شما را به سمت غرب تا نزدیکی مرز ایران و عراق می‌برد، درست در کنار مرز،پاسگاه طلائیه واقع شده و آن منطقه تا شعاع چند کیلومتری طلائیه نامیده می‌شود.🗺 📌بعد از جنگ، در این مکان مقری جهت جست‌وجوی پیکر مطهر شهدا دایر شد. در مکانی که تعداد زیادی از شهدا کشف شد حسینیه‌ای به نام حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) بنا شد که اکنون میزبان زائران کربلای طلائیه است.👇 کرونا میدونی تو چقدر نامردی هرسال دراین ایام بود که عده ای از مردم ایران بجای سفربه مکانهای کذایی ،به قربانگاه شهدا ی جنگ تحمیلی مشرف می شدند 💐💐💐
بسم رب العشق پنجاه وشش- 😍علمدارعشق😍# به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم + نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی - اوهوم تقریباهیچی نمیدونم + شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل شهرت داره گمنام هستش یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند. ابراهیم هادی با دوبنده ی ... . محمود.ک با دوبنده ی ... . از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم. همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد. ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد. در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود. با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت. با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون. بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند. حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با اعصبانیت گفتم : فرمایش . گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن. حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... . سرم رو پائین انداختم  و رفتم . یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت. عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به # نویسنده بانو...ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌴📚💎🌼💎📚🌴