eitaa logo
طلاب الکریمه
12.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
طلاب الکریمه
چی شد طلبه شدید؟ قصه طلبه شدنتان را برای ما بفرستید به این آدرس: talabeshodam@whc.ir @tollabolkarimeh 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذرٌه یی بودم و مِهــــر تو مــرا بالا برد *۲۴ آبان سالروز رحلت عارف واصل، علامه محمد حسین طباطبائی، رضوان الله تعالی علیه @tollabolkarimeh
@tollabolkarimeh
هشتم ربیع الاول شهادت امام حسن عسکری علیه السلام🍃 مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم به هواى حرم سامره برخاسته ايم روضه غربت تو حال عجيبى دارد هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او حسن سامره صحن حرمت محترم است حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است ياحسن، آه تو پرداختنى ميخواهد ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟ اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟ اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟ شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟ چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟ راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟ همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟ كوچه اى بود مدينه، كه زنى خورد زمين ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لب خشك تو از جام محرم دادند عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟ نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده . خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت @tollabolkarimeh 🌷
هدایت شده از نبشته های دم صبح
. ✨وقتی تیتراژ آغازین آنشرلی انتظار را در وجود کودکانه مان ریشه دواند ؛🙃 خوب به خاطر دارم کودکی هایم را، همان زمان که از مدرسه برمی گشتم و سخت انتظار " آنشرلی"را می کشیدم. با اینکه از رنگ موهایش بدم می آمد، اما شاید همان موسیقی آغازین مرا مقابل تلویزیون میخکوب می کرد. من نه در "آنه" تکرار غریبانه می دیدم و نه سبز شدنی..اما باز هم با موسیقی متن پرواز میکردم. وقتی آقای گوینده با همان صدای گرفته اش که انگار یک دنیا غم را در خودش جا داده بود لب به سخن می گشود و من با تمام حجم قلبم با او همراه می شدم :..."آنه ! چگونه گذشت؟! وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان ماند. به من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت و تنهایی معصومانه ی دست هایت..." به اینجا که می رسید احساس میکردم الان است که قلبم از جا کنده شود. من نه کودکی مبهمی داشتم و نه تنها بودم اما چه چیز مرا به این همذات پنداری عمیق با آنه سوق می داد؟! و آقای گوینده ادامه می داد و من هم ادامه می دادم... "در هجوم دردها و غم هایت...و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت...حقیقت زلال دریاچه ی نقره ای نهفته بود.."☺️ و من این بار به وجد می آمدم ; حقیقت زلال دریاچه ی نقره ای !!! و او ادامه می داد:.."و اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه ی طلایی بسپاری و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآوری..." به اینجا که می رسید گره ابروهایم باز می شد و لبخند روی لبانم نقش می بست، حتی خودم هم متوجه دگرگونی احوالم با یک متن بودم. و پایان می یافت:"...اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست..." و من بدون اینکه بدانم شکفتن و سبز شدن آنه در چه بود و اصلا مگر شکفتن یک جا می نشیند و انتظار تورا می کشد؟!با ذوق از جا می پریدم... ...💚 راستش آقا جان این همه پرحرفی کردم که بگویم من تازه فهمیدم آنچه مرا با آنه به سنخیت می رساند چه بود. این روزها که معنی و را با تمام قلبم لمس می کنم باور کرده ام که این همان حس لطیف دوران کودکی ام بود. همان حسی که نادانسته با او زندگی می کردم.اصلا من می گویم تمام دلتنگی های دنیا به خاطر نبودن شماست. تمام انتظارها به شما ختم می شود.اصلا ما از زمان حضرت آدم دلتنگ و منتظرت بوده ایم حتی اگر گاهی ندانسته فکر کردیم دلتنگ و منتظر دیگری هستیم. این تکرار غریبانه تمام نمی شود تا تو نیایی. به والله تمام نمی شود و ما منتظریم تا کی زمان شکفتن و سبز شدنمان برسد. آقا جان می دانم همه به من خواهند خندید، اما من می گویم حتی نویسنده ی تیتراژ آغازین آنشرلی هم منتظر شما بوده ،بدون اینکه خودش متوجه باشد وگرنه اینطور از تکرار غریبانه و پایان سبز سخن نمی گفت. پ.ن: ادغام دلتنگی و انتظار در عین حال که میتونه جون آدمو بگیره تهش همیشه یه امید هست که آدمو سرپا نگه میداره😊 ؟! به قلم: خانم از همراهان عزیز کانال @sobhnebesht 🌷
مرکز فناوری اطلاعات حوزه های علمیه خواهران به یک نفر نیروی طلبه خانم جهت همکاری در شبکه کوثرنت با ویژگی های ذیل نیازمند است: 1- طلبه (فارغ التحصیل یا مشغول به تحصیل) ساکن قم 2- مسلط به ویندوز و اینترنت 3- مسلط به مجموعه نرم افزاهای آفیس 4- آشنايي كافي با فضاي مجازي، شبکه های اجتماعی و ... داوطلبان به همکاری لازم است رزومه خود را تا تاریخ 10 آذرماه به نشانی hamkari@whc.ir ارسال نمایند. @tollabolkarimeh 🌷
هدایت شده از شبکه کوثرنت
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ ... بیانات ، پیرامون اهمیت فضای مجازی... لطفا رسانه باشید. @kowsarnet
✅دانلود نوارهای صوتی کتب علم نحو: نوارهای تدریس کتب زیر قابل دانلود هستند: 🔹هدایه 🔹صمدیه 🔹عوامل ملا محسن 🔹شرح جامی 🔹مغنی الادیب 🔹بدایه النحو 🔹البهجه المرضیه سیوطی 🔹مغنی اللبیب 🔹مبادی العربیه 🔹تجزیه و ترکیب آدرس دانلود: http://shiadars.ir/fa/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87/%D9%86%D8%AD%D9%88?page=1 @tollabolkarimeh
آموزش زبان فارسی به دانش آموزان اسرائیلی برای انجام کارهای اطلاعاتی @tollabolkarimeh
🔻 امروز در مدرسه فیضیه؛ ✊تجمع حوزویان در حمایت از مردم یمن @tollabolkarimeh
داشت تعریف می کرد ولی در واقع گله می کرد از اینکه: شوهرش یه طلبه است و همیشه هشت شان گرو نه است. از اینکه نتونسته روز مادر، هدیه خوبی برای مادرش بخره! از اینکه خواهراش دسته جمعی رفته بودند دوبی و این نرفته بود! از اینکه برای عروسی برادرش یه لباس درست و حسابی نخریده! از اینکه در دوره ها و مهمونی دوستان شرکت نمی کنه! گفتم : اینها رو می دونستی و با این ازدواج کردی؟! با کمی تردید گفت : بله! گفتم : هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت، بی خبر از عالمند! ✏️به قلم خانم @shamimemalakut @tollabolkarimeh