✔️ ادامه...
🔹ماجرای « #رنج و #ترس » اما، ماجرای «تعلیق و جهل» است، و این تعلیق و ندانستن هر روز را که از خواب بیدار میشویم، تلختر میکند، در کام ما و آدمهایی نظیر ما. #تعلیق یعنی بلاتکلیفی، برای اینکه چنان مرگ زیاد است که نمیدانیم خودمان یا عزیزانمان سلامت میمانیم یا نه؟ نمیدانیم گرفتار بیماری خواهیم شد یا نه، نمیدانیم اگر دچار شدیم زنده میمانیم یا نه... تعلیق برای زنده بودن، بلاتکلیفی فرداست. تعلیق یعنی نمیدانیم فردا که دلار گرانتر شد، چقدر فقیرتر میشویم، فردا که گوشی موبایلمان خراب شد، چقدر پول میخواهیم تا دوباره یکی دیگر را بخریم و اگر گرسنهمان شد، با چقدر میتوانیم شکممان را سیر کنیم.
🔸ما امروز دچار تعلیق در #حیات و معیشتمان هستیم و هیچ تکلیفی روشن نمیشود که مثلا یک سال بعد همه چیز تمام خواهد شد و آن وقت ما هر صبح، روزها را میشماریم برای پایان این روزگار سخت و امیدوار میمانیم. انسان «معلق و نادان»، انسان «بیچاره» است، زیرا هر چارهای منوط به «ثبات و دانستن» است و وقتی روی آب باشی، هیچ وضع «موجودی» را نمیتوانی رو به یک وضع «موکول» تبیین و تمهید کنی.
🔹این برای من تجسم معنای « #عسرت » است. تجسم بیچارگی و در وضع تعلیق تنها چیزی که میتواند نجاتبخش باشد، «امید» است. امیدی که در «اضطرار» رخ بنماید و از ایمان نشأت بگیرد. وضع معلق کنونی، تجربهی «انتظار» است و انتظار یعنی امید. وقتی از عِلم تجربت و عَلَم سیاست ناامید شوی، همچنان باید روزنهای را کشف کنی و اگر این روزنه را ببندی یا بِبازیاش تمام است، تعلیق تو را خفه میکند. وعده آن روزنهی بیکران است که «انّ مع العسر یسری...» و ما ناگزیر از خواندن «الهی عظم البلا...» میشویم.
💢تعلیق و جهل را باید به «توکل» ببندیم، که توکل تاب و توانی میخواهد از جنس ایمان و یقین. از در و دیوار این شهر مرگ میبارد و ما دچار «بیچارگی» شدیم، حال آنکه تنها چاره همیشه خود «او»ست. کاش پیش از پایان صبرمان رحم کند، که ماه اهل یقین نیستیم، تا بتوانیم «الخیر فیما وقع و ما یقع» را درک کنیم.
امید و انتظار امروز امتحان تعلیق و جهل ماست.
/نقل از تاملات
@tollabolkarimeh 🌷