⚫️ ماجرای حضرت رقیه
❓این حرف درست است که شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی داستان حضرت رقیه را از تحریفات عاشورا میدانند؟
📝 پاسخ:
❌ آن بخش از کتاب حماسه حسینی که بحث انکار حضرت رقیه در آن هست، مربوط به يادداشتها و فیشهایِ استاد مطهری هست کما اینکه در مقدمه کتاب به این نکته تصریح شده است. فیش یعنی موادِ خامی که یک گوشه نوشته میشود تا بعد در مورد آن تحقیق بشود. لذا اینجا اشتباه از انتشاراتی محترم بوده است.
✅ لهوفِ سید بن طاووس از معتبرترین مقاتلِ شیعه است که توسط علمای بزرگ تایید شده است. توی این کتابِ شریف بارها نامِ "رقیه" آمده است.
🔻 در پایان کلام فقها در این رابطه فصل الخطاب باشد:
👈 آیت الله سیستانی: "حضرت رقیه در کتاب کامل بهائی ذکر شده و این کتاب از منابع معتبر شیعه می باشد".
👈 آیت الله تبریزی: "دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشتهشده بر ایشان دارد".
👈 آیت الله نوری همدانی: "در کتابهایی چون کامل بهائی و نفسالمهموم و کتابهای معتبر دیگر، دختر خردسالی که برخی نام او را رقیه نامیدهاند و در شام به شهادت میرسد".
👈 آیت الله مکارم: "شکی نیست که دختر کوچکی از امام حسین در شام از دنیا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلی منسوب به همان دختر است".
#حضرت_رقیه
#شهید_مطهری
@tollabolkarimeh 🌷
29.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #مستند «ریحانة الحسین»
✅ پژوهشی درباره #حضرت_رقیه سلام الله علیها
👈این مستند پیرامون اصل وجود، شخصیت و مصائب #حضرت_رقیه سلام الله علیها می باشد.
✒ نویسنده و کارگردان:
حجت الاسلام حبیب عباسی
🔸 کارشناسان: حضرات آیات و حجج اسلام:
کورانی، طبسی، بندانی، میرزا محمدی، رجائی،عباسی
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها را به #حضرت_ولی_عصر ارواحنا فداه و #شیعیان تسلیت عرض می نمائیم.
/البرهان
@tollabolkarimeh 🌷
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تولیدی
#حضرت_رقیه
#استوری
کر دخترکی پیش پدر ناز کند ، کره کرب و بلا همه را باز کند🖤
@tollabolkarimeh
حاجمهدی_رسولی_شبا_که_تو_آغوش_بابام_بودم_.mp3
4.46M
🔊 #صوتی | #واحد
📝 حیای یه زن بال پروازشه
👤 حاجمهدی #رسولی
◼️ ویژهٔ شهادت #حضرت_رقیه
@tollabolkarimeh
ماجراي نبش قبر حضرت رقيّه(ع) در سال 1242 شمسي
عالم بزرگوار مرحوم آيتالله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراساني" * مينويسد: عالم جليل شيخ محمّدعلي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادري من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علمالهدي منتهي ميشد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»
دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم.
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلامالله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است.
سيّد در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هي ميگفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نميكنم، ميترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه ميكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو مينهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت.
آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» « آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.»
پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد.
فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونهاي که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بيماري بگذارند فوري آرام ميشود و اين اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث بردهاند که اين خاصيت، ناشي از نگهداري بدن شريف آن مظلومه به مدت سه شبانهروز است
#حضرت_رقیه
@tollabolkarimeh