eitaa logo
طلاب الکریمه
12.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
سیره عملی امام خمینی (ره) 🖇عمل، منجی آخرت نقل شده حضرت صادق علیه‌السّلام به هنگام شهادتشان، عده‌ای را دور خود جمع کردند و به عشیره‌ی خود گفتند: «فردای قیامت، نیایید بگویید که من -مثلاً- پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، زن او بودم. نخیر! این‌ها در کار نیست، عمل در کار است. باید همه با عملتان پیش خدا بروید. همه ما باید با اعمالمان پیش خدا رویم، نه اینکه حَسَبی یا نَسَبی در کار باشد.» @tollabolkarimeh
دغدغه‌های حاج قاسم - 2.pdf
1.8M
♦️ 💠 به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز 💠این محتوای پژوهشی-تبلیغی حاوی نکات علمی ارزشمندی با هدف درک چرایی محبوبیت حاج قاسم سلیمانی در ایران و سراسر جهان است. @tollabolkarimeh
طلاب الکریمه
#تولیدی #عکسنوشته #جان_فدا @tollabolkarimeh
مادر علی یا قاسم ؟ توی رختخواب خودم را به خواب زده‌ام. مثل همان روز که او به خانه‌مان آمد و بدنم درد می‌کرد، استخوان‌هایم تیر می‌کشد. نمی‌دانم چرا انقدر دلم شور می‌زند. یاد آن صبحی افتادم که دلم مثل سیروسرکه می‌جوشید و خبر شهادت علی را برایم آوردند و مرا مادر شهید خطاب کردند. عینک ته‌استکانی‌ام را از طاقچه‌ی بالا سرم بر می‌دارم. چشمم به عکس پسرم میفتد. گوشه‌ی چشمم تر می‌شود و صلواتی برایش می‌فرستم. دخترم امروز اینجا آمده تا به مادر پیرش سر بزند. صدای تلویزیون می‌آید‌. دنبال عصایم چشم می‌چرخانم. اما انگار آب شده رفته توی زمین. "زهرا جان مادر این عصای منو ندیدی؟" دختر تا صدای مادر را می‌شنود. لب‌هایش را می‌گزد و به همسرش می‌گوید:" چیکار کنیم حالا؟ تا کی ازش مخفی کنیم؟" همسرش می‌گوید:" خونسرد باش خانم بالاخره باید بفهمه. از شهادت پسرش که داغش بیشتر نیست." عصایم را از پشت تخت پیدا می‌‌کنم و با دستی که به کمرزده‌ام، خود را به هال رسانم و لبخندی تحویل بچه‌ها می‌دهم. خدا کند غم چشم‌هایم را نفهمند. به پشتی تکیه می‌دهم و به صفحه‌ی تلویزیون خیره می‌شوم. نوه‌‌ی دختری‌ام سجاد از توی اتاق بیرون می‌آید و با قیافه‌ی وارفته خودش را روی پاهایم می‌اندازد. دستی به سر و رویش می‌کشم و او با چشمان گریان سرش را بالا می‌آورد. از چشمان خیسش ناراحت می‌شوم و سرم را به سمت دخترم می‌چرخانم و با تشر می‌گویم:" زهرا تو باز این بچه رو دعوا کردی؟ چرا داره گریه می‌کنه؟" نوه‌ی ته‌تغاری لب‌هایش را بر هم زد و گفت:" مامان بزرگ مامان دعوام نکرده" از آن طرف دخترم با چشم‌ و دست به او فهماند که چیزی به مادربزرگ نگوید. اما نوه‌ام انقدر دلش شکسته بود که مرا مرهم درد‌هایش دانست و سفره‌ی دلش را برایم باز کرد. اشک‌هایش را با گوشه‌ی آستینش پاک کرد و گفت:" مامان بزرگ حاج قاسم شهید شد" فکر کردم نوه‌ام خیالاتی شده و با خنده گفتم:" پسرم همه از حاج قاسم می‌ترسند کسی زورش نمی‌رسه اون رو شهید کنه" همین که حرفم قطع شد، صدای گوینده‌ی اخبار در خانه پیچید." إنا لله وإنا إليه راجعون شهادت سرباز ولایت و امت اسلام، سردار انقلاب اسلامی حاج قاسم سلیمانی" انگار زمان متوقف شد. ضربان قلبم برای چند لحظه از حرکت ایستاد. یاد روزی افتادم که حاج قاسم کنارم نشسته بود و دلداری‌ام می‌داد. با لیوان آب قندی که دخترم مقابلم گرفت به خود آمدم. قروپ‌قروپ آب قند را خوردم، اما شیرینی قند از زهر هم بیشتر قلب پرتلاطمم را به آشوب کشید. سجاد با دستان کوچکش شانه‌‌هایم را می‌مالید تا نفسی تازه کنم. نفس‌نفس‌زنان خودم را به صندوقچه‌ی قدیمی‌ام رساندم. دختر و دامادم با تعجب نگاهم می‌کردند. کلید را از توی گردنم درآوردم و قفل صندوقچه را باز کردم. یکی از نامه‌های پسرشهیدم را که از جبهه برایم فرستاده بود و دوستش داشتم را برداشتم. با صدای لزران خودکاری از سجاد گرفتم و روی زمین نشستم. نگاهی به زهرا کردم و گفتم:" زهرا جان بیا پشت این نامه علی این چیزهایی را که می‌گویم بنویس" دخترم کنارم دوزانو نشست و شروع کرد به نوشتن. سلام پسرم قاسم. الان که در آغوش اربابت هستی برایت این نامه را می‌نویسم. البته من که سواد ندارم، دخترم زهرا برایت می‌نویسد. پسرم یادت می‌آید آن روزی که به خانه‌ام آمدی و مرا دلداری دادی؟ آن روز یکی از نامه‌های پسرم علی را برایت خواندم و تو آن را گرفتی و اشک ریختی و به چشمانت مالیدی. حالا حاجی تو رفتی و من ماندم و این تکه کاغذ که برایم به یادگار از تو و پسرم مانده است. حزنی که توی سینه‌ام است دقیقا مثل همان روزی است که از بسیج خبر آورند که علی شهید شده است. حالا بعد از سال‌ها با شهادت تو من مادر شهید شدم. تو هم مثل پسرم بودی قاسم جان. تورا مثل او دوست داشتم. اما حالا با رفتنت نمی‌دانم چگونه داغ جفتتان را در سینه‌ام بگنجانم. تو پسر همه‌ی مادران شهدا بودی. با رفتنت انگار داغ همه‌ی مادران شهدا تازه شد. ما تو را همچون پسران شهیدمان می‌دیدیم. انگار تو آیینه‌ی آن‌ها بودی. همه چیزت رنگ و بوی شهدا را داشت. از رفتنت غضه‌دارم اما از شهادتت خوشحال هستم. تو فقط سزاوار شهادت بودی. یادش بخیر آن روز موقع خداحافظی به من گفتی مادر برایم دعا کن. حالا تو به آرزویت رسیدی. ما ماندیم و حسرتی از نبودنت. دلم برایت بیشتر از قبل تنگ می‌شود اما هروقت دلم تنگت شود این نامه را می‌بویم و می‌بوسم و به روی چشم‌هایم می‌گذارم. قاسم جان سلام مرا به مادرت حضرت زهرا برسان. ✍سیده مهتا میراحمدی @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پشتِ در یا دلِ بغداد چه فرقی دارد؟! هر کسی ذوبِ علی گشت تنش می سوزد... @tollabolkarimeh
📕مسابقه کتابخوانی رفیق خوشبخت ما 💠مقام معظم رهبری: این رفیق خوشبخت ما با اخلاص بود. 🎁جوایز: شامل 2⃣7⃣ متبرکات فاطمی، هدایای فرهنگی.... 💌کمک هزینه سفر زیارت مزار حاج قاسم 📆 زمان مسابقه: ۱۳ لغایت ۱۹ دی ماه بمدت هفت روز / هر روز یک مسابقه/ هر روز یک امتیاز 🗳قرعه کشی : ۲۳ دی ماه ، مصادف با ولادت با سعادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 📌شرکت در مسابقه از طریق👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde @tollabolkarimeh
من یک زن خانه دار هستم .صبح وقتی بیدار میشوم، دغدغه ام این است که امروز با چه ترفندی پسرم را از خواب ناز بیدار کنم و مجابش کنم از رختخواب دل بکند، در فکرم میگذرد امروز چه صبحانه بخورد که بهانه نخوردن نگیرد. برنامه میریزم ناهار چه کنم و شام چه چیزی بپزم، ظرف میشویم، برنامه آشپزی میبینم، باپسرم بازی میکنم و عصرا کاردستی و نقاشی میکنیم و گاهی هم اگر اوضاع بر وفق مراد باشد پناه میگیرم در میان ورقه های کتاب. روز هایی هم با پسرم در جبهه جهاد فرهنگی قدم میگذاریم و کارهای کوچیکی را انجام میدهیم.  تمام غم این روز های من چگونه بزرگ کردن پسرک کوچکم است ، چگونه مادر بودن و چگونه همسری کردن! شاید از نظر بسیاری کم ارزش و خنده دار باشد اما برای من خیر! رهبر انقلاب: برخی افراد با به رُخ کشیدن حرف‌های ناقص و پوچ غرب، درخصوص نگاه اسلام به زن خدشه وارد می‌کنند. این فریفتگان غافل، خانه‌داریِ زن را تحقیر می‌کنند، درحالی‌که خانه‌داری یعنی تربیتِ انسان، و تولید والاترین محصول و متاع عالم وجود یعنی بشر/ مرد و زن از جهاتی همچون «عروج به مقامات معنوی»، «قدرت رهبری» و «توانایی هدایت بشر»، تفاوتی با هم ندارند اما از جنبه‌ای همچون «وظایف در اداره‌ی زندگی» با هم متفاوتند و نمونه‌ همه‌ این موارد، حضرت فاطمه‌ زهرا(س) است. 1395/12/29 ✍نرجس خرمی @tollabolkarimeh
نیمه شب رفتی هوای چشم هایت گرگ و میش روی دار دل کشیدم چله ی غم ریش ریش تار و پود عشق را آهسته می بافم عزیز دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش ✍مارال افشون (تقدیم به همسران شهدا) @tollabolkarimeh
بصیرت سیاسی و اجتماعی [قسمت سوم] زمان شناسی و درک ضرورت های زمانه 🔶 شناسایی موقعیت زمانی و ضرورت‌های خاص آن موقعیت، بعد دیگری از بصیرت سیاسی_اجتماعی را تشکیل می‌دهد... مقام معظم رهبری دام ظله و با تأکید بر ضرورت این بعد از بصیرت سیاسی_اجتماعی در طلاب و منافات نداشتن با درس‌خواندن و طی مدارج علمی می‌فرماید: ♨️ طلاب عزیز و فضلای جوان، نباید حتی برای یک لحظه، حضور در میدان‌های گوناگون را فراموش کنند. این حضور، با درس خوندن منافات ندارد، بلکه مؤید درس‌خواندن است. همان طور که امام بزرگوار در پیام فراموش‌نشدنی خود فرمودند: فضلا و جوان‌هایی که تفقه را در میدان‌های خوب فراگرفتند، منذر قوم خود شدند، میدان جنگ را میدان آزمایش نفس و تکامل معنوی خویش قرار دادند و پیش رفتند، این میدان‌ها را رها نکردند. امروز هم خطوط، میدان‌ها و صحنه‌های نظامی و غیرنظامی فرهنگی، محتاج حضور فعال شماست. مدرسان معظم و محترم و اساتید حوزه علمیه قم و سایر حوزه ها طلاب را به سمت اهداف انقلابی و اسلامی سوق دهند. 📚 برشی از کتاب نقش تربیتی اساتید در مدارس علمیه، ص ۱۲۶ و ۱۲۵ @tollabolkarimeh
🔰 رهبر انقلاب در دیدار بانوان: خوشحالم از اینکه توانستیم این جلسه را تشکیل دهیم / این جلسه یک جلسه‌ی زنانه‌ی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بود / پیشنهادهایی در این جلسه مطرح شد که باید برای تحقق آن یک راه و مسیری پیدا کنیم رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار جمعی از بانوان برگزیده سراسر کشور: بسیار جلسه‌ی خوشایند و مفید و ان‌شاءالله دارای سود فراوانی برای آینده‌ی ما، برای فکر ما امروز اینجا تشکیل شد. من خیلی خرسندم از اینکه توانستیم این جلسه را امسال تشکیل بدهیم. سال گذشته خانم‌ها یک نامه‌ای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به مداح‌ها اختصاص دادید، خب حالا روز زن خصوصیتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها درست است، اشکال واردی است و اگر زنده بودیم، در آینده هم ان‌شاءالله این جلسه را تشکیل میدهیم. این جلسه یک جلسه‌ی زنانه‌ی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بوده تا الان، تا این لحظه. صحبتهایی که خانمها کردند، بسیار خوب بود و حقیقتاً بنده بهره بردم. پیشنهادهایی بود، ان‌شاءالله بتوانند راه‌حلی برای آن پیشنهادها پیدا کنند. شاید بعضی از این مطالب مرتبط بشود به شورای انقلاب فرهنگی، مثلاً در آنجا باید مطرح بشود یا هر جای دیگری. به خصوص این موضوع به‌کارگیری زنان فرزانه‌ی ما، کارآمد ما، مجرب ما، دانشمند و عاقل و فهمیده‌ی ما در رده‌های گوناگون تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور، این مطلب مهمی است. البته ذهن بنده مشغول است به این قضیه. باید یک راهی برایش پیدا کنیم. باید یک مسیری ان‌شاءالله پیدا کنیم ببینیم چه کار میشود کرد. 📌دیدار جمعی از بانوان منتخب کشور 🗓 ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | هم‌خوانی گروه سرود 🌸 زن‌ام شکوه و جمال هستی / حماسه سازم برای دنیا 📌دیدار جمعی از بانوان منتخب کشور 🗓 ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ @tollabolkarimeh
تا جایی که به خاطر دارم نزدیک یک سال و نیم بود که دستم به ورقه‌های نازک کتاب نخورده بود. خیلی مشتاق بودم که هرچه زودتر به خانه بروم و هدیه ی خواهرم را زودتر بخوانم. بسم الله گفتم و از مقدمه شروع کردم. از همان ابتدا گویی سمباده‌ای نَرم نرمَک روحم را صیقل می‌داد. بُراده‌ی های آزاردهنده‌ای که این مدت به روحم چسبیده بودند، آهسته آهسته از من جدا می‌شد. سبک شدن را احساس می‌کردم. کلمات رفته رفته به درونم نفوذ کرد. جوانه‌های حروف کنار هم چیده می‌شدند و غنچه‌ی کلمات رایحه‌ی خوشبویی را در جانم پُر کرد. انگار دوباره متولد شدم. چقدر دلتنگ این حال و احوالم بودم. کتاب در دست بگیرم و از این دنیا رخت ببندم و توی خاطرات پرواز کنم‌. می‌دانم که کتاب‌ها قبل از آنکه به سراغشان برویم آنها مارا فرا می‌خوانند. به زبان‌دیگر شاید رزق‌مان باشد. چه رزق خوبی نصیبم شده بود. کتاب تنها گریه کن خاطرات مادر "شهید محمد معماریان" ایت. از صفحه‌ی اول تا صفحات آخر که عکس‌های خانوادگی‌شان بود خواندم و دیدم و لذت بردم. شیرزنی با ایمان که تا جایی که توان داشت برای رضای خدا و اسلام تلاش می‌کرد. دوست ندارم با گفتن مختصری از کتاب شیرینی خواندنش را از مخاطب بگیرم و داستان را لو بدهم؛ فقط همین را می‌گویم که این کتاب از توکل واقعی یک زن ایرانی به خدا می‌نویسد که معنای واقعی زن زندگی، آزادی را چشیده است. 100 درصد پیشنهاد می‌کنم مطالعه‌اش کنید کتاب تنها گریه کن نویسنده: اکرم اسلامی انتشارات: حماسه یاران ✍سیده مهتا میراحمدی @tollabolkarimeh
با سلام و ادب و احترام و عرض خداقوت اداره آموزش و فرهنگ‌سازی فضای مجازی با هدف آشنایی هرچه بیشتر طلاب و اساتید با مسئولین و ایجاد فضایی صمیمانه برای تعامل و طرح سوالات، مشکلات و نظرات خود، برنامه ای را با حضور مسئولین در شبکه کوثرنت با عنوان «صندلی داغ» اجرا می کند. میهمان این هفته صندلی داغ کوثرنت، حجت الاسلام و المسلمین فاضل، مدیر محترم حوزه های علمیه خواهران هستند که از تاریخ 18 لغایت 19 دیماه در این برنامه حضور دارند. لذا علاقه‌مندان جهت طرح سوالات و نظرات خود و گفتگو با ایشان می‌توانند در زمان مذکور به شبکه کوثرنت، قسمت رواق، مراجعه نمایند. 🗓زمان شرکت در طرح: یکشنبه و دوشنبه / 18 و 19 دیماه https://kowsarnet.whc.ir/thewire/view/43903336 @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️السّلام علیک یا امّ الوفا امّ العباس قمر بنی هاشم امّ البنین وفات حضرت ام البنین، مادر حضرت عباس(ع) تسلیت باد. @tollabolkarimeh
36.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 بیان دیدگاه و نظرات سرکار خانم دکتر طالبی، طلبه سطح چهار و مدیریت موسسه آموزش عالی حوزوی رفیعه المصطفی(سلام‌الله‌علیه) در محضر مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از بانوان منتخب کشور با رهبر معظم انقلاب اسلامی 🦋 @banooyeab
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباس‌آفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک‌جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی‌نور می‌شد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی‌نور می‌شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می‌گیرد رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی 🔸 شاعر: قاسم صرافان
مانند دخترک گل فروش سر خیابان مالک گل های نرگسی هستم که مال من نیست! ✍نرجس خرمی @tollabolkarimeh
همینطوری نحیف و لاغر است، اما چند روزی است که رنگ و رویش هم زرد است! آهسته درِ گوشش می گویم: باز داستان چیه؟ میگه : هیچی نیست! من که خوب می شناسمش، اصرار می کنم که چی شده، مریضی ؟! می گوید: « چند وقتی است نفسم زنجیر پاره کرده، مدام به اعتقاداتم گیر می دهد و شبهات را پیش می کشد، گفتم روزه بگیرم تا آدم شود!» همه جوره نصف من بود، ولی زودتر از من فهمیده بود! « صوموا تصحوا » که پیامبر ص فرموده، فقط مال جسم انسان نیست! شایدم بیشتر مربوط به روح انسان است! این روزهای کوتاه و سرد، فرصت مناسبی برای روزه گرفتن آدمهای بی بهانه است! @tollabolkarimeh
14010813 لزوم معرفی شخصیت آقا.mp3
17.4M
🔥 یک فایل 41 دقیقه‌ای دیگر با موضوعی بسیار مهم و حیاتی 🔥 📝 موضوع: لزوم معرفی شخصیت مقام معظم رهبری 📣 توصیۀ ما این است که گوش دادن به این سخنرانی را به تأخیر نیندازید. ‼️ گوش دادن و انتشار این فایل، مبارزه عملی با نشریه هتاک فرانسوی است که بی شرمانه به ساحت مقام معظم رهبری اهانت کرده است. ✅ بی‌شک، نقطۀ اصلی حملات دشمن در جریان جنگ ترکیبی، شخص مقام معظم رهبری است. ✅ نیروهای انقلابی، نباید خود را از آسیب این حملات مصون بداند. ✅ ایجاد شک و تردید در نیروهای انقلابی نسبت به درایت و تدبیر مقام معظم رهبری از جملۀ اهداف این حملات است. ✅ امروز باید نهضت معرفی مقام معظم رهبری را به پا کرد. ✅ ترویج و تبلیغ نگاه بزرگان مورد اعتماد مردم دربارۀ مقام معظم رهبری یکی از اصلی‌ترین کارها در این نهضت است. ✅ در این فایل نگاه این شخصیت‌ها دربارۀ مقام معظم رهبری را می‌شنوید: علامه حسن زادۀ آملی، آیت الله بهجت، آیت الله بهاء الدینی، آیت الله شهید دستغیب، آیت الله شهید بهشتی، آیت الله شهید مطهری، آیت الله مصباح یزدی و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی. 🔵 در رأس بزرگان این جملۀ حضرت امام را بخوانید که فرمود: شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقای خامنه‌ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بنای قلبی‌اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمی‌کنید. ایشان را من سالهای طولانی می‌شناسم. (صحیفۀ امام، ج 17، ص 272) @tollabolkarimeh
از وقتی پدر بزرگ ما را تنها گذاشت شدم مونس و همدم مادر بزرگ و اکثر اوقات کنارش بودم. کنار هم می نشستیم و او از عمو حسین که قبل از به دنیا آمدن من به شهادت رسید تعریف می کرد. الحق که هیچ وقت خاطراتش تکراری نمی شد. سعی میکردم بیشتر کنار مادر بزرگ باشم،اما افسوس از آن روز که سر درد عجیبی داشتم و در خانه خودمان ماندم حوالی ساعت ۱:۲۳ بامداد روز جمعه بود که با خواب عجیبی از خواب پریدم. طبق عادتم گوشی را چک کردم که خشکم زد، فکر می کردم باز از آن خبر های فیک و سردرگم کننده است کانال های معتبر را که چک کردم اشک تمام صورتم را فرا گرفت. سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی به یاران شهیدش پیوست یاد آن دیدار یک ساعته حاج قاسم با مادر بزرگ افتادم.هیچ وقت مادر بزرگ را آن گونه خوشحال ندیده بودم گویا حسینش برگشته بود⁦. پیش از هر چیزی به این فکر افتادم که چگونه به او بگویم اخر سردار را مانند پسرش دوست داشت. آن شب اندازه ده شب یلدا طولانی بود. صبح با امیدهای خانواده راه افتادم،در خانه اش مثل همیشه باز بود. مثل همیشه سعی کردم خنده بر لب داشته باشم اما چشم کاسه خونم مانع می شد. وارد اتاق قدیمی اش که شدم دیدم اشک در چشمانش جمع شده است. گفت مادر دیدی حاج قاسم هم رفت؟ گفتم مادر بزرگ از کجا فهمیدید؟ اشکش را پاک کرد و گفت:دیشب خواب دیدم که حاجی لبخند زنان باعده ای از دوستانشان به خانه ام آمدند. حاج قاسم گفتن:مادر سلامت را به پسرت میرسانم حلال کنید ما عازمیم. ان وقت از خواب پریدم. کنار مادر بزرگ نشستم شانه هایش را مالیدم و سعی کردم خودم را عادی جلوه دهم. گفتم: عزیز جان آرزوی حاج قاسم همین بود خوشا به حالشان. آن شب مادر بزرگ هم طاقت دوری از عمو حسین و حاج قاسم را نیاورد و به آنها پیوست. و دو داغ بر دلمان نشست. اشک هایم مانع دید میشود اب روی مزارش میریزم و میگویم: عزیزجانم شما هم به آرزویتان رسیدید خوشا به حالتان. ✍فاطمه زهرا دهقانی @tollabolkarimeh
📚مجموعه کتاب‌های هفتگانه 🔹دفتر اول 📍ارزش و افتخارات طلبه ✍️نویسنده: محمد عالم زاده نوری @tollabolkarimeh