فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 شخصی همزمان به آیت الله بهجت و آیت الله اراکی نامه می نویسد و میپرسد که
چکار کنم که عشقم به امام زمان(عج) زیاد شود؟!
🌟 هر دو در جواب یک پاسخ می نویسند
🎙 با بیان حجت الاسلام راجی
💞 ما هم اگر میخواهیم عشقمون به حضرت زیاد بشه به این دو دستورالعمل توجه کنیم
📎#امام_زمان (عج)
📎#انتظار
˹@tollabolkarimeh˼
نمونه سوال علوم بلاغی1.pdf
487.8K
نمونه سوال علوم بلاغی۱
#علوم_بلاغی
#نمونه_سوال
˹@tollabolkarimeh˼
دیدار دور
قدری آهسته که دیدار تو حتی از دور
دردلم آتش عشقی ست که برپا مانده
پای تلویزیون نشسته ام و به دیدار طلبه ها و حضرت اقا نگاه میکنم.
خودم را انجا در کنار خواهران طلبه تصور میکنم شوق دیدار در جانم می پیچد و قلبم تپش می گیرد. صدایشان در جانم می نشیند"نسبت به تبلیغ نگرانم"
"انتقال معارف نسلی و خانوادگی"
در گذشته ها بیشتر بار معارف از طرف خانواده ها اموزش داده میشد.
دخترم دورم میچرخد بازی میکند یکدفعه نگاهم می کند و می گوید:
"مامان برام اب میاری؟"
بلند میشوم و تا میخواهم چشم غره ای نثارش کنم حرف اقا یادم می افتد.
برایش اب می اورم و میگویم:"
ادم اب میخوره چی میگه؟"
لبخند روی لبهایش مینشیند دست روی سینه می گذارد و می گوید: "سلام بر حسین"
اب را که مینوشد میگوید :"خدا رو شکر چه خنک بود ."
لبخند میزنم در آغوشش میگیرم با هم پای تلویزیون مینشینیم .
در دلم می گویم، اقا دارم تلاش میکنم نسل شیعه مهدوی بار بیاورم .
فدای نگرانیتان، نگران نباشید.
✍🏻فاطمه تیرانداز
#طلبه_نوشت
˹@tollabolkarimeh˼
🔰 سرویسهای اطلاعاتی روسیه اعلام کردند که مریم میرزاخانی ریاضی دان ایرانی توسط ِآمریکاییها ترور بیولوژیک شده است.
🔹 خانم میرزاخانی قصد بازگشت به ایران را داشته است !
🔹 دیروز سالگرد درگذشت این ریاضیدان ایرانی بود.
🔻مدارک و مستندات سرویس اطلاعاتی روسیه احتمالا به زودی به تهران انتقال خواهد یافت.
🔹 پ ن : برامون شعار زن زندگی آزادی سر میدن ولی یه ریاضی دان ایرانی رو به جرم بازگشت به وطنش ترور بیولوژیک میکنند
اینه ماهیت اصلی حامی شعار ZZA .
#تزویر_غرب
🇮🇷
˹@tollabolkarimeh˼
ادغام.pdf
1.28M
🖇️ نمونه سوال نحو عالی2
#نحوعالی
#نمونه_سوال
˹@tollabolkarimeh˼
به نام خدا
با سلام و احترام؛
🔴 قابل توجه طلاب و اساتید گرامی!
_ اگر در حوزه زن و خانواده ایده دارید که به دنبال حمایت برای اجرای آن هستید.
_ اگر در حوزه زن و خانواده فعالیتی را انجام داده یا مشغول به انجام آن هستید.
_ اگر مدیر کانال، گروه یا سایتی با موضوع زن و خانواده هستید.
_ اگر تولید کننده یک محصول هستید و یا ایده تولید یک محصول را دارید.
_ اگر در یک زمینهای مهارت آموزش دارید (می توانید تدریس کنید)
_ اگر در حوزه زن و خانواده کار پژوهش و تولید محتوا انجام دادهاید و به کار در این حوزه علاقه مندید.
لطفا با ارسال پیام تا روز چهارشنبه 28 تیرماه 1402 به شناسه @آموزشوفرهنگسازیفضایمجازی (در کوثرنت) زمینه فعالیت خودتان را به صورت کوتاه توضیح دهید. متشکرم.
🌐 اطلاعات بیشتر👇
https://kowsarnet.whc.ir/thewire/view/46243285
˹@tollabolkarimeh˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ میزنه قلبم
داره میاد دوباره باز
بوی محرم🏴
#استوری
#یااباعبداللهالحسین💔
˹@tollabolkarimeh˼
فرق امتحانی .pdf
354.8K
📌جزوه فرق و مذاهب سطح سه مشاور خانواده
#فرق_مذاهب
#جزوه
˹@tollabolkarimeh˼
اگر میخواهید در جهان زیباتری قدم بزنید
لطفا در این نظرسنجی شرکت کنید: 👇👇
http://poll.whc.ir/229115
@tollabolkarimeh
💌 #طلبه_نوشت
مشغول پخت و پز بودم که صدایم زد.برگشتم و با عشق نگاهش کردم.
مادر که میخواند مرا، تمام جانم را تقدیمش میکنم!
دستان کوچکش را روبه رویم گرفت.بوسه ای بر دستانش زدم.می خواهد که چشمانم را ببندم و دستم را باز کنم.خواسته اش را مو به مو انجام میدهم.
یک شی کوچک در دستانم میگذارد!
میدانی چیست؟؟
فکر میکردم مثل همیشه احساسش را برایم روی کاغذ رنگ زده است ولی این بار ....
صدایش را با شکوفه های ریز خنده آذین میبندد و میگوید :حدس بزن چیه!
اجازه میگیرم تا لمسش کنم.باورم نمیشود ولی برای اینکه بازی اش را خراب نکنم چند باری اشتباه حدس میزنم.
دلش به رحم میآید ؛ وقتی میگوید چشمانت را باز کن.
با باز کردن چشمانم یک قطره اشکِ عجول به پایین میغلتد.
یک جفت گوشواره کوچک برایم هدیه خریده است.
میدانی تمام پس انداز یک ساله اش را صرف این کار کرده است؟؟؟
اشک هایم پشت سر هم میریزند.پسرم را در آغوش میگیرم و تشکر میکنم.
_اجازه میدهی خودم در گوشت بیندازم؟؟؟
لبخندم را که میبیند یادگاری اش را آویزهی گوشم میکند.
تمام طلاهایی که برای خرید خانه فروختم یک طرف و این یک جفت گوشوارهی کوچک هم یک طرف!
✍🏻مریم سادات موسوی
˹@tollabolkarimeh˼
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است"
ضمن تسلیت ایام محرم و شهادت امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش به تمامی کاربران گرامی شبکه کوثرنت. به اطلاع میرساند پویشی با عنوان " #راویان_روضه" در شبکه کوثرنت برگزار می شود.
✅ ️ نحوه شرکت در پویش : ⬇ ️
در ایام محرم همه ما در مراسمات مذهبی و عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت می کنیم. در این مراسم مداح، سخنران و یا افرادی هستند که نکاتی را بیان می کنند و یا حتی با با رفتن به این مراسمات به نکات اخلاقی جدیدی می رسیم. در پویش راویان روضه قرار است ما روایت های خودمان را از حضور در مجالس مذهبی بنویسیم. دیدگاه های جدیدی که در وجود ما پدید امده است.
🔹 شرکت در مجالس روضه های خانگی و بازی بچه ها و شیطنت و حتی کسانی که باردار هستند و مجبور هستند با تلویزیون عزاداری کنند. همه این ها روایت هایی را در خود گنجانده اند که ما آنها را با هشتگ #راویان_روضه درشبکه کوثرنت منتشر می کنیم.
⭕ توجه داشته باشید که همه ی مطالب باید به قلم خودتان باشد و تولیدی مطالب کپی در همان ابتدا حذف می شوند و هشتگش پاک می شود.
✅ محورهای این پویش: متن #به_قلم_خودم و کلیپ #تولیدی
📅 فرصت ارسال آثار و شرکت درپویش: از 27 تیرماه تا 15 مرداد
🎁 در آخر به 3 روایت برتر هدایایی به رسم یادبود اهدا می شود.
🖇️ #طلبه_نوشت
بگو چگونه دل از حسین کندی؟
کتاب فروشی خلوت بود و نسیم خنک کولر های اسپیلت فضا را دلچسپ تر کرده بود. وارد که شدم مستقیم رفتم سراغ کتاب های داستانی و همسرم هم رفت میان کتاب های اعتقادی هرکدام رفتیم تا غذای روحمان را پیدا کنیم
آرام میان قفسه ها برای خودم می چرخیدم و کتاب ها را براندازم می کردم، یک چشمم به کتاب ها و چشم دیگرم دخترم را می پایید که کتاب ها را جابجا نکند، بلاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با کتاب ها دل کندم و رفتم سمت همسرم و گفتم: برا غدیر کتاب میخوام چی بخونم؟ کتاب قطوری در دستش بود بدون آنکه سرش را بالا بیاورد گفت: خونه کتاب غدیری دارم بهت میدم
خوشحال شدم پس میتوانستم یک کتاب دیگر به جای کتاب غدیری بخرم رفتم سمت دخترم تا بیش تر از این بدو بدو هایش کار دستمان نداده است، از قفسه ۳۷ که گذشتم کتابی با عنوان "بگو چگونه دل از حسین کندی" مرا سمت خودش کشید کتابی با جلد مشکی و نوشته های سفید مرا یاد کتیبه های محرم انداخت، نام نویسنده را که خواندم لبخند روی لب هایم نقش بست چقدر با کتاب های ایشان حال دلم خوب شده بود، با خودم گفتم امسال رزق محرم زود تر از غدیر رسید، بدون تردید کتاب را برداشتم و سمت پیشخوان رفتم
همسرم در حال سر کله زدن با دختر دو نیم ساله مان بود که علاقه زیادی به کتاب ها دارد و همیشه بیرون کشیدنش از کتاب فروشی معضلی است برای همین به کمکش رفتم.
خانه که رسیدم کتاب محبوبم را توی کتابخانه مان که از شدت کتاب ها در حال انفجار بود گذاشتم و گفتم به وقتش به سراغت میآیم.
غدیر را گذراندیم، دلم مرا سمت کتاب می کشید یک هفته به محرم مانده بود و میخواستم حال دلم را عوض کنم، کتاب را بیرون کشیدم و گوشه خلوتی را برای خواندش پیدا کردم، نمیدانم چقدر گذشت اما به نیمه کتاب رسیده بودم و بغضی گلویم را گرفته بود، هر بار که توی کتاب، نویسنده از بانو می پرسید " بگوچگونه دل از حسین کندی" گویی قلب مرا به تاراج می کشید.
متن کتاب همان سوال هایی بود که عمری دلم می خواست با کلام قاصرم از حضرت زینب سلام الله علیها بپرسم ولی توانش را نداشتم.
کتاب را می بندم و می گویم ممنون بانو که رزق اشک محرم امسالم را خودتان دادید.
📚 | بگو چگونه دل از حسین کندی
نویسنده: عباسی ولدی
✍🏻 رقیه آرامی نسب
#معرفی_کتاب
˹@tollabolkarimeh˼
pdfjoiner (1).pdf
6.56M
نموداری فقه 1 بخش مطهرات
#فقه1
#فقه_استدلالی #جزوه
˹@tollabolkarimeh˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤پای درس استاد میرزامحمدی
آثارخرج کردن برای روضه سیدالشهداء علیه السلام
˹@tollabolkarimeh˼
3. مقتل لهوف.pdf
2.37M
📚 یکی از معتبر ترین مقتــل های
مربوط به امام حسین علیه السلام
مقتل لُهوف می باشد.
حتمــا دانلـود کنیـد و در مجالــس
استفاده کنید.🖤
#کتاب #مقتل
#مقتل_لهوف
˹@tollabolkarimeh˼
خادم الحسین کوچکم
با بالا رفتن لحظه به لحظه پرچم گنبد امام حسین، پسرکم نیز با ذوق از پلههای نردبان بالا میرود. 《من میخ پرچما میزنم شما چکشا بده من》
دستش را بالا میگیرد؛ اما به بالای پرچم نمیرسد. 《تو منا بغل کن تا قدم برسه میخا بزنم خواهش میکنم》
محمد او را در آغوشش جای میدهد. پرچم را محکم نگه میدارم. پونز را کمی روی پرچم و دیوار ثابت میکنم. امیرحسن آرام با چکش روی پونز میزند. چشمانش از شادی میدرخشد. 《حالا بریم اون یکی پرچما بزنیم》 این را میگوید و خودش را از آغوش محمد بیرون میکشد.
پرچمها که نصب میشود؛ بالای مبل میرود و روی انگشتان پا قدش را میکشد تا به پرچم برسد. بوسهای بر پرچم میزند و لبخند زنان از مبل میپرد.
پرچم گنبد ارباب هم کارش تمام شدهاست و در آسمان کربلا خود نمایی میکند. نگاه مادر بزرگ به تلویزیون گره خورده و اشکهایش روی بالشتش سُر میخورند.
امیرحسن به سمتش میرود. اشکهایش را با دست پاک میکند《 مامان جون میخوای بابام با ویلچر ببردت روضه؟》
#طلبه_نوشت
#راویان_روضه
✍مریم نوری امامزادهئی
˹@tollabolkarimeh˼