eitaa logo
سفیر
230 دنبال‌کننده
755 عکس
64 ویدیو
4.8هزار فایل
ارتباط با ادمین @Sibesorkh22
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احادیث شیعه
💠 دعای روزها و ساعات پایانی 🌷 اللّهمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَعبانَ، فَاغفِرلَنا فیما بَقِیَ منهُ. ✅ خدایا! اگر تا این لحظه از ما را نیامرزیده ای، در بقیه ی این ماه ما را بیامرز . 📚 مفاتیح الجنان 🌐 تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف 📲 @Hadith_ir | 👈 احادیث شیعه
سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت هم از شكوه مقامت ، هم از فضائل گفت شبيه صائبِ صاحب سخن قصيده نوشت غزل غزل سر زلف تو را چو بيدل گفت نه چند مثنوي و قطعه و غزل ، بايد كه شرح قصه ي حسن تو در رسائل گفت عبا ، نه ... اينكه گداي شما شدم كافيست حديث حسن تو كي مي توان چو دعبل گفت تفضلي ! كه فقط از تو خوانده ام يك عمر و من نگفته ام و هر چه بود اين دل گفت زلال اشك مرا از تبار كوثر كن در آسمان دو دستت مرا كبوتر كن ***** به قفل بسته كليد اجابت است اينجا كه آستانه ي جود و كرامت است اينجا به دلنوازي جان در رواق او بنشين چرا كه قبر مسيحاي عترت است اينجا بكوش تا پرِ پروانه اش شوي ،‌ زيرا پر از تلألؤ شمع هدايت است اينجا زلال اشك تو از چشمه ي خلوص دل هميشه إذن دخولِ زيارت است اينجا نه ديدن حرم و قبر و صحن و گلدسته هدف وصال حقيقي حضرت است اينجا دوباره كسبِ ثواب هزار حج كردم طواف قبرِ تو يا ثامن الحجج كردم ***** ببين كه حال و هواي حرم چه عرفانيست پر از بلور و كبوتر پر از چراغانيست به لطف گنبد و گلدسته هاي زر پوشش‌ هميشه صحن حرم پر فروغ و نورانيست كجاست روضه ي رضوان به غير از اين مرقد كجاست جنت الأعلي اگر كه اينجا نيست صداي پر زدن بال جبرئيل است اين در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانيست حديث سلسله از يادمان نخواهد رفت ولايتت به خدا شرطي از مسلماني است هزار مرتبه شكر خدا كه نور تو چراغ زندگي مردمان ايرانيست كتاب رأفت و مهرت پر از حكايتها نظيرِ قصه ي آن پير مرد سلمانيست ز يادِ مردمِ سايه نشين ايوانت نرفته خاطره هاي نماز بارانت ***** سلام ! مظهر يكتاي « ليس إلا هو » سلام ! حضرت خورشيد ! ماهِ يوسف رو مقام عصمتتان « إنما يريد الله » قسم به اشهد أن لا اله الا هو شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب » به چشم خسته مان گوشه اي از آن ابرو دخيل گريه ببنديد زائران اينجا به حلقه هاي ضريح مطهر از هر سو چگونه ضامن دلهاي ما نخواهد شد رئوف شهر كه كرده ضمانت آهو خوشا به حال كسي كه شبيه اهل نظر به خدمت حرمش گيرد از مژه جارو غباري از اثر رفت و آمدش شايد شبيه فرش حرم بر روي سرش باشد ***** هميشه باغ لبش غنچه ي تبسم داشت كه خنده با لب نورانيش تفاهم داشت تمام عمر شريفش ، مكارم الأخلاق به لحظه لحظه ي اوقات او تجسم داشت اگر امام رئوف است ، بسكه همواره به سينه دغدغه ي مشكلات مردم داشت براي رزق تمامِ كبوتران شهر حياط خانه ي آقا هميشه گندم داشت هر آنكه جرعه اي از جام معرفت نوشيد سري به خاك قدوم امام هشتم داشت و هر فرشته براي تبرك بالش به خاك راه امامِ رضا تيمم داشت براي ما به جز اين آستان پناهي نيست از آسمانِ حرم تا بهشت راهي نيست ***** تويي كه اين همه دارالشفايِ دل داري نرفته از حرمت نا اميد بيماري دوباره نغمه ي نقّاره خانه مي آيد شفا گرفته كسي با تفضّلت ! آري كجاست گوش دلي تا كه بشنود هر روز از اين ترنم نقاره بانگ بيداري دو بال پر زدنت را قنوت اشكت كن ببين براي پريدن عجب سبكباري دوباره پنجره فولاد و إذن كرب و بلا ميان صحن حرم شد چه گريه بازاري دوباره روضه گرفتند زائران اينجا بياد مشك عطش نوش و خشك سرداري رهاست در نفس اين حرم شميم ياس به ياد علقمه و قبر حضرت عباس 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام مسافری که اجل گشت همسفرش سفر رسیده به پایان در آخر صفرش  هنوز آید از آن حجره ی غریب به گوش  صدای ناله ی آهسته ی پسر پسرش  چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند  که پاره ی جگرش، پاره پاره شد چگرش اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن  جواد آمده از ره به دیدن پدرش  ز اشک های جوادالائمه پیدا بود که شسته دست دگر از جهان محتضرش  پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش  پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام آسمان زیر پرت بود زمین افتادی  یک عبا روی سرت بود زمین افتادی  نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید  نه کسی دور و برت بود زمین افتادی  صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی  مادرت در نظرت بود زمین افتادی  «زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست»  آتشی بر جگرت بود زمین افتادی  ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه  اشک در چشم ترت بود زمین افتادی  مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی  خوب شد که پسرت بود زمین افتادی  ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین  نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم سالها صاحب شبهای محرم هستم من حسینم که برایم همه زاری دارند تا بیایند حرم لحظه شماری دارند سالها هست که من اینهمه زائر دارم یک جهان منبری و شاعر و ذاکر دارم عاشقان روز و شب و سال به من می گریند خوب و بد باز به هر حال به من می گریند همه هستند عزادار، چهل شب گریان به من و حال پریشانی زینب گریان اربعین را همه دیدید چه شد دور و برم چقدر زائر دلسوخته آمد به حرم گر چه در هر دو جهان عاشق و مجنون دارم ولی از غربت یک مرد دلی خون دارم نام او می برم و لرزه می افتد به تنم من جگر سوخته ی غربت و داغ حسنم تو که زوار نداری به فدای تو حسین حرم انگار نداری به فدای تو حسین دوستان تو کم و دشمن تو بسیار است آنچه در دور و بر خویش نداری یار است مثل تو هیچ کسی این همه بی زائر نیست در همه سال چرا روضه ی تو دائر نیست روضه هم باشد اگر باز همه بی خبرند گریه کن هات برادر چقدر مختصرند یاد داری چقدر عبد و مطیعت بودم سالها زائر شبهای بقیعت بودم کاش می شد بدهم باز خدا را قسمت تا که زوار خودم را بفرستم حرمت چقدر طعنه به تنهایی تو همسر زد دوست زد زخم زبان،دشمن تو خنجر زد پشت خیمه همۀ لشگر تو آماده تا که بیرون بکشند از قدمت سجاده دوستانت همگی عرض ارادت دارند جنگ بر پا نشده نیت غارت دارند باز هم شکر که در خیمه نیامد آتش یا که بی تاب نشد هیچ کسی وقت عطش گر چه بر خیمه ی تو پنجه گشودند حسن زن و فرزند تو در خیمه نبودند حسن از تو سجاده و از من بدنم غارت شد زنده بودم به خدا پیرهنم غارت شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها یارسول الله برخیز ارمغان آورده‌ام از یتیمانِ حرم یک کاروان آورده‌ام دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آورده‌ام رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان کاروان را همره نامحرمان آورده‌ام آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب با چه وضعی دختران را نزدتان آورده‌ام از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر من اماناتِ ترا با نیمه جان آورده‌ام این عبا، عمّامه، این شمشیر، این هم خاتمت من دلی پُر نزد تو از ساربان آورده‌ام داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب خود مپرس از من چرا قدّی کمان آورده‌ام از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد خویش را از قتلگه بر سرزنان آورده‌ام کوفیان می‌خواستند از دین نماند، هیچ چیز پرچم اسلام، با نطق و بیان آورده‌ام همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست در ملائک هیبتی مافوق اسرافیل نیست او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی ست هر شب از عرش خدا او میهمان دارد ولی با جذامی ها نشستن افتخار مجتبی ست او ولی الله باشد در قیام و در سکوت آفرینش مهره ای در اختیار مجتبی ست "در حریم حضرت خورشید جای ذره نیست" آفتاب از شرم خود آیینه دار مجتبی ست صلح او پایه گذار انقلاب عشق بود در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی ست مرد میدان جمل پی کرد چشم فتنه را این فقط یک گوشه ای از اقتدار مجتبی ست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زهری پلید بر جگرش کارگر شده آقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش آب میشود مانند فاطمه بدنش آب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می آورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مولای ما کریم ولیکن غریب بود او دست گیر خلق ولی بی حبیب بود با او مدینه شد وطن بی نیازها بعد از خدا سخاوت او بی رقیب بود غیر از نمک به زخم دل خود دوا نداشت با آنکه بر تمامی عالم طبیب بود از دشمنان که کینه ی بسیار دیده است در بین دوستان خودش هم غریب بود در کوچه زخم خورده ی لبخند قنفذ و... در خانه هم اسیر زنی نانجیب بود شرحش هزار روضه ی مکشوفه می شود در محضر امام مغیره خطیب بود کابوس کوچه موی سرش را سفید کرد از کودکی ز حادثه ای بی شکیب بود دستی سیاه زندگی اش را سیاه کرد دستی که از مروت دل بی نصیب بود دل خونِ روزگار که در آخرین نفس پیش حسین راویِ شیب الخضیب بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد باید مفاتیح الجنان "شیخ عباس" دل را که شد ویرانه دست کم بسازد یارب به من اشکی بده سازنده باشد اشکی بده از بنده ات میثم بسازد چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد دستی بده دست از تهیدستان بگیرم دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم پایی بده جز در ره مولا نکوبم پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم دل می کند وابسته از دنیا به سختی دنیا بده اما نه دیگر تاج و تختی میلی بده از جام همدردی بنوشم در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم عزمی بده آماده ی ایثار باشم وقت ضرورت راهی پیکار باشم نسلی بده عشق شهادت در دل آن نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن جانی بده سرشار از نور ولایت لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه من هم بخوانم از شهادت عاشقانه زیباترین نثر مناجاتم جهاد است امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست جزو مجاهدهای در راه خدایم سجاده ام حکم کفن دارد برایم بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم با معنویت در دو عالم سربلندم بیش از چهل سال گذشته پای کاریم وقتی که خرمشهر ها در پیش داریم رمز بقا قطعا به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست ما را سفارش می کند آقا به تقوا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا درس دبستان امیرالمومنین است گوشم به فرمان امیرالمومنین است نص اشداء علی الکفار یعنی منشور قرآن امیرالمونین است حکم پدر دارد برای خاک یعنی ایران هم ایران امیرالمونین است دنیا گرفت از هرکسی روزی ولی ما در سفره مان نان امیرالمونین است هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا مدیون احسان امیرالمومنین است عمری محدث بودن و از غیب گفتن این کار سلمان امیرالمونین است در کعبه مولایم علی آمد به دنیا پس صاحب خانه امیرالمومنین است ساعات خوب زندگی ما همیشه در زیر ایوان امیرالمومنین است حبل المتینم هست و فردای قیامت دستم به دامان امیرالمومنین است با دست او حق سفره اش را پهن کرده هر بنده مهمان امیرالمومنین است زهرای مرضیه همیشه دوست دارد چشمی که گریان امیرالمومنین است شخص پیمبر بانی بزم عزایش چشمان زهرا نیز می بارد برایش مرغ دلم پر می زند بر بام کوفه حلوای ختم مرتضی در کام کوفه می ریزد از غم های خود در جان دختر وقتی که بابا می شود مهمان دختر از غصه دیوار دل دختر ترک خورد وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد آماده دارد میشود بر قتل حیدر قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد سی سال پیش از پا در آمد مرد خیبر وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد دلواپس فردای بابا ام کلثوم باید بخواند روضه ها را ام کلثوم از خانه که بابای از گل بهترم رفت گفتم که دیگر سایه ی روی سرم رفت دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر پشت سر بابا دوباره مادرم رفت دیدم از این کوچه شروع کربلا را هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت زیر سر سیلی سنگین سنان بود از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت چشم علی مرتضی را دور دیدند در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت ⏹ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7