11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روز جعلی کوروش به روایت اسناد
حتی در زمان پهلوی روزی به نام کوروش وجود نداشت ، روزی جعلی که با فشار رسانه ای نفوذی ها در داخل ایران بر سر زبان ها افتاده است.
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 سریال: نقد و بررسی منشور کورش
قسمت اول ـ بررسی اصالت تاریخی استوانه
خلاصه: در این قسمت، دلایلی ارائه میشود که منشور کوروش، به احتمال زیاد، جعلی است.
🔆 هفت آبان و سلطنت پهلوی
📚کتابی 5 جلدی به نام گاهنامه 50 ساله شاهنشاهی پهلوی وجود دارد که به جزییات رویدادهای دوران پهلوی به صورت روز به روز پرداخته و در زمان محمد رضا پهلوی نشر یافته است.
در این تقویم چند جلدی که از سال 1300 تا 1355 به شرح تاریخ روزهای پهلوی پرداخته شده در 7 آبان این 55 سال هیچ اسمی یا حتی نشانی از کوروش وجود ندارد.
حال باید پرسید پهلوی که چنان سنگ کوروش رو به سینه می زد چرا در دوران و تقویم 50 ساله خود در 7 آبان اسمی از کوروش و روزش وجود ندارد.
🔆 پروفسور ارفعی : هیچ سندی مبنی بر اینکه مقبره پاسارگاد متعلق به کوروش است نداریم
🔻پروفسور ارفعی تاریخدان و زبان شناس برجسته ایرانی در مورد مقبره منتسب به کوروش می گوید :
هیچ سندی برای آنکه تایید کند که این آرامگاه در پاسارگاد، مقبره کوروش است، در دست نداریم. عدهای براساس شواهد گفتند که این آرامگاه منسوب به کوروش است. حال آنکه پاسخی برای سوالاتی ازجمله اینکه این بنا واقعا آرامگاه است یا خیر! بعد از کوروش ساخته شده یا خیر و دهها سوال دیگر نداریم. این آرامگاه با توصیفی که در کتابهای یونانی آمده، مطابقت ندارد. این بنا نوشتهای مبنی بر تایید آرامگاه کوروش بودن در خود ندارد.
لینک مطلب
📚https://b2n.ir/539520
هدایت شده از تاریخ تفکر تمدن
لباسشویش ال جی
یخچالش بوش
تلویزیونش سامسونگ
کفشش ایتالیا
ماشینش کیا
سفرش تایلند
عشقش آمریکاس
.
.
.
💠 بعد اسم بچشو میذاره کوروش میگه آدم باید اصیل باشه✋😂😂
لطفا نگین ما فرزندان کوروشیم! ما وارثان تمدنیم! بشینین تو خونه هاتون! ما همین هایی هستیم که هستیم! همینایی که سوپرمارکت ها رو غارت کردیم، پراید رو پیش خرید کردیم ، قحطی آوردیم، کاری کردیم فقیرامون فقیر تر شدن، ما وارثان هجوم چنگیزیم، نه وارثان غرور کوروش.
کوروش را بدنام نکنیم
هدایت شده از تاریخ تفکر تمدن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قزاقستان فیلمی علیه کوروش ساخته که بزودی در این کشور اکران می شود. داستان فیلم به این شکل است که: "تومیریس" تومیریس ملکۀ ماساگتها که از ظلم و ستمِ ایرانیان به ستوه آمده، قیام کرده و با پیروزی بر هخامنشیان موفق به کشتن کوروش میشود.
هدایت شده از تاریخ تفکر تمدن
چکیده و نتیجه مقاله :
مطالعه انتقادی نسب کوروش بزرگ بر اساس منابع تاریخی
جواد چوپانیان
در خصوص نسب و وابستگی خاندانی در دورهی نخست هخامنشی تحقیقات و فرضیات بسیاری مطرحشده است. در تاریخنگاری شرقی که گاه، بافتی افسانهای و اسطورهای به خود میگیرد، تشخیص اعقاب و اخلاف و وابستگی خاندانیِ قهرمان- شاهان که بهطور نسبی تا سطح الوهیت بالابرده میشدند، کار چندان راحتی به نظر نمیآید. سؤال این پژوهش بهاینترتیب است که در ابتدای این سلسله انتقال قدرت به شاخهای دیگر از خاندان هخامنشی تا چه میزان در صحت انتسابهای مطرحشده، مؤثر بوده است؟ فرض تحقیق بر این مسئله استوار است که با توجه به اینکه یکی از کهنترین نمونههای انتساب پایهگذار یک خانوادۀ پادشاهی جدید، به دودمان فرمانروایان قبل در تاریخ ایران مربوط به هخامنشیان است و در دورهی نخستین فرمانروایان این سلسله صحبت از انتقال قدرت به شاخهای دیگر از این خاندان مطرح است، مطالعات بسیاری در تاریخ صورت گرفته است که وجههی صوری و تقلیدی داشته و بیشتر با تأسی از روایات مورخان یونانی مانند هرودت ترتیب یافته است. حاصل این تحقیق نمایان میکند که با اندکی تحلیل و تفسیر تحولات و پدیدهای تاریخی بهخصوص با در نظر داشتن بافت شرقی و اساطیری آن، موضوع نسب و انتساب در دوره نخست هخامنشی به صُوَر دیگر هم قابل تفسیر و تحلیل بوده است.
نتيجه
بر اساس آنچه ارائه گرديد، اختلاط در نام نقاط جغرافيايي پارسوا و انشان زادبوم قبيلهي كوروش و اينكه بعدها اين منطقه بهصورت كلي به جزئي از زادبوم هخامنشيان به تصوير درآمده است و همچنين تفاوت كتيبه هاي متقدم و متأخر دورهي هخامنشي و در پارهاي موارد ازجمله تحميل نظر مستشرقان بر تحقيقات جديد، مسئلهي نسب در دوره نخست هخامنشيان بهصورت ديگري هم قابل تفسير است.
توجه محققان به ساختار حكومت هخامنشي و تفسيرهاي نسبتًا اشتباهي كه از كتيبه ها به دست ميآمد،
به نوعي باعث عدم ارائه و بررسي صحيح مسئله نسب در دوره نخست هخامنشي شده است. چنانكه
معلوم شد، كوروش از هخامنش، به عنوان نياي خود، چه به لحاظ نسب و چه به لحاظ تسلسل پادشاهي، نام نبرده است. گرچه در اين مورد نمي توان با اطمينان سخن گفت، اما بايد اذعان نمود كه نام «هخامنش» بعد از روي كار آمدن داريوش در قاموس سياسي هخامنشيان وارد شد. داريوش،كوروش و كمبوجيه را هيچگاه در سلسله نسب خود جاي نداد. اگر به ابتداي كتيبه بيستون با دقت بيشتري نظر شود، داريوش صرفاً اجداد خود – كه شايد اصلًا پادشاه نبوده اند– را نام ميبرد و زماني كه در سطرهاي ١٠ -٩ ميگويد «هشت تن از خاندان ما قبلاً شاه بودهاند» به مطلب ديگري اشاره ميكند و اشخاص ديگري را مدنظر دارد. داريوش در جهت مشروعيت سلطنت خود به سابقه تاريخياي اشاره مي كند. اين نكته كه داريوش در درون خاندان هخامنشي و قبيله پاسارگادي با مشكل مهمي مواجهه نشد، خود نشان از تأييد اين مشروعيت توسط قبيله پاسارگادي و ديگر قبايل پارسي است.
http://jhr.usb.ac.ir/article_4506.html
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس بیمارستان سینا:
تعداد بالایی از سکتههای قلبی بخاطر ترس از کرونا بوده است...
تاثیر تکرار و تلقین بر افزایش ترس
گاهی اثر تلقین بر روی انسان به قدری قویست که واقعیت را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث می شود که حتی آدمی فکری را که در مورد خودش دارد بیشتر از واقعیت حالش باور کند.
داستان کودکان بازیگوش و استاد سختگیر در مثنوی یکی از این نمونه داستان هاست که در آن کودکان برای نجات از دست استاد، به چنین فریب و حیله ای متوسل شوند!
نقشه ای برای رهایی
روزی روزگاری در شهری که تنها یک مکتبخانه در آن وجود داشت، دانش آموزان دور هم جمع شدند و با هم نقشه ای جانانه کشیدند برای رهایی از دست معلم سختگیرشان.
کودکان مکتبی از اوستاد رنج دیدند از ملال و اجتهاد
مشورت کردند در تعویق کار تا معلم در فتد در اضطرار
چون نمی آید ورا رنجوریی که بگیرد چند روز او دوریی
تا رهیم از حبس و تنگی و ز کار هست او چون سنگ خارا بر قرار
آن یکی زیرکتر این تدبیر کرد که بگوید اوستا چونی تو زرد
خیر باشد رنگ تو بر جای نیست این اثر یا از هوا یا از تبیست
اندکی اندر خیال افتد ازین تو برادر هم مدد کن این چنین
يكي از شاگردان كه از همه زيرك تر بود پیشنهاد کرد:
” فردا ما همه به نوبت به مكتب مي آييم و يكي يكي به استاد ميگوييم چرا رنگ و رويتان زرد است؟ مريض هستيد؟ وقتي همه اين حرف را بگوييم او باور مي كند و خيال بيماري در او زياد مي شود.”
همه شاگردان حرف اين كودك زيرك را پذيرفتند و با هم پيمان بستند كه همه در اين كار متفق باشند، و كسي خبرچيني نكند.
چون درآیی از در مکتب بگو خیر باشد اوستا احوال تو
آن خیالش اندکی افزون شود کز خیالی عاقلی مجنون شود
آن سوم و آن چارم و پنجم چنین در پی ما غم نمایند و حنین
تا چو سی کودک تواتر این خبر متفق گویند یابد مستقر
هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی باد بختت بر عنایت متکی
بعد از آن سوگند داد او جمله را تا که غمازی نگوید ماجرا
رای آن کودک بچربید از همه عقل او در پیش می رفت از رمه
تدبیری که چاره ساز شد
فردا صبح كودكان با اين قرار به مكتب آمدند. در مكتبخانه كلاس درس در خانه استاد تشكيل مي شد. همه دم در منتظر شاگرد زيرك ايستادند تا اول او داخل برود و كار را آغاز كند.
او آمد و وارد شد و به استاد سلام كرد و گفت :
“خدا بد ندهد؟ چرا رنگ رويتان زرد است؟”
استاد گفت:
” نه حالم خوب است و مشكلي ندارم، برو بنشين درست را بخوان.”
اما گمان بد در دل استاد افتاد.
شاگرد دوم آمد و به استاد گفت :
“چرا رنگتان زرد است؟”
وهم در دل استاد بيشتر شد.
همينطور سي شاگرد آمدند و همه همين حرف را زدند.
استاد كم كم يقين كرد كه حالش خوب نيست. پاهايش سست شد، کلاس را تعطیل کرد و به خانه آمد، شاگردان هم به دنبال او به خانه هایشان برگشتند.
حرف زنش را هم قبول نکرد!
وقتی که استاد ناغافل به خانه برگشت زنش تعجب کرد و گفت: چرا زود برگشتي؟ چه خبر شده؟ استاد با عصبانيت به همسرش گفت:
” مگر كوري؟ رنگ زرد مرا نميبيني؟ بيگانهها نگران من هستند و تو از دورويي و كينه، بدي حال مرا نميبيني. تو مرا دوست نداري. چرا به من نگفتي كه رنگ صورتم زرد است؟ “
زن بینوا گفت: “اي مرد تو حالت خوب است. بد گمان شده اي. “
استاد گفت: “تو هنوز لجاجت ميكني! اين رنج و بيماري مرا نميبيني؟ اگر تو كور و كر شدهاي من چه كنم؟”
زن گفت : الآن آينه ميآورم تا در آينه ببيني، كه رنگت كاملاً عادي است.
استاد فرياد زد و گفت:
“نه تو و نه آينه ات، هيچكدام راست نمي گوييد! تو هميشه با من كينه و دشمني داري. زود بستر خواب مرا آماده كن كه سرم سنگين شد.”
زن كمي ديرتر، بستر را آماده كرد، استاد فرياد زد و گفت: تو دشمن مني. چرا ايستادهاي ؟
زن نميدانست چه بگويد. با خود گفت اگر باز بگويم تو حالت خوب است و مريض نيستي، مرا به دشمني متهم مي كند و گمان بد مي برد كه من در هنگام نبودن او در خانه كار بد انجام مي دهم. اگر چيزي نگويم اين ماجرا جدي مي شود چون این مرد دهن بین است و دیوانه. زن با این افکار بستر را آماده كرد و استاد دراز كشيد.
مادران معترض و استاد مریض
فردا صبح کودکان که دیدند نقشه شان گرفته است، دوباره به مکتب رفتند و كنار استاد نشستند و آرام آرام درس مي خواندند و خود را غمگين نشان مي دادند. شاگرد زيرك با اشاره كرد كه بچه ها يواش يواش صداشان را بلند كردند. بعد گفت :
” آرام بخوانيد صداي شما استاد را آزار مي دهد. آيا ارزش دارد كه براي يك ديناري كه شما به استاد مي دهيد اينقدر درد سر بدهيد؟ “
استاد گفت: “راست مي گويد. برويد. درد سرم