eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
155 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
114 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
«اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد...» ✨شهید سیدمرتضی آوینی
هدایت شده از تا انتهای افق
✨قسمت اول سالها پیش، شاید ۱۶ ساله بودم که تلویزیون ایران فیلمی خارجی پخش کرد از سه کودک در کشور پرتغال که خانمی را که دیگران به چشم نمی دیدند می‌بینند و... خوب خاطرم هست که آن فیلم خیلی بر من تاثیر گذاشت. انقدر که حال و احساس آن شب را در دفترم ثبت کردم. حالا بعد از این همه سال، دوباره، آن اتفاقِ به وقوع پیوسته را بازخوانی و بازسازی کرده و همین امسال یعنی ۲۰۲۰ فیلم جدیدی از آن واقعه ساخته اند. و باز هم با عنوان فاطیما. به دلایل مشخصی که در ادامه توضیح خواهم داد، تحریفاتی در ثبت واقعه انجام شده. اما به نظرم در این حوادث آخرالزمانی تحقیق و تامل درباره اش خیلی اهمیت داشته باشد. در این فیلم نشان می‌دهد که این بانو، سه بار بر این کودکان ظاهر می‌شود و نکاتی را می گویند. اشاره‌هایی به حوادث آخرالزمان می کنند و توصیه هایی... در فیلم اشاره نمی شود که این خانمی که بر این سه کودک ظاهر شده خود را فاطیما دختر آخرین پیامبر خدا معرفی می کند.( طبق مستندات که عرض خواهم کرد)، اما این بخش را نمایش می دهد که ایشان تسبیح در دست داشته و اصرار دارند که برای رفع بلاهای آخرالزمانی همه باید ذکر خدا زیاد بگویند و زیاد استغفار کنند و وقتی کودکان بر اثر فشار افراد پیرامون خود که آن بانو را نمی دیدند اسم ایشان را می پرسند: خود را «بانوی تسبیح» معرفی می کنند... خب ما معنی بانوی تسبیح را در تاریخ شیعه می‌دانیم که چیست. حضرت زهرا سلام الله طراح تسبیح برای ذکر خدا گفتن بوده‌اند... حتما بر اساس تصاویر فیلم، بخش های خاص فیلم و وقایع آن و آنچه مستند امروز وجود دارد را خواهم گفت ان شا الله اما از همه صحنه های فیلم یک صحنه برای تمام ما شیعیان محمد و آل محمد (ص) نشانه ای است که بفهمیم این بانو خود حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است و آن لحظه ای از فیلم است که در پی یکی از سوالات کودکان، ایشان شالی که بر سر داشته اند را کنار می زنند و کودکان می بینند که چیزهایی شبیه میخ... بر سینه ایشان فرو رفته و از آن خون می چکد... در فیلم هیچ اشاره ای به هیچ حادثه ای نمی شود. فقط کودکان متحیر نگاه می کنند و ایشان اشاره می‌کنند که در راه هدایت مردم و رساندن ایشان به حق باید صبر کرد و خون دل خورد و حتی از جان هزینه کرد... @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
تصاویری از فیلم ✨😭👆 @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
تجلی حضرت در روستایی در پرتغال این واقعه که در سال ۱۹۱۷ رخ داده، فیلم آن در سال ۱۹۵۲ با عنوان «بانوی ما فاطیما» ساخته میشه. در این تجلی که سه بار برای سه کودک چوپان رخ میده ایشان خود را دختر آخرین پیامبر خدا معرفی می کنند که بعد این واقعه نام آن روستا فاطیما میشه. اما به دلیل غلبه دولت سکولارشان چون نباید ایشان در جهان غرب شناخته می شدند این فیلم امروز با نام بانوی ما از فاطیما یاد می شه و گفته میشه حضرت مریم در روستای فاطیما تجلی کرده... حالا این واقعه، مجدد با نام «فاطیما» در سال ۲۰۲۰ به تصویر کشیده می شه و البته غیر از تحریفاتی که از حقیقت داستان شده و توضیح خواهم داد، چهره حضرت را هم نشان می دهد که با پوشش ناقص و بیرون بودن موی سر ایشان است... در حالیکه در فیلم های قبلی ایشان به شکل نور یا مانند فیلم محمدرسول الله (ص) اصلا نشان داده نمی شدند و در تمام تصاویر و مجسمه های قدیمی که با توضیح آن سه کودک تهیه شده ایشان حجابشان کامل است... با این حال، فیلم را ببینید تا وارد بحث مستندات واقعه و پیام‌های حضرت بشویم. دیدن این فیلم حال شما را دگرگون خواهد کرد... @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
پیام قسمت سوم از سه کودکی که حضرت فاطمه در روستایی در پرتغال بر آنان تجلی می کند، دو کودک طبق پیشگویی ایشان یکسال بعد در بیماری فراگیر آنفولانزا از دنیا می روند. و فقط یکی از ایشان تا سال ۲۰۰۵ زنده بوده است. فیلم با مصاحبه از بازیگر نقش ایشان در حالی که مسن شده اند شروع میشه. مصاحبه گر که به پدیده های غیرمادی اعتقاد نداشته برای نوشتن کتابش از ایشان وقت مصاحبه گرفته و سوال و جوابی بین آن ها رد و بدل می شود. وقتی آن مرد می پرسد چرا باید این انتخاب برای شما می افتاد؟ ایشان در پاسخ می گوید: برای اینکه لازم بود! برای پخش پیام. و وقتی آن فرد می پرسه که پشیمان نیستید از این فرایند سخت. می گوید: اینکه به اندازه کافی برای خوشایند مادرم (یعنی حضرت فاطمه سلام الله) کار نکرده ام ناراحتم. این تنها پشیمانی من است... و بعد فیلم به زمانی می رود که ایشان یک نوجوان است و با یک دختر و پسر بچه دیگر که از خویشاوندان ایشان است در حال چوپانی این تجلی برایشان رخ می دهد. در مستندات این واقعه است که کودکان از ایشان با عنوان « بانوی درخشان تر از خورشید» یاد می کنند که غرق در نور بودند و می درخشیدند... خلاصه ای از دیالوگ های اتفاق افتاده در فیلم: دختر نوجوان: تو کی هستی، از کجا آمدی؟ حضرت: من از بهشت آمدم... ( اینجا ظاهرا ایشان خودشان را فاطیما خطاب می کنند و اینکه دختر آخرین پیامبر خدا هستند که در فیلم نشان نمی دهد.) دختر نوجوان: برای چی اومدی؟ چی از ما میخوای؟ حضرت: باید با تسبیح دعا کنید. هر روز. برای ایجاد صلح در جهان و پایان جنگ. جهان نیاز به صلح داره. دیدار دوم: حضرت: با تسبیح دعا کنید. ادامه بدید... همانجا به درخواست مردمی که باخبر شده اند و جمع شده اند. هرچند فقط این سه کودک ایشان را می بینند با عنایت ایشان پسری شفا پیدا می کند برای اثبات وجودشان... اعتقاد مردم بیشتر می شود... حضرت: باید خیلی زیاد دعا کنید و رنج زیادی را تحمل کنید ( و نوع نگاه ایشان که یعنی من هم تحمل کردم...) ایشان بر کودکان اثر می گذارند و بچه ها صحنه هایی از جنگ های بعدی را می بینند. صحنه هایی از جهنم و... بعد حضرت می گویند: اگر جلوی توهین به خداوند را نگیریم جنگی بدتر از این به وجود خواهد آمد. بعد قطره اشکی از چشمان ایشان می چکد و این قطره نمایشی از انفجار بمب روی زمین می شود و صحنه هایی از جنایات بشر علیه بشر را بچه ها می بیینند. بچه ها که واسطه انتقال پیام های حضرت به مردمی هستند که جمع شده اند بلند فریاد می زنند که: بانو می گویند که باید دعا کنیم و برای گناهانمان توبه کنیم. در دیدار سوم: چون روز و تاریخ از قبل مشخص بوده. سیزدهم هر ماه... در این دیدار جمعیت بسیار زیادی در آن مکان جمع شده اند... بچه ها: میشه بگید کی هستید؟ مردم می خوان شما رو بشناسند. حضرت: من بانوی تسبیح هستم. میخوام مردم را از طریق صلح و عشق به سوی پسرم هدایت کنم... (هرچند در گزارشات این واقعه ایشان را حضرت مریم که با نام فاطیما تجلی کرده در گزارشات یاد کرده اند و منظور از پسرم را حضرت عیسی علیه السلام... اما برای ما پسرم... معنای دیگری دارد و آن مهدی موعود منجی عالم بشریت در آخرالزمان است و این ادبیات به این حقیقت نزدیک تر است). حضرت ادامه میدهند: مردم نباید به خدا توهین کنند، که قبلا خیلی مورد توهین قرار گرفته. باید همه دعا و استغفار کنید... در دیدار ایشان خبر می دهند که به زودی جنگ (جنگ بین المللی اول) تمام می شود که بعد از مدتی این هم به واقعیت می پیوندد. در این دیدار که بیش از ۷۰هزار نفر در روز ۱۳ اکتبر ۱۹۱۷ در آن مکان تجمع می کنند شاهد گفتگوی کودکان بوده اند... آن ها برای اثبات ادعای بچه ها که حقیقتا کسی را می بییند و با کسی که چشم آنها نمی بیند در حال گفتگو هستند معجزه ای درخواست می کنند که معجزه ای خاص برای خورشید رخ می دهد. در تمام اخبار ثبت شده این پدیده خارق العاده که بهش «معجزه خورشید» می گویند رخ داده و ۷۰ تا ۱۰۰هزار آدم معتقد و غیرمعتقد این معجزه را می بییند و تایید می کنند. ادامه دارد... لینک تماشای فیلم: https://lookmovie.io/movies/view/2197936-fatima-2019 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
تصویر سه کودکی که بر آنان تجلی کرده است. لوسیا (سمت چپ) که سال ۲۰۰۵ در سن ۹۷ سالگی درگذشت. به همراه فرانسیسکو و جاسینتا عموزاده‌هایش... تصویر برای سال ۱۹۱۷ می‌باشد. آن‌ها گفتند که بانو از آنان می‌خواهد هر روز با تسبیح دعا و استغفار کنند تا صلح و پایان جنگ بزرگ محقق شود. همچنین برای گنهکاران بسیار دعا کنند و بسیار قربانی کنند... برخی می‌گویند از ابتدا نام آن منطقه فاطیما بوده است و صریحا توضیح داده شده که این همان نام عربی فاطمه، نام دختر پیامبر اسلام است... برخی هم سناریوهایی دیگر دارند که گفته شده برایش هیچ سندی یافت نشده است. @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
روزنامه سال ۱۹۱۷ مستندسازی روزی که مردم «معجزه خورشید» را در کشور پرتغال دیدند. تیتر: معجزه‌‌ی فاطیما... (ننوشته معجزه‌ای از شهر فاطیما) @ninfrance
💠 «فدک»، مفهومی نمادین کسی که به‌دقت در ماجرای فدک و تحولات و گونه‌های مبارزاتی آن می‌نگرد، تنها درخواست یک زمین را در آن نمی‌بیند؛ بلکه مفهومی گسترده‌تر از اینها در ذهنش تجلی می‌یابد که هدفی را در دل خود دارد که برانگیزانندۀ یک انقلاب است و در پی بازپس گرفتن قدرت غصب‌شده و حاکمیت ازدست‌رفته و شکوه بزرگ و به راه آوردن امتی است که به قهقرا بازگشته بودند. براین‌اساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره می‌کند و مقصود از آن، فقط همان قطعه‌زمین غصب‌شده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایره‌ای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود. هریک از مستندات تاریخی مسلّم در این موضوع را که می‌خواهید بررسی کنید. آیا ستیزی مادی یا اختلاف درباره فدک به‌معنای محدود و واقعیت کم‌دامنه آن را می‌بینید؟! آیا مسابقه‌ای را شاهد هستید که برای دستیابی به محصولات آن زمین درگرفته است؟! محصولاتی که هرقدر هم در برآورد آن، مبالغه و اغراق شود، بازهم آن‌قدر نیست که دو طرف، ارزشی برایش قائل بوده باشند. هرگز چنین نیست! این دادخواهی، قیامی بر ضد بنیان‌های حکومت بود؛ فریادی بود که فاطمه می‌خواست با آن، بنیادی را که سنگ‌بنای تاریخ بعد از سقیفه بود، از جای برکند. برای اثبات این سخن،‌ کافی است به خطبۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مسجد و در برابر خلیفه و پیشاپیش آن جمع انبوه مهاجران و انصار نظر بیفکنیم که بیش از هرچیز بر مدار ستایش علی و تحسین مواضع جاودان وی در اسلام و اثبات حق اهل‌بیت می‌چرخد. حضرت زهرا در این خطبه اهل‌بیت را وسیله‌های رسیدن به خدا در میان بندگان، برگزیدگان ویژه خدا، جایگاه قداست الهی، حجت غیبی او و وارثان خلافت و حکومت پیامبرانش می‌شمرد و همچنین مسلمانان را توجه می‌بخشد که به نگون‌بختی دچار گشته‌اند، نسنجیده تصمیم گرفته‌اند، به دوران پیشینیانشان بازگشته‌اند، در پی سراب رفته‌اند و کار را به‌دست نااهل سپرده‌اند. این خطبه از فتنه‌ای که مردم به آن درافتاده‌اند و از انگیزه‌هایی که باعث شد کتاب خدا را کنار نهاده و با حکم آن در مسئله خلافت و امامت به مخالفت برخیزند، سخن می‌گوید. پس مسئله، میراث و هدیه [نبوی] نبود، مگر به همان اندازه که این دو، با موضوع سیاست کلان، پیوند می‌یافت. مسئله در دیدگاه حضرت زهرا، مطالبه زمین و خانه نبود؛ بلکه از نگاه او مسئله، مسئلۀ اسلام و کفر، ایمان و نفاق، و تعیین صریح و شورا بود. 📚 فدک در تاریخ، ص٧٢
هدایت شده از تا انتهای افق
اندر قوانین مالیات در هلند بیمه که اجباری است. اگر بعد از سه ماه از ورود به هلند خودتان را بیمه نکنید جریمه می شوید. رقم بیمه برای هر نفر رقم نسبتا بالایی است که باید ماهانه پرداخت شود و غیر از این، پایان هر سال هم یک رقم مجزا مجدد باید تقدیم بیمه شود. مالیات هم که جای خود دارد. غیر از مالیاتی که بر درآمد هر فرد می‌خورد. اگر چیز ارزشمندی هم در خانه داشته باشی باید به دولت اعلام کنی وگرنه جرم محسوب می‌شود. همچنین سالانه باید یک رقم هم بابت آن داشته‌ی شخصی به دولت مالیات بدهی. در فهرست اجناس دارای قیمت که مالیات به آن تعلق می گیرد. ساعت رولکس هم هست. اگر چنین ساعتی داشته باشی یعنی خیلی پول‌داری؛ پس باید سالانه مالیات آن را هم به دولت بدهی... این ساعت‌ها را که دیدم و عکس گرفتم، برخی از ۶ هزار یورو تا ۱۲ هزار یورو قیمت دارند. یک مهندس خوش سابقه نهایت بتواند ماهی ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ یورو درآمد داشته باشد. که از این مبلغ حداقل ۱۰۰۰ یورو هزینه فقط اجاره یک خانه ۴۰ متری مبله میشود. بدون در نظر گرفتن خرج و خرید ماهانه. @ninfrance
داستانی که تبدیل به حقیقت تاریخی شد https://www.khabaronline.ir/news/504388/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%B4%D8%AF کتابچه قصه‌ای درباره سقوط اندلس و انعکاس آن به عنوان «تاریخ» در ایران؛ تبارشناسی طرح مسأله اندلس در کتاب‌های فارسی از سال‌۱۳۳۰ تا ۱۳۹۶ خورشیدی نویسنده رسول جعفریان تبدیل شدن حکایت به تاریخ فراوان رخ می دهد و در پی آن آثاری از خود برجای می گذارد که گاه بسیار جالب و جذاب است. این اتفاق فراوان می افتد، گاه عمدی و گاه سهوی، اما در هر حال برای این تبدیل بستری لازم است که اگر فراهم باشد به راحتی این دگرگونی صورت گرفته و یک داستان ساختگی، تبدیل به یک حقیقت تاریخی شده و به تدریج، استناد به آن از میان داستانسرایان عبور کرده به میان افرادی که قدری بالاتر از این سطح قرار دارند از نویسندگان و حتی پژوهشگران که حوزه کارشان موضوع دیگری است اما از اینها به عنوان اصول موضوعه استفاده می کنند، نفوذ می کند. این اتفاق در بسیاری از ملل می افتد و نمونه های فراوان دارد. اما در میان آنها، قصه هایی که با انگیزه های سیاسی و اجتماعی خاصی ساخته می شود، نیازمند بررسی بیشتر است. اینها در یک دوره مورد استفاده قرار می گیرند و اغلب منشأ تغییراتی می شوند که جالب توجه است. این داستانها (مانند ماجرای مستر همفر) اغلب با اهداف خاصی ساخته می شوند، اما وقتی نیاز به آنها در عمق جامعه و شرایط درگیر با آن وجود داشته باشد، تردیدی در صحت و درستی آن صورت نمی گیرد. نمونه ای از این که چطور و چگونه یک حکایت و داستان، تبدیل به تاریخ شده و مورد استناد قرار می گیرد را مرور می کنیم. زمانی که با حمله ناپلئون به مصر در سال‌۱۷۹۸ - ۱۸۰۱ میلادی پای اروپاییان به مصر رسید، تصرف در این دیار توسط اروپایی‌ها آغاز شد. این تصرف، روندی تدریجی داشت و چنان که روشن است با دخالت‌های اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی زمینه ادامه این تصرف و نفوذ فراهم گردید. در این وقت، پزشکی با نام عبدالرحمن اسماعیل تلاش کرد ماجرای این تصرف را با آنچه که در اواخر قرن پانزدهم میلادی (سقوط گرانادا یا همان غرناطه آخرین امیر‌نشین مسلمان در اندلس در اول ژانویه سال‌۱۴۹۲‌میلادی بود) بر سر اندلس یا همان اسپانیا آمده بود، در یک داستان بیان کند تا بتواند مردم را تحت تأثیر قرار داده و آگاه کند. کتاب غادة الاندلس اثر عبدالرحمن اسماعیل (۱۳۱۵ ق / ۱۸۹۷م) همان کتاب داستانی است. عبدالرحمن پزشکی در قاهره بود که در جوانی یعنی در سی سالگی درگذشت. وی علاوه بر چند کتاب در پزشکی عمومی، چون ادیب و شاعر بود، رمان هم می‌نوشت. این زمان، تصور می‌شد سرنوشت مصر و بلاد اسلامی مانند وضعیتی است که زمانی اندلس داشته است، در واقع چون اندلس از دست رفته بود بیم آن بود که مصر هم از دست برود. طبعاً این داستان که به اسم غادة الاندلس بود، بیانگر آن بود که چطور غربی‌ها اندلس را با روش‌های غیرنظامی و جنگ نرم از چنگ مسلمانان درآوردند. زرکلی (الاعلام، ج ۳، ص ۲۹۹) اشاره به شرح حال این عبدالرحمن کرده و در شمار تالیفات وی «غادة الاندلس» را کرده و آن را کتابی «قصه» و داستانی وصف کرده است. 👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 اساس این حکایت این بود که اروپائیان از طریق یک مسلمان فاسد، توانستند در اندلس نفوذ کرده با ایجاد روابط تجاری و اقتصادی، ساختن مدارس، ایجاد تفرجگاه ها و باغ های ملی و رواج مشروب خواری و میخواری و گسترش بی حجابی مسلمانان اندلس را فاسد کرده و آنجا را تصرف کنند. این پرسش مهمی بود که مسلمانان در مصر با آنان روبرو بودند. اما طبیعی بود که این مشکل برای بسیاری از بلاد دیگر اسلامی از جمله ایران هم مطرح بود. بنابرین طبیعی بود که این حکایت به نوعی بستر لازم را در ایران هم داشت. دو سوال مهم مطرح بود. اندلس چطور از دست رفت؟ و نکته دیگر این که اندلس توسط اروپایی ها از دست رفته بود. آنها از چه ابزار و روشی استفاده کرده بودند ؟ همین فساد اخلاق که برای مسلمانان بسیار هم اهمیت داشت و در ظاهر یکی از تفاوت های عمده آنان با غربی های ولنگار بود می توانست پاسخ پرسش آنها باشد. خیلی راحت در فهم مسلمانان چنین بود که غربی ها فحشا و فساد را می آورند تا آنها را از زندگی کردن انداخته و کشورشان را غارت کنند. اما در ایران: در سال 1330ش کتابچه ای در قم با عنوان «غروب آفتاب در اندلس» انتشار یافت. نویسنده آن عبدالجواد قریب بود خلاصه این حکایت این است که یک سردار عرب خائنی با نام براق، با ایلدفونس در واتیکان ملاقات می کند و مقدمات سقوط اندلس با برنامه ریزی اینها فراهم می شود. در آنجا سه راه به وی یاد می دهد. یک رواج آزادی دین، دوم فتح باب تجارت و بازرگانی، سوم آزادی تعلیمات. این مسلمان فاسد، به آنان توضیح می دهد که از طریق تجارت و بازرگانی می توانندن با مسلمانان درآمیزند، خصوصیات ملی و مذهبی را از آنها بگیرند و مسکرات را رواج داده، شرم و حیا را با شیوع فحشا از آنان بگیرند. [اینها اموری است که مربوط به عصر جدید است و داستان نویس برای این که نشان دهد استعمار از این طریق می آید، اینها را به عمق تاریخ یعنی زمان سقوط اندلس در قرن نهم هجری برده است]. به نظر براق، اگر مسیحیان این سه کار را انجام دهند، اندلس از چنگ مسلمانان در خواهد آمد. در این داستان، آمده است که پس از توضیحات آن مسلمان فاسد، مسیحیان در این باره انجمنی بزرگ تشکیل دادند. مسیحیان ضمن قرارداد صلحی زمینه نفوذ در اندلس را فراهم می کنند و بدین ترتیب در سرزمین مسلمانان نفوذ می کنند. به بهانه صلح جشن هایی برگزار می شود و در این جشنها همه به خوشگذرانی می پردازند. به نظر این داستان نویس، این مقدمه «سقوط و انحطاط دولت اسلامی در اندلس» است. مبلغین مسیحی وارد اندلس شده، در کنار رودخانه قرطبه عمارت زیبایی ساخته شده، گردشگاههایی درست شده و زمینه عیاشی و تفریح برای امرای مسلمان و جوانان آنان فراهم می شود. همچنین مدارسی برای تحصیل بچه های مسلمان ایجاد شده و هزینه آنها هم پرداخته می شود [در اینجا مترجم اشاره به آغاز به کار مدارس امریکایی در ایران کرده است]. شروع تجارت همانا و فروش مسکرات و مشروبات همان. «کشیشی که شراب قرطبه را به جوانان مسلمان تخصیص می دهد». این عنوانی است که در ص 13 آمده، و ضمن آن از فاسد کردن جوانان با رواج میخوارگی سخن به میان آمده است. دختران نصرانی هم که توسط کشیشان مسیحی استخدام شده بودند کار رواج فحشا را بر عهده می گیرند. بدین ترتیب خوشگذرانی و عیاشی به قدری شیوع یافت که درآمد مردم کفاف آن را نمی داد. بنابرین شروع به اختلاس و دزدی از بین المال کرده و به تدریج همه چیز رو به فساد رفت. «در این هنگام تعداد مبلغین و کشیشهای مسیحی در اندلس به هزار نفر و شماره معلمین مدارسی که پاپ مخارج آن و آنان را می پرداخت به 485 نفر رسیده بود! و نیز پاپ از خزانه شخصی خود برای ترویج میخوارگی میان مسلمانان اندلس، سالی یک هزار فلوربن می داد». (ص 16) [در اینجا از سال 486 /1094 م ) شده که اساسا معلوم نیست چه ربطی به زمان سقوط دارد که چهار قرن پس از آن اتفاق افتاده است. تاثیر این مسأله در ادبیات دینی معاصر ما بسیار زیاد بوده و با یک سرچ ساده می توان گسترش این ایده را در بسیاری از نوشته های عمومی دید. بسیاری از مبلغان مذهبی در طول سالیان این مطالب را نقل کرده و به آن استناد کرده اند. هدف ما از طرح این مطلب، اثبات و انکار هیچ نکته ای در باره تاثیر فساد در جوامع اسلامی، یا اهداف غربی ها یا جز اینها نبوده و نیست. احمقانه است کسی تصور نویسنده سطور این مطالب را برای دفاع از دیدگاه خاصی در باره غرب یا شرق یا تأثیر فساد و جز اینها عنوان کرده است. هدف بنده به عنوان یک علاقه مند به رشته تاریخ، نشان دادن این نکته بود که چطور یک حکایت و داستان تبدیل به تاریخ و حقیقت تاریخی می شود.
مهم‌ترین دارایی ما مغز و قدرت تعقل ماست. اگر از کار بیفتد یا بیمار شود، عملا کل جسم انسان بی‌استفاده می‌شود. استعمار نوین یعنی تعطیلی فکر. تا حالا شده فکر کنید چرا باید یک کشور خارجی از خارج از مرزهای کشور شما اخبار داخل کشور شما را به زبان شما روزانه و هر لحظه به شما ارائه دهد؟ چه فایده ای برای آن کشور دارد که سالانه بودجه سنگینی از درآمد کشور خود را که از مالیاتی که از مردمش می گیرد به این کار اختصاص دهد؟ فرض کنید ما یک شبکه خبری بسازیم و به زبان فرانسوی یا هلندی اخبار داخل کشور هلند یا فرانسه را به زبان خودشان به آنها ارائه دهیم. آن هم فقط اخبار منفی. چه هدف و انگیزه‌ای باعث می‌شود که ما از پول کشور خودمان خرج کنیم برای اطلاع رسانی به کشور دیگر؟ در تصویر بالا با اینکه وضعیت ایران بسیار بهتر از انگلیس است از نحوه انتخاب تصویر می‌شود تا انتهای رسالت این شبکه را خواند.