eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
160 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
122 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ برای جوانان 📌 من از سر پیری و سالخوردگی و با استفاده از فرصت به خود اجازه می‌دهم که چند نکته را در راه «خودسازی‌های عالی» و «شدن‌های متعالی» به جوانان تذکر دهم. تذکر سودمند است: ۱. از توجه به و اهمیت آن غفلت نکنند. ۲. گاه‌گاه «در غیر ماه رمضان» نیز ای بگیرند تا بر حیوانیت نفس غلبه کنند. ۳. به توجهی نکنند و چشم خود را «پاک» نگه دارند تا به دیدن پاک‌ها موفق شوند. چشم ناپاک طبیعی است که پاک‌ها را نبیند.(پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز!) ۴. پاسدار دیگران باشند تا دیگران نیز پاسدار ناموس آنان باشند. ۵. در برابر خاضع باشند و گاه یک وعده‌ی غذایی کم و بی‌خورش بخورند تا به یاد انسان‌های محروم و بی‌پناه بیفتند و به آنان برسند. ۶. به و به چشم خواری بنگرند تا شاید آنان بیدار گردند و وظایف مالی و خدماتی‌ای را که در برابر جامعه دارند ادا کنند. در روایات رسیده است که حق محرومان در اموال توانگران است و باعث فقر و گرسنگی و نرسیدن طبقات مستضعف و کم‌درآمد و بی‌درآمد به فرهنگ و تربیت توانگرانند. دوست‌داشتن محرومان نشان رضایت خداوند است. 👤
📌 (ع) و حافظ دین الهی... اهل مبتلا به شده بودند. باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد. از آن طرف عده‌ای از با ✝ بیرون رفته و برای طلب مشغول عبادت و شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود باران‌زا شروع به باریدن کردند. ⛈🌧🌧 این حادثه موجب در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند. خلیفه به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چاره‌ای جز این نیست که از امام حسن (ع) کمک بخواهیم. امام عسکری(ع) به فرستاده‌ای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود: اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن! مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند. سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید. وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود: این تکه‌ای از استخوان یکی از است که از گور وی بیرون آورده‌اند و وقتی را به استخوان آن پیامبر می‌دهند بارانی از نازل می‌شود. و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد. 📚ر.ک. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، 📚ر.ک. طبرسی، احتجاج.
📌 در گزارشی درباره معاویه به حکومت امیرمؤمنان (ع) آمده است: قُرظه بن کعب می گوید: سوارانى از طرف كوفه- که از مخالفان حکومت امیرمؤمنان بودند و محب معاویه- بر ما گذشتند و به طرف دهكده رهسپار شدند و در آنجا با يكى از کشاورزان كه شده و می خواند برخورد كردند. نام آن شخص بود، آنان از وى سؤال كردند، شما مسلمان هستيد يا كافر؟ او گفت: من مسلمان هستم، آنان گفتند: درباره (ع) چه میگوئى؟ گفت: جز خير درباره او چيزى نمیگويم. میگويم او امير مؤمنان، رسول خدا(ص) و سيد و سرور همه انسانها است. آن جماعت او را تكفير كردند و بعد بر او تاختند و با شمشير پاره پاره‏ اش كردند، بعد از آن، يك مرد را كه همراه آنان بود با خود بردند و از او سؤال كردند چه مذهبی دارى؟ گفت: من هستم، گفتند او را كنيد، و به آن كارى نداشته باشيد. امام فرمود: این گروه باغی(بنی امیه)، فریب را خورده اند. 📚ثقفی، الغارات، ج1، ص339.