eitaa logo
اوبونتو|ubuntu
84 دنبال‌کننده
974 عکس
204 ویدیو
9 فایل
به جهان من بیا؛ [اوبونتو؟من هستم چون ما هستیم🤝🏻🧡] بهتون گوش میدم: -https://harfeto.timefriend.net/17041349678299
مشاهده در ایتا
دانلود
اوبونتو|ubuntu
ویویِ سرویس غیربهداشتیِ دانشکده فنی مهندسی دانشگاه‌مون.🦦😂
اوبونتو|ubuntu
-از امروز.
کار با این دستگاه خیلی باحاله اما فکر نکنم محاسبات‌ـش چیز جالب‌انگیزی باشه💘.
احساس می‌کنم این‌جا قراره برام یه محیط خوب و دلنشین بشه. نمی‌دونم چرا اما از روز اول خیلی به دلم نشسته و این‌قدر ذوق ذوقی به استادمون تبریک گفتم و بهش افتخار کردم که خدا می‌دونه. دوست دارم این‌جا خیلی زود رشد کنه و از این قشنگ‌تر بشه و تو این زمینه دوست دارم اگه کمکی از دستم برمیاد انجام بدم.🪴☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ~ کُنجِ صَبوری ~
به نام او؛ همان که بود هست و می‌ماند. دلم میخواد بنویسم، ولی جمله‌ها دست و پا شکسته‌‌تر از اونی هستن که مثل بچه‌ی آدم بیان با نظم و ترتیب ور دل هم بشینن، پس بی فکر و ناشی‌گونه فقط شروع میکنم؛ نمیدونم مدت‌هاست که اینجوریم، یا چند وقته یا تازگیه، ولی حس های مختلف تو دلم با هم آبشون تو یه جوب نمیره، خوشحالی دستش به دکمه‌ست که با سر و صدای غم حواسش پرت میشه، یهو خشم همه رو کنار میزنه و انزجار با قلقلک دادانش جاشو پر میکنه، ترس پاش به سیم گیر میکنه و میفته رو صفحه کنترل و خجالت میاد بلندش کنه پاش میره رو کنترل از راه دور کسلی و بین بحثشون غبطه با چشمای درشتش رو صفحه کنترل بالا پایین میپره و هیشکی حواسش نیست اظطراب چنتا کارت جدید وارد صفحه کرده، این بین نوستالژی زودهنگام وارد میشه و گذشته رو یادم میاره و کارت های اظطراب منو از آینده می‌ترسونه؛ طبیعیه همه میگن ما هم همینیم ولی خب الان دلم "منم همینطور" شنیدن نمیخواد.. این من این روزا در حال کنکاش درون خودش، بین چی میخواد، چی درسته، چی بخواد که درست باشه مونده و شده مثل خمیری که بدقلقه و هرچی باهاش درست میکنن ترک میخوره... این من هنوزم بعضی شبا دریچه‌ی چشماش باز میشه، هنوزم خیلی وقتا ریشه‌های تنبلیش تو عمق زمین فرو میره، هنوزم بعضی وقتا به خاطر نشدن و نداشتن غبطه میخوره، هنوزم خیلی وقتا گول خستگی رو میخوره، هنوزم گاهی احساس ناکافی بودن میخوردش ... ولی هنوزم جوونه‌های امید رو بین ترک‌هاش میبینه، میدونه حتی اگه به مو برسه حتی اگه پاره بشه یکی اون بالا هست که گره زدن یادش میده، گیج و خسته‌ست ولی امیدواره، شاید عجیب باشه ولی حتی مطمئن نیست به چی امیدواره ولی مگه همین کافی نیست؟ همون نور شمع تو بیابونِ سیاه شاید دور رو نشونت نده ولی جلوی پات رو که روشن میکنه. این من خسته، خوشحال، غمگین، مضطرب، امیدوار، .... فقط داره سعی میکنه به شنا شنا شنا کردن ادامه بده~
نفری یه حمد شفا میشه برای بابابزرگم بخونید؟:)
چند روزه که عجیب آسمون آبی و ناز شده>>