eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
124 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 قسمتی از امام علی(ع)👇 🍃حضرت علی(ع) بعد از ضربت خوردن در شهر کوفه😔 در وصیّتی به امام حسن(ع) و امام حسین (ع) آنان را به بر انجام این توصیه می‌فرماید : 🍃امر به معروف و نهی از منکر را  وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند.☝️ آن گاه دعا کنید و از شما نپذیرند. ✨راه اهل بیت را پیش ببریم... امربه معروف مانند واجبه🌹 📗وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح4 @Vajebefaramushshode
🔹یکی از تکه‌کلام‌هایش این بود که: رو ول کن! خــ♥️ـدا رو بچسب. همیشه برایم بود این حرفش..🤔 🔸روزی از او پرسیدم معنی این حرفت چیست؟! خندید و گفت: داداش! یعنی اینکه همهٔ نمازات📿 باید باشه و همش‌ به فکرِ خدا باشی👌 🌼نامِ جهادی: سیدابراهیم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
🌷 💠نجابت و حیای شهید 🔰دوستم گفت: سمیه، اون برادر👤 رو می‌بینی؟ اسمش س. می‌ره ی بسیج برادران. بگو این رو بگذاره تو ماشین🚙 🔰نگاه کردم دیدم کنار پیاده رو زیر درخت🌳 بید مجنون ایستاده بودی☺️ آمدم جلو و گفتم: آقای صدرزاده، می‌شه این در🚪 رو بگذارین داخل وانت⁉️ ‌ بی هیچ حرفی به کمک در را بلند کردید و گذاشتید داخل وانت. 🔰یادم نیست کردم یانه. وانت راه افتاد و من هم. بعدها بود که فهمیدم💭 عادت مرا تو هم داری: اینکه در کوچه یا خیابان🏘 یا هنگام صحبت با به زمین نگاه کنی یا به آسمان! 🔰مثل آن روزی که ی دوساله بغلم بود. از پارک🎡 برمی گشتم. گوشی ام📱 زنگ زد: کجایی ؟ _ پارک بودم، دارم میام. _ من جلوی در خونه م، صبر کن بیام برگردیم. 🔰فاطمه به بغل💞 می آمدم و به زیر بود. کفش های آشنایی دیدم که از جلویم گذشتند. کفش ها بودند با نوک گرد معمولی👞 از همان مدلی که می پوشیدی. تا به خودم بیایم از من دور شده بودی💕 به عقب برگشتم و صدایت زدم: ‌« کجا؟» _ اِ تویی عزیز😍 _ من نگاه نمی کنم، شما هم!! ‌ ••• ‌‌ °•وصیت کرده بوده: بگویید از من راضی باشه. موقع خاک سپاری خاک را روی سرم بتکاند تا روی صورتم بریزد و جواز ورود من به بهشت🌸 شود... ‌‌ "همسر شهید" کتاب 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
🔺شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بزرگ و جلیل القدر و صاحب مقامات و کرامات و در امر به معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و شجاع و بی‌باک بود. روزی در یکی از حمام های قدیم دید سرهنگی ریشش را می‌تراشد. نزدیک آمد و به او گفت: مگر نمی دانی که در اسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام می‌کنی؟ 🔻سرهنگ از جرأت و اهانت ایشان عصبانی شد و کشیده‌ای به صورت شیخ زد و گفت: به تو چه که من ریشم را می‌تراشم؟ 🔺شیخ با کمال خونسردی مانند پدری دلسوز که فرزندش را نصیحت می‌کند، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت و فرمود: یک سیلی هم به این طرف صورتم بزن، ولی خواهش می‌کنم ریشت را نتراش. 🔻سرهنگ از مشاهده ی این حلم و موعظه ی خیرخواهانه او، از عمل خود پشیمان شد و از سلمانی حمام پرسید: این آقا کیست؟ 🔸سلمانی گفت: این آقا، شیخ محمد تقی بافقی است. 🔻سرهنگ چون شیخ را شناخت بیشتر ناراحت و پشیمان شد. آمد دست آقا را بوسید و عذرخواهی نمود و بعد به دست ایشان توبه کرد و بالاخره از نفس پاک شیخ، عاقبت بخیر شد. @Vajebefaramushshode
🧕مشغول درست کردن روسری سرخابی رنگش بود. موهایش لجوجانه از زیر روسری سرمیخوردند، پوفی از کلافگی کشید و نگاهی به خود انداخت. راضی از تیپ امروزش قصد ترک اتاق را کرد که باصدای خواهرزاده اش نرگس ایستاد... 🗣عه خاله جون داری میری بیرون؟ آره خاله چیزی میخوای برات بگیرم؟ نه ولی خب چیزه آخه... نرگس چیزی شده؟ چیزی میخوای به من بگی؟ خب خاله شما وقتی نماز میخونی حجابت خوبه و موهاتم میپوشونی، چادری ام که عزیز برات از مشهد آورده رو سرمیکنی مگه نه؟ 😳باتعجب و گیجی سری تکان داد؛ پس خاله جون دیگه سرنکن!! با تعجب نگاهش کرد و گفت: وانرگس حالت خوبه؟ اونجوری که گناهه خدا قبول نمیکنه! خب قبول نکنه چیزی میشه؟ اصلا براچی نماز میخونی؟ 😒دختر تو امروز یه جوری شدی ،خب معلومه برا اینکه از خدا تشکر کنم بابت همه نعمت هایی که به من داده و خودمم حس خوبی میگیریم ازاینکه خدا رو عبادت کنم و خدا به این کارمن نیاز نداره بلکه من نیازدارم. چون خدا گفته باید برای نماز حجاب داشت، منم باید رعایت کنم، خدا که بد منو نمیخواد که. 😅نرگس با خنده گفت: خب خاله جونم، خداام گفته جلو نامحرم حجابتون رو رعایت کنین و چهارچوبی برامون مشخص کرده پس چرا تو این مورد حرفشو گوش ندیم؟ چرا به این فکر نکنیم که با رعایت حجاب از خدا بابت زیباییمون تشکر میکنیم و این خودش زکات زیبایی هست که خدا بهمون عطا کرده. 🤔با حرف های دخترک روبرویش به فکر فرورفت و اینکه چقدر خواهرزاده دوازده ساله اش از او جلوتر بود. یاد جمله ای افتاد؛ آری انگار در این وادی فقط خدا نامحرم است. لبخندی به تصویرخودش و نرگس در آیینه زد و موهای مزاحمش را داخل روسری فرستاد. قلبت را به خدا بسپار...: ‍ 👇 🔻یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط می گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم، یکدفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی نگاه می کند ! 🔻از ذهنم گذشت که شیخ به ما می گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خود‌ش این طور نگاه می کند.😳 🔻شیخ فهمید !👇 گفت؛ تو هم میخواهی ببینی که من چه می بینم! ببین ! من نگاه کردم دیدم همین طور از بدن آن زن، مثل سرب گداخته آتش و سرب مذاب بر زمین می ریزد! و آتش به کسانی که چشم هایشان به دنبال اوست، سرایت می کند . 🍃جناب شیخ گفت :این زن راه می رود و مردم را همین طور با خودش به جهنم می برد. انسان اگر بد حجاب های جامعه را اینگونه بداند که آنان به خود آتش زده اند، و خود را چون گدازه ای از آتش متعفن درآورده اند و اگر به آنها توجه و نگاه شود؛ از آن آتش به طرف بیننده پرتاب می شود، دیگر شاید رغبتی برای نگاه حرام نماند . کریم می فرماید: خداوند خیانتِ چشم هایی را که دزدانه می نگرند، می داند و به کفر و نفاق و گناهانی که سینه ها نهان می دارند آگاه است. ‌‌ @Vajebefaramushshode
همسرش میگفت: به خاطر شهادت همسرم گریه نمی کنم ☝️ ولے به خاطر وضعیت جامعه ناراحتم و گریه می کنم..😔 مسلم خیزاب 🌺 @Vajebefaramushshode
🌷 باید به این برسیم که دیگر نباید دیده شویم 🚷 👈آن کسی که باید ببیند !... ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
8277470_245.mp3
19.65M
🔻خونه غرق در آه حسرته 🔻خونه بی بابا شام غربته 👈لالایی همسران 🎤 میثم 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
مگر میشود باشی بابا نخواهی مگر میشود دختر بود و نخواست خلاصه عجب دلی دارد با این ... نازدانه 🌙 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌻باران که میبارد🌧 برایت تنگ تر میشود💔 🌻راه میوفتم در خیابان بدون چتر⛱ من میکنم و آسمان گریه😭 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode