eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
4هزار ویدیو
124 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
! 🌹گه گاهی زن قصه ات را " " صدا کن گاهی با عجله اسمت را که می‌گوید آرام بگو ؟ بعد میبینی چه با شرم میگوید جانت بی بلا باد. 🌹گاهی بی هیچ دلیلی برایش بخر کنارش بنشین و تماشا کن بانویی را که ذوق میکند از همان شکلات ... باور کن شیرینیش بیشتر به خاطر دستان توست ! 🌹بیا یک را برایت فاش کنم دخترها بیشتر از هر چیزی سادگی را دوست دارند یک سادگی پر از و رنگی، همین... @Vajebefaramushshode
❣گاهی به جای اینکه به شوهرتون بگید دوستت دارم، بگید بهت افتخار میکنم ❣چون برای مردها این جمله اثرش از جمله اولی بیشتره این جمله با ساختارِ شخصیتی یک مرد متناسبه و به نوعی حس اقتدار رو بهش میده. @Vajebefaramushshode
🎀سیاست های زنانه🎀👠 توی زندگی تون کلا یه تم بچه گونه و با ناز و ادا حرف زدن که همسرتون هم از اون تم خوشش بیاد داشته باشین. 👈این تم برای بعضی وقت ها خیلی خوب جواب میده موقعی که درخواستی دارین، موقعی که میخواین ناز کنین و... ❌ولی فراموش نکنین انقدر بچه گونه حرف نزنین که عادی بشه و همسرتون فک کنه با یه بچه طرفه و حالت پدر و دخترها رو پیدا کنین!! به عنوان یه زن به موقع طناز باشین و بچه گونه حرف بزنین و به موقع قاطعیت لطیف زنانه داشته باشین @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 2⃣#قسمت_دوم 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان،
❣﷽❣ 📚 💥 3⃣ 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب می‌گفتم تا نجاتم دهد. 💢با هر نفسی که با وحشت از سینه‌ام بیرون می‌آمد (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم و دیگر می‌خواستم جیغ بزنم که با دستان نجاتم داد! 💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟» 💢از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» 💢حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» 💢ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» 💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد ؟؟؟» 💢از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. 💢مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. 💢حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. 💢انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. 💢شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣💕❣💕❣ 🦋پروانه اگر در... ره عشق💞 🕊 بال و پر افکند من بال که هیچ ... جان و دلی ❤️باختم آنجا 🌷 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
مداحی آنلاین - ریختن آبروی شیطان توسط حضرت علی - حجت الاسلام عالی.mp3
3.27M
♨️ریختن آبروی شیطان توسط حضرت علی(ع) بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از این پست با عجله عبور نکن 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 یک لحظه زن باش و مـرد! 🚫 بیا از بالا نگاه کن 🗺🔎 و به این سوال، جواب بده... "چه کسی از بی‌حجابی بیشتر سود میبرد و چه کسی بیشتر ضرر می‌کند⁉️" 🤔👇🏻 زن؛ که صرفا یک لایه پارچه کمتر می‌پوشد! ⭕️ یا مرد؛ که آزاد و قادر خواهد شد از دیدن میلیون‌ها اندام متفاوت، خود را ببرد و یاد بگیرد که "همیشه کیس زیباتری هم هست...پس هیچوقت دل نبند!"⁉️ 🍂🍂 @Vajebefaramushshode
👂درگوشی با ⁉️⁉️ ☝️ببین آقای محترم ... تا الان هرچی کردی و گفتی خانوما بی حجاب میان تو خيابون ما قبول کردیم ولی حالا خوب خوب دقت کن چی 🗣ميگم❓❔❓ بهتره شما هم کنترل کنی❗️👀 بهتره شما هم یکم حواست به خودت باشه❕ بهتره شما هم بدونی در کمینته❗️👹 بهتره شما هم باشی اون دختری که تو خیابون داره راه میره خواهرته ❕😞 بهتره شما هم مراقب تیر زهر آلود شیطان باشی ❗️😱 ✍من نمیگم که شما مقصری ... فقط خواستم خیلی آروم در👂🗣 گوشتون بگم طوری که کسی نشنوه و فقط بین خودمون❣جوونای انقلابی❣ باشه‼️⁉️ قبول کن که شما هم داری کوتاهی میکنی... درسته خانومی و با آرایش 💅💄میاد بیرون ... ولی درست نیست شما هم به این بهونه نگاه👀 کنی... درستی خانومی با لباس👗👠 نامناسب میاد بیرون... ولی درست نیست شما 😓 متزلزل بشه... درسته شیطان👹 دست گذاشته رو اون خانوم... ولی درست نیست شما از❣ با ❣ غافل بشی... 📢یه کلام... 📢ختم کلام... ⚜همیشه گفتیم خواهرم حجابت الان میگیم برادرم نگاهت⚜ 👌❤️ ... @Vajebefaramushshode
😯 🔴 ما همش میایم از مزایای حجاب میگیم یا درمورد حد و حدودش حرف میزنیم! ✅ ولی بیاین اینبار متفاوت عمل کنیم! 🔺این بار اسلام رو به شیوه‌ی دیگه کنیم 😊 ✅ خانومهای با حجاب! شما نماینده‌ی حجاب زهرایی و اسلام هستین!😊 🔺بیاین از این به بعد جوری با بدحجاب ها کنین، که مجذوب شما بشن!😍 ❌ (نه اینکه قربون صدقشون بریدا!!!😉)❌نـــــه ✅ ولی جوری باشین که به حس و حال شما بخورن و آرزو کنن مثل شما باشن! 😇 به نظرتون الان چندتاشون آرزو میکنن مثل شما باشن⁉️ 😔 ❌چون ما قبل و بعد مسلمونیمون خوبتر نشدیم که هیچ؛ گاهی بدتر شدیم!!😞 👤به قول استاد پناهیان : ، ! 🔴 گاهی بداخلاقی ما باحجابها ، و قضاوت کردنای عجولانه‌ی ما؛ ⚖ باعث میشه همه از دین زده بشن ! 😨 و پیش خودشون بگن : این بود اسلامی که میگفتن؟!😕😒 ✅ بیاین درست بشیم ! طوری باشیم، طوری برخورد کنیم، که ببیننمون! 😇 ✅ اون موقعست که تازه داریم تبلیغ حجاب میکنیم !😊 ✅فقط باید صبور باشیم و توکل کنیم بر خدا و ازش بخوایم تو راه هدایت کردن دیگران، خودمون از راه مستقیم منحرف نشیم... ✅🔔 ! ❌ لازم نیست حتما مستقیم تبلیغ کنیم! ❌ این روش معمولا بازخورد نداره . . . ❌کسی که نگاهش به حجاب منفیه گاهی با تبلیغ مستقیم زده‌تر میشه!☹️ ❌ (این راه واسه اینا جواب نمیده) ✅ ولی اینقدر خوب کنین و و باشید که ذهنیت خوب در مورد به وجود بیاد!😃 ✅ طوری که هر وقت اسم محجبه میاد،😊 یه حس خوب بهشون دست بده!😍 ✅حس کنن که دارن به یکی از مقربان درگاه خدا فکر میکنن !😇 @Vajebefaramushshode