واجب فراموش شده 🇵🇸
∞💎🌿∞ 🌼آنها ... 🌿بارِ #سفر ، 🌼بستند و رفتند ... . 🌸و ما #امّا دل💓 بسته شدیم به #مسافرخانه دنیا . .
#خاطرات_شهدا🌷
💢بارها شده بود از #ابوعلی میخواستم از #شهادت_سید_ابراهیم بگه، چون میدونستم لحظه ی شهادت کنارش بوده....اما هربار به یه #بهونه ای بحث عوض میشد و هیچی نمیگفت!
میدونستم گفتنش براش سخته اما این سوالی بود که #ذهنم درگیرش شده بود و کسی جز ابوعلی نمیتونست جوابم رو بده!
💢 دقیق یادم نمیاد، ولی اگر اشتباه نکنم پارسال شب🌙 #شهادت حضرت زهرا بود که برای چندمین بار خواستم برام از شهادت #آقامصطفی بگه....
و متن زیر تنها چیزی بود که گفت:
چون تیر تو سینه اش خورده بود و شُش سوراخ شده بود با نفس #کشیدنش ، خون بالا میاورد....🥀
و چند دقیقه بیشتر....
💢 درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار #سنگین دشمن،👹 هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه،🥀لذا گمان اینکه نکنه #پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...😔
همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه #تضعیف شده بود..
💢 پیکر #مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه...#حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم..
💢 چون روی #سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس👕 و صورتم از خون 💔پاکش رنگین شده بود.... اون لباسم رو یادگار دارم... و چند ماه بعد #ابوعلی هم با ناگفته های زیادی که در سینه اش ماند به رفیق #شهیدش پیوست.... ✨ 🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷
#شهید_مرتضی_عطایی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
🍃🌸 #طنزدرجبهه_سوریه قبل از عملیات بود... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی س
#خاطرات_شهدا🌷
⚜#مصطفی_صدرزاده
🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم 🚩خلاصه می شود.
#قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود.
#حسرت هایش برای نبودن در #کربلا ، کار دستش داد.
بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف #حرم عمه سادات آرام گرفت.
🔰عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کند.
شاید هم ابراهیم شد تا #اسماعیل نفسش را قربانی کند.
گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
دلش در #سوریه گرفتار شده بود اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت.
سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
مردانه پای قولش می ماند.
با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر #شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند .
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊
🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه
در سوریه که #سردار_دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
او مرد ماندن نبود.
از سفره ی پاسداری از حرم، #شهادت می خواست.
در روز #تاسوعا شهید شد.
🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه #هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش.
تقویم را ورق می زنم.
امسال هم #تولدش چهارشنبه است.
سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.⚡️
به مناسبت سالروز تولد 🌸
#شهید #مصطفی_صدرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
#مصطفی_صدرزاده
عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کند.
شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند .
گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
دلش در #سوریه گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت.
سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
مردانه پای قولش می ماند.
با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند .
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست .
از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست.
در روز #تاسوعا شهید شد.
روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش .
تقویم را ورق می زنم
امسال هم #تولدش چهارشنبه بود.
سید ابراهیم، تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه
🗺مزار : بهشت رضوان شهریار
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز شهادت هجری قمری شهید مصطفی صدر زاده🌹 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
♡#مصطفی_صدرزاده ♡
🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود.
🍃حسرت هایش برای نبودن در #کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف #حرم عمه سادات آرام گرفت.
🍃عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد. نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
🍃دلش در #سوریه گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
🍃مردانه پای قولش می ماند. با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند.
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست.
🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه
در سوریه که #سردار_دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست. در روز #تاسوعا شهید شد، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش.
تقویم را ورق می زنم.امسال هم #تولدش چهارشنبه است.
سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مصطفی_صدرزاده
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴ ( ۹ محرم ۱۴۳۷)
📅تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضوان
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
•❥🌼━┅┄┄
@Vajebefaramushshode