واجب فراموش شده 🇵🇸
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب #قسمت_بیستم_وپنجم 💢پس خودت را #مهیا کن زینب... که حادثه
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
#قسمت_بیست_ششم
💢براى #رقیه ماجرا #متفاوت است...
او از #جنگ و #میدان و #دشمن و🐲 #شهادت ، هنوز چیزى نمى داند.
دخترى که در تمام عمر سه ساله خویش جز #مهروعطوفت ندیده است ،
دخترى که در تلاقى آغوشها، پایش به زمین نرسیده است، چگونه مى تواند با مقوله هایى مثل جنگ و محاصره و دشمن ، آشنا باشد.
🖤او پدر را عازم سفر مى بیند،...
سفرى که ممکن است #طولانى هم باشد. اما نمى داند که چرا خبر این سفر، اینقدر دلش💗 را مى شکند، اینقدر بغضش را بر مى انگیزد و اینقدر اشکهایش😭 را جارى مى کند.نمى داند چرا این سفر پدر را اصلا دوست ندارد. فقط مى داند که باید پدر را از رفتن باز دارد. با #گریه مى شود، با خنده 😄مى شود،
💢با شیرین زبانى مى شود، با تکرار کلامهایى که همیشه پدر دوست 🌺داشته ، مى شود، با کرشمه هاى کودکانه مى شود، با #بوسیدن دستها مى شود،
با نوازش کردن گونه ها مى شود،
با حلقه کردن بازوهاى کوچک ، دور گردن پدر و گذاشتن #چشم بر لبهاى پدر مى شود، با هرچه مى شود، او نباید بگذارد، پدر، پا از خیمه🏕 بیرون بگذارد.
با هر ترفندى که دخترى مثل رقیه مى تواند، پاى پدرى مثل حسین را سست کند، باید به میدان بیاید....
🖤 او که در تمام عمر سه سال خویش ، هیچ خواهش نپذیرفته نداشته است ،
بهتر مى داند که با #حسین چه کند تا او را ازاین سفر باز دارد. و این همان چیزى است که تو تاب دیدنش را ندارى...
دیدن جست و خیز ماهى کوچکى بر خاك در تحمل تو نیست.بخصوص اگر این ماهى کوچک ، قلب💛 تو باشد، #دردانه تو باشد، #رقیه تو باشد.از خیمه بیرون مى زنى...
💢و به خیمه ⛺️اى خلوت و خالى پناه مى برى تا بتوانى #بغضت را بى مهابا رها کنى و به آسمان🌫 ابرى ☁️چشم مجال باریدن دهى.نمى فهمى که زمان چگونه مى گذرد و تو کى از هوش مى روى و نمى فهمى که چقدر از زمان در بیهوشى تو سپرى مى شود.احساس مى کنى که سر بر #زانوى_خدا گذاشته اى
و با این حس ، باورت مى شود که رخت از این جهان بر بسته اى و به دیدار خدا شتافته اى . حتى وقتى #رشحات آب را بر روى گونه ات احساس مى کنى ، گمان مى کنى که این قطرات کوثر است که به پیشواز چهره تو آمده است.
🖤با حسى آمیخته از #بیم و #امید، چشمهایت را باز مى کنى... و #حسین را مى بینى که #سرت را به روى #زانو گرفته است و با #اشکهایش😢 گونه هاى تو را طراوت مى بخشد.یک لحظه آرزو مى کنى که کاش زمان متوقف بشود و این حضور به اندازه عمر همه کائنات ، دوام بیاورد.حاضر نیستى هیچ بهشتى را با زانوى حسین ، عوض کنى
و حتى هیچ کوثرى را جاى سرچشمه چشم حسین بگیرى.حسین هم این را خوب مى داند
💢و چه بسا از تو به این #آغوش ، مشتاق تر است ، یا محتاج تر!
این شاید تقدیر شیرین #خداست براى تو که وداعت را با حسین در این خلوت قرار دهد و همه #چشمها را از این #وداع آتشناك ، بپوشاند.هیچ کس تا ابد، جز خود خدا نمى داند که میان تو و حسین در این لحظات چه مى گذرد.
حتى #فرشتگان از بیم آتش 🔥گرفتن بالهاى خویش در هرم این وداع به شما نزدیک نمى شوند.
🖤هیچ کس نمى تواند بفهمد که #دست_حسین با قلب 💜تو چه مى کند؟هیچ کس نمى تواند بفهمد که #نگاه_حسین در جان تو چه مى ریزد؟
هیچ کس نمى تواند بفهمد که #لبهاى_حسین بر پیشانى تو چگونه تقدیر را رقم مى زند.فقط آنچه دیگران ممکن است ببیند یا بفمند این است که #زینبى_دیگر از خیمه بیرون مى آید.
#زینبى_که_دیگرزینب_نیست ...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
◼️ دختر که داشته باشی...
اصلاً دختر یک چیز دیگر است
دختر که داشته باشی، باید هر وقت میرسی خانه لبخند بزنی...
دختر که داشته باشی، باید بابای مهربانی باشی
دختر که داشته باشی، باید هر وقت دلش خواست، بغلش کنی، فرقی نمیکند چند سالش باشد؛ اگر سه ساله باشد که دیگر نگو...
دختر که داشته باشی، باید همیشه سایهات بالای سرش باشد...
دختر است دیگر، بدون بابا دق میکند
میگویند: «دخترها باباییاند!»
بله، این قدر باباییاند که بابا ها را هم دختری میکنند!
اصلاً میشوند نفَس بابا...
▫️▫️▫️
دختر که داشته باشی، نباید بروی سفر، یا اگر میروی باید زود برگردی، خیلی زود...
آخر دخترها حساساند، باید زود زود بابا را ببینند...
حالا حساب کن که بابا نباشد
نه نه، اصلاً در موردش فکر هم نکن! مگر میشود دختر بدون بابا زنده بماند؟!
دختر اگر بابایش را نداشته باشد که دق میکند
شاید به روی خودش نیاورد ولی اگر بابایش نباشد پژمرده میشود...
یک گوشه مینشیند و با کسی حرف نمیزند
با انگشتانش بازی میکند، خاکها را کنار میزند، ولی با کسی حرف نمیزند
حالا شاید اگر عمهاش کنارش باشد، چند وقت یکبار بپرسد: «عمه بابایم کجاست؟!»
▫️▫️▫️
اصلاً دختر حساس است
صورتش که خیلی حساستر است
فقط باید با دستان گرم بابا نوازش شود!
سیلی؟! نه نه، دختر و سیلی؟!
اگر دختری سیلی بخورد، اول بابایش میمیرد
دختر به موهایش هم خیلی حساس است...
فقط باید بابا روی سرش دست بکشد و با موهایش بازی کند
دختر است دیگر، همه دلخوشیاش دستان بابایش است
موهایش را بکِشند؟! نه نه، مگر میشود؟!
اگر کسی دست به موهای دختری بزند، بند دل بابایش پاره میشود!
▫️▫️▫️
دختر که داشته باشی، اصلاً دلت نمیخواهد سختی بکشد
اگر خاری به پایش برود که دیوانهات میکند
دخترت درد بکشد و تو زنده باشی؟!
تاول؟! یعنی پای دختری تاول بزند و بابایش نمیرد؟
مگر میشود؟!
اصلاً اگر دختری زمین بخورد، بابا زمین و زمان را به هم میزند...
پدر است دیگر، تاب دیدن درد کشیدن دخترش را ندارد
حالا اگر دختر از جایی بلند به زمین بیفتد که دیگر کار پدر تمام است
از حرکت میایستد، همه را هم نگه میدارد
حتی اگر شده «زجر» هم برود، اشکالی ندارد، برود، فقط باید دخترش را بیاورد
حالا اگر سیلی هم بزند، حتی اگر گوشوارهاش هم... اشکالی ندارد، فقط دختر نباید تنها توی بیابان بماند
دختر است دیگر، میترسد
اگر بهانه بابایش را بگیرد، چه؟!
حتی اگر زجر هم برود، اشکالی ندارد، فقط برود که دختر را زودتر بیاورد؛ حتی بدون گوشواره...
▫️▫️▫️
دختر که داشته باشی، نباید تنهایش بگذاری!
اگر دلش برایت تنگ شد، باید بیایی و جواب دلتنگیاش را بدهی...
اگر پدر خوبی باشی که تاب دیدن اشکهای دخترت را نداری
با «سر» میآیی...
وقتی هم که میآیی دلت نمیآید دیگر تنهایش بگذاری
حتماً با خودت میبریاش
به خصوص اگر دخترت التماس کند که تنهایش نگذاری...
وقتی که دارد روی موهایت دست میکشد و خاک و خاکستر را از محاسنت پاک میکند، اگر دیدی دستان کوچکش رمق ندارد، دیگر شرمندهاش میشوی و نمیتوانی تنهایش بگذاری
به خصوص وقتی اشکهایش روی صورت «کبودش» بچکد
و تو زیر چشمی ببینی که فقط صورتش نیست که کبود شده... همه بدنش را...
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین(ع)
#رقیه_خاتون
#دردانه
به ما بپیوندید👇
•❥🌼━┅┄┄
@Vajebefaramushshode