eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5هزار ویدیو
148 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110 @mahaimohmmade.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻پندار ما این است که ما مانده ایم وشهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان ما رابا خود برده است وشهدا مانده اند... به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚سلام امام زمانم💚 پشت کوچه پس کوچه های انتظار همان جا که فاصله ها کمی بیشتر است با شما... به امید نگاه مهربانی از سر لطف هستم...🥀 برای آمدن و رسیدن! السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
هر چقدر کھ مےتوانۍ صبور باش آرام و صبور نھ اینڪه غصّہ‌ها را رج بھ رج، ردیف بھ ردیف، بچینۍ توۍِ دلت و دم نزنۍ و غمباد بگیرۍ و آن وقت بگویۍ کھ صبورم..! صبور باش یعنۍ: آنقدر فتیلہ‌ۍِ‌ چراغِ توڪلت را بالا بکشۍ کھ نور آرامشِ حضورش تمام دلت را روشن ڪند. تمام دلت را بھ امید فردا ڪه نھ! بھ امنیت همین لحظه؛ بھ شیرینۍ همین آن؛ روشن روشن ڪند. بگذار گریہ‌هایت کھ تمام شد آفتاب مهربانۍاش بتابد بھ گوشہ‌گوشہ‌ۍِ دل و جانت آرام بگیر کھ خدا همیشه بھ موقع و سر وقت از راه مےرسد. همین الان پرده را ڪنار بزن ببین از پشت پنجره چھ دستۍ برایت تڪان مےدهد..! ـ ⠀ོ‌🍂'◔͜◔' به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
هر چقدر کھ مےتوانۍ صبور باش آرام و صبور نھ اینڪه غصّہ‌ها را رج بھ رج، ردیف بھ ردیف، بچینۍ توۍِ دلت
ـ اگر یادِ خداوند ، کھ نقطہ‌ۍِ اصلۍِ هِرمِ آفرینش است؛ آرامش بخش نباشد، مطمئن باش مخلوقاتِ او آرامش بخش نخواهند بود، دنبال او باش..؛ و اینقدر سرگردان نباش..،! به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨قُل انَّما اعِظُکمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنی‌ و فُرادی‌ (١)؛ خدای تبارک و تعالی در این آیه می‌فرماید که یک ، فقط من یک موعظه به شما می‌کنم - یک موعظه‌ای که واعظش خداست و آورنده موعظه پیغمبر اکرم است و می‌فرماید فقط یک موعظه است، این موعظه باید اهمیتش خیلی زیاد باشد که با این تعبیر می‌فرماید. آن موعظه این است که «ان تقوموا للَّه مثنی و فرادی»؛ اینکه برای خدا، برای قیام کنید. لازم نیست که اول یک اجتماعاتی باشد، «ثُمّ» (٢) انسان بعد از اجتماعات قیامی کند. یکی یکی هم این تکلیف هست - «مثنی و فرادی» - «فُرادی‌» هم هست، دو تا دو تا هم هست؛ این دیگر اقلّ جمعش است. یعنی تنهایی تکلیف به قیامِ للَّه هست، و «اجتماعی» هم که اقلش دو تاست. از دو تا شروع می‌شود به بالا؛ هر چه بالا رفت. میزان این است که انسان تشخیص بدهد که «لِلّه» هست این قیام، برای خدا هست آن قیام، دیگر اگر لِلّه شد و برای خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از اینکه جمعیتمان کم است، دیگر وحشتی نیست. قیام اگر للَّه هست، برای خداست، قیامِ لِلّه هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی آن نیست. قیامهای برای دنیا دو رو دارد: یک رویش ضرر است؛ یک رویش نفع است، تجارت‌. 📚صحیفه امام خمینی، ج ۵ ----------------------------- (١)- سوره سبأ، آیه ۴۶. (٢)- سپس. به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجب فراموش شده 🇵🇸
#خاطره_ارسالی #ارسالی_مخاطبین *┅═✧❁﷽❁✧═┅* ▪️شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! حتما هم اتفاق
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* حدود ۲۰ سالی بیشتر نداشت. شاید اگر بگویم دستمال سر از نوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید! از آن دخترهایی بود که به قول بعضی می گویند: آخرشه! قبل از ماه رمضان بود، وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد، مقنعه سر کرده بود هر چند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا، مقنعه امروزش کجا؟! داشتم از تعجب شاخ در می آوردم ! بدون مقدمه و بدون اینکه من سوالی کنم شروع کرد: «امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!» هنوز از تعجب پوشش جدیدش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد. گفتم: «مگه چی شده؟!» در حالی که با انرژی زیاد می خواست حرف بزند گفت:‌ « امروز وقتی سوار اتوبوس واحد شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود ۲۴ ساله، محجبه، با مانتویی بسیار شیک، چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک حجاب کامل و بسیار تمیز و شیک، نگاهی به من کرد و با محبت آمیزش رو به من گفت: «خانم خوب بیا کنار من بنشین. » بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم، هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت: «من دانشجوی دانشگاه اصفهان هستم شما چیکار می کنی…؟ » گرم صحبت شدیم انگار سالها بود که او را می شناختم! و سالها بود که دوستش داشتم! وسط صحبتهایش دیگر حرفهایش را نمی شنیدم فقط با اشتیاق نگاهش می کردم و پیش خودم می گفتم: « خوشا به حال او! کاش من هم مثل او مذهبی و محجبه بودم!» آنچنان با اشتیاق و حسرت از آن دختر چادری سخن می گفت که تصور می کردم آرزویی غیر از اینکه مثل او چادری شود ندارد! شاید تا آخر عمر دیگر هیچ وقت او را نبیند اما رفتاری این خانم مومنه، را آنچنان بر روان این دختر گذاشته بود که وقتی حرف می زد اشک در چشمانش جمع بود، اشک از اینکه چرا من اینگونه هستم و نتوانسته ام مثل او با حجاب، جذاب و مهربان باشم. *┅═✧❁﷽❁✧═┅* به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی احمدی روشن🌹 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode