📜 #متن
#پاسخ_به_سوالات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦چرا امام حسین علیهالسلام وقتی در راه کوفه، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد لعنهالله بر این شهر مسلط شده است و مسلم و هانی به شهادت رسیدند، به مسیر خود به سمت کوفه ادامه دادند؟
📍مردم کوفه با نامههای فراوان و دعوتی که به عمل آورده بودند و بیعتی که با مسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین علیهالسلام انجام داده بود موجب گردیدند که تکلیف جدیدی برای امام حسین سلاماللهعلیه پدید بیاید.
📍تکلیف اول و اصلی امام حسین علیهالسلام مقابله با بزرگترین منکر یعنی حاکمیت طاغوتی چون یزید بود، اگر چه آن حضرت تنها بود و هیچ یاری نمی داشت. اما وقتی مردم کوفه آن حضرت را بدین ترتیب دعوت کردند و بیعت هم نمودند لذا تکلیف جدیدی برای آن حضرت پدید آمد که باید به خواسته مردم پاسخ مثبت دهد، به سوی آنها برود و رهبری آنها را به دست بگیرد.
📍اگرچه در بین راه می شنوند که عبیدالله بر شهر حاکم شده است و نماینده امام به شهادت رسیدهاند و مردم مرعوب عبیدالله گردیدهاند، دلیل نمیشود که آن حضرت بخواهد از مسیری که پیش گرفته باز پس بنشیند، چرا که برای حضرت شایسته و پسندیده نبود که وقتی عهد و پیمان با مردم دارد و هنوز مردم به حضرت اعلام نکرده اند که ما از بیعت با شما انصراف داده ایم و دیگر به عهد خود پایبند نیستیم، یک جانبه عهد خود را بشکند.
📍لذا حضرت به راه خود ادامه میدهد چرا که حساب آن حضرت از حساب مسلم جدا بود. چنانچه امام علیه السلام بر میگشت، زیر سوال قرار می گرفت که اگر شما به سوی کوفه آمده بودید ما هرگز شما را رها نمیکردیم و شما را یاری میکردیم و عدم حضور شما باعث شد چنین وضعیتی بر سر اسلام و مردم کوفه استمرار یابد.
📍بنابراین کار امام علیهالسلام بسیار صحیح است و آن وجود مقدس باید به مسیر خود ادامه دهد، مگر آنکه یقین پیدا کنند که مردم کوفه از نظر خود بازگشتهاند. لذا حتی تا وقتی که امام علیهالسلام در کربلا فرود می آید و مستقر می شود هنوز امام علیهالسلام امید دارد که کوفیانی که با آن حضرت بیعت پیدا کردهاند خود را به امام حسین علیهالسلام برسانند و حق را یاری کند.
📍لذا در پاسخ فرستاده عمر سعد لعنهالله امام حسین علیه السلام همین نکته را گوش زد میکنند و می فرمایند من به دعوت این مردم به سوی کوفه آمده ام. اگر بدانم آنها از نظر خود باز گشتهاند و بیعتی که با من کردهاند را شکستهاند و نمیخواهند من به شهر آنها وارد شوم از همینجا باز میگردم.
🔸پس اشکال به مردم کوفه وارد است که وقتی شما بیعت کرده اید چرا در برابر عبیداللهبنزیاد کوتاه می آیید و از رساندن خود به یاری امام حسین علیهالسلام باز میمانید و برخی از شما هم چنان وحشت میکنید که به رغم نوشتن نامه ها به امام حسین علیهالسلام، به خواست عبیداللهبن زیاد لعنه الله به جنگ آن وجود مقدس می آیید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️ @valiasrk
📜 #متن
#پاسخ_به_سوالات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦 #سوال : عاقبت عبیداللهبنزیاد چه شد؟
📍 #پاسخ : در سال ۶۴ هجری وقتی که یزید لعنه الله بعد از چندین جنایت بزرگ و فاجعهای که به بار آورد به درک واصل شد و به جهنم رفت، خبر که به عراق رسید، عراق دچار طغیان شد.
📍باید ذکر کرد که عبیداللهبنزیاد لعنهالله فرمانروای عراقین بود یعنی هم فرمانروای کوفه بود و هم بصره. در حقیقت فرمانروای نیمه شرقی عالم اسلام بود. چون علاوه بر کشور فعلی ما بخشهایی از شمال ایران چه شرق و چه غرب دریای مازندران و چه کشور افغانستان و بخش هایی از کشور پاکستان تا رود سند، همه جزو ایران به شمار میرفتند و همه اینها تابع حکومت کوفه و بصره بود. عبیدالله لعنهالله ۶ ماه در کوفه حضور داشت و نایب خود در بصره را برادر خودش عثمان بن زیاد قرار داده بود و ۶ ماه که در بصره مستقر میشد نایب او در کوفه عمروبنحریث بود.
📍هنگامی که یزید لعنهالله به هلاکت رسید عبیدالله در بصره بود. در بصره ابتدا مسئلهای پیش نیامد اما در کوفه مردم وقتی متوجه مرگ یزید شدند و مقابل عمروبنحریث ایستادند و در آنجا داریم که عمروبنحریث توان مقابله پیدا نکرد و او را سنگ باران کردند و از حاکمیت کوفه به زیر کشیدند.
📍البته بزرگان کوفه آمدند امیری برای خود تعیین کنند تا ببینند اوضاع و احوال عالم اسلام در امر خلافت به کجا میانجامد، که بر روی عمربنسعد توافق کردند اما زنان قبیله حمدان شیونکنان داخل مسجد کوفه ریختند و فریاد میزدند: از شمشیر این جنایتکار هنوز خون حسین علیهالسلام می چکد. لذا با تلاش آنها عمرسعد لعنهالله از این جایگاه به زیر کشیده شد و یک فرد بی طرفی را حاکم کردند. در نتیجه کوفه به هر صورت از تبعیت یزید موقتاً بیرون آمد.
📍عبداللهبنزبیر که کارش بالا گرفت، کوفه زیر نفوذ عبداللهبنزبیر درآمد و عبداللهبنمطیع عدوی را حاکم کوفه کرد که بعد مختار با او درگیر میشود و او را از کوفه بیرون میکند و زمام و امور کوفه را به دست می گیرد.
🔸اما در بصره وقتی عبیداللهبنزیاد خبر را شنید حتی به نقلی ادعاهایی برای خلافت خود داشت، اما با مخالفت مردم مواجه شد و متوجه گشت که ترس مردم از او به خاطر مرگ یزید ریخته لذا از بصره فراری شد و به سوی شام رفت....
#ادامه_دارد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️ @valiasrk
📜 #متن
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
#پاسخ_به_سوالات
ویژه ماه #محرم
🚦 #سوال : عاقبت عبیداللهبنزیاد چه شد؟
#بخش_دوم
📍 #پاسخ : در شام با استعفای معاویه دوم فرزند یزید اوضاع ملتهب شده بود. این عبیداللهبنزیاد لعنهالله است که کاری کرد که مروان حکم پیر بنیامیه به عنوان خلیفه جدید روی کار بیاید. در همین موقعیت است که توابین به خون خواهی امام حسین علیهالسلام قیام کرده بودند و مروان هم عبیداللهبنزیاد لعنهالله را در راس لشکری برای مقابله با توابین فرستاد.
📍توابین راه شام را پیش گرفته بودند. در جنگی به نام عینالورده که بین قوای توابین به فرماندهی سلیمانبنصرد و قوای شام به فرماندهی عبیداللهبنزیاد لعنهالله در گرفت، این ملعون موفق شد قیام توابین را درهم بشکند. سلیمان بن صرد و مسیببننجبهفزاری از بزرگان توابین کشته شدند و رفاعةبنشدادبجلی که از باقی ماندههای فرماندهان اصلی توابین بود به دیگر توابین دستور عقب نشینی داد و به کوفه رفتند و به مختار پیوستند.
📍اما عبیدالله بعد از این پیروزی به شام بازگشت و این بار لشکری بزرگ فراهم شد و فرماندهی آن را عبدالملک پسر مروان که بعد از پدرش به قدرت رسیده بود به عبیداللهبنزیاد لعنهالله واگذار کرد که برای حمله به قلمرو مختار حرکت کنند. مختار هم با آگاهی از این مسئله ابراهیمبنمالکاشتر را به سوی او روانه کرد و در جنگ مهیبی که بین آنها رخ داد و به نام جنگ نهر خازر معروف شد، ابراهیم بن مالک با وجود اینکه حدود بیست هزار نفر بیشتر نیرو نداشت که عموماً هم ایرانی بودند و گفته شده که در لشکر او عربی شنیده نمی شد و همه فارسی سخن می گفتند، توانست قوای شام به سرکردگی عبیداللهزیاد لعنهالله را که حدود هشتاد هزار نفر بودند در هم بشکنند.
📍خلال این جنگ که حدود هفتاد هزار نفر از شامیان به هلاکت رسید عبیدالله زیاد لعنهالله به دست خود ابراهیمبنمالک به دو نیم شد. آدم چاق و فربهای هم بود و ابراهیم او را نشناخته بود. او را به دو نیم کرد و بعد که به دنبال جسد متعفن او می گشتند به خاطر این که صورت او هم آسیب دیده بود از مواد معطری که استعمال کرده بود و نشانه های دیگر، جسد منحوس او شناسایی شد، سرش بریده شد و برای مختار به کوفه فرستاده شد. مختار سر این ملعون را به همراه سر عمرسعد لعنهالله برای امام سجاد علیهالسلام به مدینه فرستاد.
🔸در نقل ها داریم که بعد از فاجعه کربلا در سال ۶۱ تا این زمان که مختار موفق شد عبیدالله زیاد لعنهالله و عمرسعد لعنهالله را از پای در آورد و سر آنها را برای امام سجاد علیهالسلام بفرستد آن وجود مقدس لبخند بر لبانش دیده نشده بود. وقتی که سر منحوس این دو عنصر فاسد و جهنمی را برای امام آوردند، حضرت شاد شدند و خدا را سپاس گفتند و به زنان بنی هاشم امر کردند که حالا دیگر از لباس سیاه بیرون بیایند، سرهای خود را شانه بزنند و مواردی را که در اثر عزای امام حسین علیهالسلام تاحالا متحمل شده بودند را کنار بگذارند.
پایان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️ @valiasrk
📜 #متن
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#پاسخ_به_سوالات
🚦غربت #امام_حسن علیه السلام میان یارانشان
📍امام مجتبی علیه السلام میدانستند که لشگرشان ناهمگون است. همین لشگر در صفین که تقریبا یک دست بودند با یک حیله و فریبی که معاویه به کار برد بهم ریختند.
📍لذا امام مجتبی علیه السلام خواستند اینها در کوفه را تصفیه کنند. لذا حضرت سخنانی را ایراد کردند و فرمودند آنهایی که انگیزه های مادی و غیر الهی دارند کنار بروند و فقط عدهای که واقعا پای کار هستند بمانند.
📍در این سخنان حضرت فرمودند من تا حالا کینه کسی را به دل نگرفتم و میدانم که آرامش بهتر از ناآرامی است. اینجا بعضی ها سخنان حضرت را بر این حمل کردند که حضرت قصد بر این دارد که با معاویه کنار بیاید، در حالی که قضیه این نبود.
📍لذا نگذاشتند اصلا صحبت امام تمام بشود و یک نفر که از ظاهر سخنش برمیاید که از خوارج باشد، داد زد -نعوذبالله- حسن کافر شده همانگونه که پیش از این پدرش کافر شده بود. با حرف این فرد لشگر بهم ریخت و امام نتوانست ادامه بدهد. حضرت از منبر پایین آمدند و داخل خیمه رفتند.
📍اما بعضی از لشگریان داخل خیمه حضرت ریختند و هرآنچه داخل خیمه بود غارت کردند، عبا را از دوش و سجاده را از زیر پای امام کشیدند. حضرت سوار اسب شدند که حرکت کنند و وارد مدائن شوند که یک ملعونی حمله کرد و روی اسب با خنجر چنان به ران امام زد که به استخوان رسید.
📍چند نفر به یاری امام آمدند و آن ملعون را کشتند. حضرت به شدت مجروح شدند. امام را به خانه سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار که حاکم مدائن بود بردند و آنجا بستری کردند.
📍جاسوسان معاویه خبر دادند که لشگر امام از هم پاشیده است، معاویه نامه ای برای امام فرستاد. حتی منابع تاریخی نوشتهاند که معاویه نامههای برخی از فرماندهان لشگر امام را که خطاب به او نوشته بودند که اگر تو بخواهی حسن را زنده یا مرده تحویل تو میدهیم را به نامه حضرت ضمیمه کرد و عنوان کرده بود با این وضع فرماندهان لشگرت میخواهی با من بجنگی؟ صلاح تو اینست که کناره گیری کنی و با من صلح کنی و من هرشرطی که تو بگذاری میپذیرم.
📍 معاویه این نامه را برای امام فرستاد. در اینجا امام حسن علیه السلام بسیار هوشمندانه عمل کردند. چون معاویه هرگز فکر نمیکرد که امام حسن علیه السلام پیشنهاد او را بپذیرد و تصور معاویه این بود که امام رد میکند و حضرت حاضر نیست حکومت را به او واگذار کند و در نتیجه قبل از اینکه معاویه بخواهد او را بکشد همین خائنینی که در لشگر حضرت هستند امام را از بین خواهند برند و به قول معروف توپ هم در زمین امام حسن علیه السلام است. حتی اگر جنگی هم در میگرفت چون امام حسین علیه السلام پا به پای برادر است هر دو برای این میروند و امامت همانجا نابود میشود.
📍 اما امام مجتبی علیه السلام وقتی این نامه را دریافت کردند این نبود که فوری صلح را بپذیرند. حضرت آمدند در بین لشگری که از هم متلاشی شده و با همان حالت جراحت فرمودند مردم من بلدم خودم به تنهایی خدا را چگونه عبادت کنم که از من راضی باشد. اگر ایستادهام به خاطر شماست. معاویه دارد به چیزی دعوت میکند که نه خیر دنیا در آن هست و نه آخرت. اگر پیشنهاد او را بپذیریم میبینم آب و نانی که خدا برای شما مقدر کرده، بچههایتان میروند درب خانه اینها درخواست میکنند و آنها دریغ میکنند.
📍 اگر رضای خدا و مرگ با عزت را ترجیح میدهید پیشنهاد او را نادیده بگیرید و به جنگ او بروید که جز شمشیر بین ما و او نباید باشد. اما اگر دنیا و باقی ماندن در دنیا را ترجیح میدید پیشنهاد او را بپذیریم.
🔸اینجا بود که از جای جای لشگر به صراحت فریاد بلند شد: دنیا و باقی ماندن در دنیا... یعنی ما تو را نیمخواهیم معاویه را میخواهیم. اینجاست که امام صلح را میپذیرند .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️@valiasrk
📜 #متن
#پاسخ_به_سوالات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦چرا امام حسین علیهالسلام وقتی در راه کوفه، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد لعنهالله بر این شهر مسلط شده است و مسلم و هانی به شهادت رسیدند، به مسیر خود به سمت کوفه ادامه دادند؟
📍مردم کوفه با نامههای فراوان و دعوتی که به عمل آورده بودند و بیعتی که با مسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین علیهالسلام انجام داده بود موجب گردیدند که تکلیف جدیدی برای امام حسین سلاماللهعلیه پدید بیاید.
📍تکلیف اول و اصلی امام حسین علیهالسلام مقابله با بزرگترین منکر یعنی حاکمیت طاغوتی چون یزید بود، اگر چه آن حضرت تنها بود و هیچ یاری نمی داشت. اما وقتی مردم کوفه آن حضرت را بدین ترتیب دعوت کردند و بیعت هم نمودند لذا تکلیف جدیدی برای آن حضرت پدید آمد که باید به خواسته مردم پاسخ مثبت دهد، به سوی آنها برود و رهبری آنها را به دست بگیرد.
📍اگرچه در بین راه می شنوند که عبیدالله بر شهر حاکم شده است و نماینده امام به شهادت رسیدهاند و مردم مرعوب عبیدالله گردیدهاند، دلیل نمیشود که آن حضرت بخواهد از مسیری که پیش گرفته باز پس بنشیند، چرا که برای حضرت شایسته و پسندیده نبود که وقتی عهد و پیمان با مردم دارد و هنوز مردم به حضرت اعلام نکرده اند که ما از بیعت با شما انصراف داده ایم و دیگر به عهد خود پایبند نیستیم، یک جانبه عهد خود را بشکند.
📍لذا حضرت به راه خود ادامه میدهد چرا که حساب آن حضرت از حساب مسلم جدا بود. چنانچه امام علیه السلام بر میگشت، زیر سوال قرار می گرفت که اگر شما به سوی کوفه آمده بودید ما هرگز شما را رها نمیکردیم و شما را یاری میکردیم و عدم حضور شما باعث شد چنین وضعیتی بر سر اسلام و مردم کوفه استمرار یابد.
📍بنابراین کار امام علیهالسلام بسیار صحیح است و آن وجود مقدس باید به مسیر خود ادامه دهد، مگر آنکه یقین پیدا کنند که مردم کوفه از نظر خود بازگشتهاند. لذا حتی تا وقتی که امام علیهالسلام در کربلا فرود می آید و مستقر می شود هنوز امام علیهالسلام امید دارد که کوفیانی که با آن حضرت بیعت پیدا کردهاند خود را به امام حسین علیهالسلام برسانند و حق را یاری کند.
📍لذا در پاسخ فرستاده عمر سعد لعنهالله امام حسین علیه السلام همین نکته را گوش زد میکنند و می فرمایند من به دعوت این مردم به سوی کوفه آمده ام. اگر بدانم آنها از نظر خود باز گشتهاند و بیعتی که با من کردهاند را شکستهاند و نمیخواهند من به شهر آنها وارد شوم از همینجا باز میگردم.
🔸پس اشکال به مردم کوفه وارد است که وقتی شما بیعت کرده اید چرا در برابر عبیداللهبنزیاد کوتاه می آیید و از رساندن خود به یاری امام حسین علیهالسلام باز میمانید و برخی از شما هم چنان وحشت میکنید که به رغم نوشتن نامه ها به امام حسین علیهالسلام، به خواست عبیداللهبن زیاد لعنه الله به جنگ آن وجود مقدس می آیید.
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❇️#کانالوارثین
(ارائه مطالب #علمی #اخلاقی و#پژوهشی)
#مدرسهعلمیهولیعصرکرمانیها(عج)
🆔@valiasrk
📜 #متن
#پاسخ_به_سوالات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦#سوال : آیا در کربلا اهل بیت علیهم السلام تشنه بودند؟ آیا شب عاشورا غسل کردند؟ آیا نمی شد چاه حفر کنند چون نزدیک به فرات بودند؟ آیا فقط حضرت زینب و حضرت عباس و امام حسین علیه السلام تشنه بودند؟
📍#پاسخ : اهل بیت علیهم السلام در واقعه کربلا تا هفتم محرم مشکلی از نظر آب نداشتند. روز هفتم محرم بود که فرمانی از عبیدالله بن زیاد لعنه الله برای عمر سعد لعنه الله رسید که در آن گفته بود: "آب را روی حسین و کسان او ببند، همانگونه اینها آب را روی خلیفه مظلوم عثمان بستند ."
📍لذا از شب هفتم در حقیقت دسترسی اهل بیت علیهم السلام و اصحاب و یاران امام به آب ممنوع شد.
📍اما نقلی داریم که وقتی مشکل آب پدید آمد، حضرت عباس علیه السلام به همراه حضرت علی اکبر علیه السلام با بیست نفر که مشک هایی در دست داشتند و سی نفر که آنها را حفاظت می کردند هجوم به شریعه بردند و افراد مستقر در شریعه را پراکنده کردند و توانستند با خود آب به خیمه گاه بیاورند.
📍آنچه مسلم هست روز عاشورا این بزرگواران آب نداشتند و غسل هم که گفته شده در این سوال آمده که آیا شب غسل کردند، خیر صبح روز عاشورا هست که غسل صورت می گیرد در این که ما این نقل را داریم شکی نیست.
📍اینکه گفتند که آیا نمیشد چاه حفر کرد؟ باید بگوییم حتی نقلی داریم که چاهی هم حفر شد، اگر چه ذکر شده است که بعد قوای دشمن آمدند این چاه را پر کردند و مانع استفاده شدند ولی به نظر می رسد که از این چاه آب هم استخراج کرده اند ولی ظاهرا این آب قابل شرب نبوده و می توانستند با آن غسل کنند و وضو بگیرند ولی قابل خوردن نبوده است.
📍لذا از صبح عاشورا تا عصر عاشورا همگی تشنه هستند و اختصاص هم به امام حسین وحضرت زینب و حضرت عباس علیهم السلام ندارد بلکه همه ی اصحاب حضرت و همه ی اهل حرم و کودکان همه اینها تشنه بودند و مشکل بسیار سنگین شده بود بخصوص که هوا گرم بود. به ویژه برای کسانی که می جنگیدند چون زره و کلاه خود های آهنی بر سر داشتند و این خود بر عطش آنها می افزود...
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❇️#کانالوارثین
(ارائه مطالب #علمی #اخلاقی و#پژوهشی)
#مدرسهعلمیهولیعصرکرمانیها(عج)
🆔@valiasrk
📜 #متن
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#پاسخ_به_سوالات
🚦غربت #امام_حسن علیه السلام میان یارانشان
📍امام مجتبی علیه السلام میدانستند که لشگرشان ناهمگون است. همین لشگر در صفین که تقریبا یک دست بودند با یک حیله و فریبی که معاویه به کار برد بهم ریختند.
📍لذا امام مجتبی علیه السلام خواستند اینها در کوفه را تصفیه کنند. لذا حضرت سخنانی را ایراد کردند و فرمودند آنهایی که انگیزه های مادی و غیر الهی دارند کنار بروند و فقط عدهای که واقعا پای کار هستند بمانند.
📍در این سخنان حضرت فرمودند من تا حالا کینه کسی را به دل نگرفتم و میدانم که آرامش بهتر از ناآرامی است. اینجا بعضی ها سخنان حضرت را بر این حمل کردند که حضرت قصد بر این دارد که با معاویه کنار بیاید، در حالی که قضیه این نبود.
📍لذا نگذاشتند اصلا صحبت امام تمام بشود و یک نفر که از ظاهر سخنش برمیاید که از خوارج باشد، داد زد -نعوذبالله- حسن کافر شده همانگونه که پیش از این پدرش کافر شده بود. با حرف این فرد لشگر بهم ریخت و امام نتوانست ادامه بدهد. حضرت از منبر پایین آمدند و داخل خیمه رفتند.
📍اما بعضی از لشگریان داخل خیمه حضرت ریختند و هرآنچه داخل خیمه بود غارت کردند، عبا را از دوش و سجاده را از زیر پای امام کشیدند. حضرت سوار اسب شدند که حرکت کنند و وارد مدائن شوند که یک ملعونی حمله کرد و روی اسب با خنجر چنان به ران امام زد که به استخوان رسید.
📍چند نفر به یاری امام آمدند و آن ملعون را کشتند. حضرت به شدت مجروح شدند. امام را به خانه سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار که حاکم مدائن بود بردند و آنجا بستری کردند.
📍جاسوسان معاویه خبر دادند که لشگر امام از هم پاشیده است، معاویه نامه ای برای امام فرستاد. حتی منابع تاریخی نوشتهاند که معاویه نامههای برخی از فرماندهان لشگر امام را که خطاب به او نوشته بودند که اگر تو بخواهی حسن را زنده یا مرده تحویل تو میدهیم را به نامه حضرت ضمیمه کرد و عنوان کرده بود با این وضع فرماندهان لشگرت میخواهی با من بجنگی؟ صلاح تو اینست که کناره گیری کنی و با من صلح کنی و من هرشرطی که تو بگذاری میپذیرم.
📍 معاویه این نامه را برای امام فرستاد. در اینجا امام حسن علیه السلام بسیار هوشمندانه عمل کردند. چون معاویه هرگز فکر نمیکرد که امام حسن علیه السلام پیشنهاد او را بپذیرد و تصور معاویه این بود که امام رد میکند و حضرت حاضر نیست حکومت را به او واگذار کند و در نتیجه قبل از اینکه معاویه بخواهد او را بکشد همین خائنینی که در لشگر حضرت هستند امام را از بین خواهند برند و به قول معروف توپ هم در زمین امام حسن علیه السلام است. حتی اگر جنگی هم در میگرفت چون امام حسین علیه السلام پا به پای برادر است هر دو برای این میروند و امامت همانجا نابود میشود.
📍 اما امام مجتبی علیه السلام وقتی این نامه را دریافت کردند این نبود که فوری صلح را بپذیرند. حضرت آمدند در بین لشگری که از هم متلاشی شده و با همان حالت جراحت فرمودند مردم من بلدم خودم به تنهایی خدا را چگونه عبادت کنم که از من راضی باشد. اگر ایستادهام به خاطر شماست. معاویه دارد به چیزی دعوت میکند که نه خیر دنیا در آن هست و نه آخرت. اگر پیشنهاد او را بپذیریم میبینم آب و نانی که خدا برای شما مقدر کرده، بچههایتان میروند درب خانه اینها درخواست میکنند و آنها دریغ میکنند.
📍 اگر رضای خدا و مرگ با عزت را ترجیح میدهید پیشنهاد او را نادیده بگیرید و به جنگ او بروید که جز شمشیر بین ما و او نباید باشد. اما اگر دنیا و باقی ماندن در دنیا را ترجیح میدید پیشنهاد او را بپذیریم.
🔸اینجا بود که از جای جای لشگر به صراحت فریاد بلند شد: دنیا و باقی ماندن در دنیا... یعنی ما تو را نیمخواهیم معاویه را میخواهیم. اینجاست که امام صلح را میپذیرند .
📜 #متن
#پاسخ_به_سوالات
استاد دکتر محمدحسین رجبی_دوانی
🚦گریه دشمن اهل بیت از نوحههای حضرت #ام_البنین علیهاالسلام
📍امیرالمومنین علیهالسلام به برادر خود عقیل که در امر شناخت نسب قبایل عرب تخصص ویژه داشت، فرمودند که بانویی را که از خانوادهای که به دلاوری و شجاعت معروف باشند، برای ازدواج با آن حضرت معرفی کند و عقیل بعد از بررسی هایی که داشت، فاطمه کلابیه را معرفی کرد.
📍ایشان به عقد امیرالمومنین علیهالسلام درآمد و از آن حضرت ۴ فرزند به نام های عباس، جعفر، عثمان و عون به دنیا آورد که این ۴ فرزند پسر با بهرهگیری از فضائل پدر بزرگوار خود امیرمومنان علیهالسلام و به ارث بردن بخشی از شجاعت بینظیر امیرالمومنین سلاماللهعلیه و همچنین سابقه دلاوری در خانواده مادری، شخصیتهای بزرگی شدند و جوانان دلاور برومندی گردیدند که در هنگام قیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام پا به پای امام زمان خود حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرصه کربلا حاضر شدند و با آن وجود مقدس تا آخر پایداری کردند و بر عهد خود استوار ماندند.
📍به سبب اینکه این خانم ۴ فرزند پسر برای امیرالمومنین علیهالسلام به دنیا آورد، کنیه #ام_البنین پیدا کرد یعنی مادر پسران.
📍اما این که چرا امالبنین خود در واقعه کربلا حضور ندارد در تاریخ چیزی ذکر نشده است. اما درباره مسائل بعد از واقعه کربلا داریم که این بانوی بزرگوار پیش از آنکه برای فرزندان خود نگران باشد، نگران حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بود و بعد از رسیدن خبر شهادت این بزرگواران بارها به قبرستان بقیع میآمد و به یاد شهدای کربلا و فرزندان شهید خود نوحه سرایی میکرد و می گریست.
🔸عزاداریهای او و سخنانی که بر زبان می آورد چنان حزن انگیز بود که حتی کسی مثل مروان بن حکم که دشمن اهل بیت علیهمالسلام بود گاهی اوقات می آمد و به عزاداری و نوحه سرایی های امالبنین گوش میکرد و با شنیدن این سخنان، او هم می گریست.
تاریخ دقیقی برای وفات ام البنین علیه السلام در منابع معتبر وجود ندارد.
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❇️#کانالوارثین
(ارائه مطالب #علمی #اخلاقی و#پژوهشی)
#مدرسهعلمیهولیعصرکرمانیها(عج)
🆔@valiasrk