همیشه مخفی بود ، اصلا نبود. او با خدا معامله کرده بود.
بهش گفتم: «بابا! اگه شهید شدی و حزب الله انکار کرد که فرمانده جهادیش بودی چه کار کنیم؟»
بعد از آن همه زحمات عجیب و غریب میگفت: از هیچ کس توقع ندارم که این مسئله را تأیید کند. اگر مصلحت حزب الله در انکار من باشد بگذار انکار کنند.
اتفاقا وقتی شهید شد برخی که شهادت فرمانده جهادی حزب الله را ضربه ای به مقاومت می دانستند، به سید حسن نصرالله پیشنهاد کردند وجود عماد مغنیه و عضویتش در تشکیلات حزب الله را انکار کند، اما سید حسن گفت: اعلام می کنیم؛ با افتخار هم اعلام می کنیم.
وقتی در بهمن ماه ضاحیه روی دوش هزاران نفر تشییع شد، تازه مردم شناختندش.
🌷شهید عماد مغنیه
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
راحت طلبی در خون او نبود
در اوج شلوغیهای کردستان وارد منطقه شد و بعد از فراهم شدن امنیت نسبی آنجا؛ زمانی که با شروع درگیریهای جنوب مصادف بود، گفت:
باید بریم جنوب. مرزهای جنوب بیش تر تهدید می شه.
شاید هرکس جای او بود حالا که قسمت سخت مساله حل شده و امنیت تا حدی فراهم شده همان جا می ماند بهانه و توجیه هم زیاد بود که بماند اما راحت طلبی در خون او نبود فقط نگاه می کرد ببیند وجودش کجا مفیدتر است کجا کار بیشتری روی زمین مانده، کجا وجودش برای انقلاب لازم تر است . دنبال "کجا راحت تر است" ، "کجا احتمال قهرمان شدنم در چشم مردم بیشتر است" ، "کجا اینده اش برایم بهتر است " و... نبود
شهید مصطفی ردانی پور
#شهیدانه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هیچ وقت به این فکر نمیکرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کند ممکن است بازدهی خوبی نداشته باشد.
محلهای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. همه تعجب میکردند و میگفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی میگفتند کسی از بچههای آن محل انتظاری ندارد...
✨✨✨
دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن بچهها را میدیدم از کارهای مصطفی تشکر میکردند و میگفتند که ممنونِ زحمات او هستند.
میگفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچههای محل چه میشد.
میگفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچههایشان را بسیجی کرده است.
وقتی این حرفها را به مصطفی منتقل میکردم ناراحت میشد و میگفت که همه اینها کار خدا بوده است. میگفت اگر خدا میخواست میتوانست حرفها و کارهایش را بیاثر کند.
دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود.
🌷مصطفی صدر زاده
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
ثانیه های باارزش
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ دقیقه مطالعه می کرد.
به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها #ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید». اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم.
روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی علیه السلام و مردان آنجلس.
...یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟».
شهید علی صیاد شیرازی به نقل از کتاب خدا می خواست زنده بمانی
#شهیدانه #معرفی_کتاب #ارزش_وقت
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
بهترین وقت حسابرسی کارها
برای مبارزه، گامهای اساسی برمی داشت؛
«ان ربک لبالمرصاد» را آویزه ی دیوار اتاق کرد.
خصلت های خوب و بد خود را مشخّص نمود.
او مبارزه را از خودش آغاز کرد.
🌟🌟🌟
- «حمید»! چه کار می کنی؟»
- «دارم فکر می کنم. تمام کارهایی را که امروز انجام داده ام، از نظرم می گذرانم. فکر می کنم که کدام کار درست بوده و کدام غلط. چه کاری باید انجام می دادم که نداده ام. بهترین وقت حسابرسی کارها، بعد از نماز است. خدا هم یاری می کند.»
🌷شهید حمید باکری
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
خداوند شهادت را به کسانی میدهد که ...
این اواخر یکبار گفت:
من یکبار پیش حاج قاسم برای بچهها حرف میزدم، گفتم بچهها من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بودهاند.
بعد گفت: حاج قاسم این حرف را تأیید کرد و گفت بله همینطور بود.
شهید محمودرضا بیضایی
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
نگفت بعد از ملاقات
رفته بود روسیه ؛ کاخ کرملین
کمی مانده بود رئیس جمهور روسیه برسد که وقت اذان شد
همان جا اذان و اقامه گفت و به نماز ایستاد
بعد از نماز سجده شکر به جا اورد که خداوندا این کرامت تو بود که در جایی که روزی برای نابودی اسلام نقشه می کشیدند ، نماز بخوانم
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
از نماز یاد بگیریم
با ایشان کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح.
صبح با بیست دقیقه تأخیر رسیدم.
با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد.
برای نوبت دیگر اقدام کردم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح.
این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم.
بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انضباط را از نماز آموخته ام.
🌷شهید بهشتی به نقل از کتاب سید محمد بهشتی
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
مروج کتابخوانی
دنیای جدیدی که به رویش باز شده بود را مرهون کتابخوانی خوب می دانست و یکی از تاسف هایش این بود که چرا از بچگی کتابخوان نبودم
برای همین خیلی برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی تلاش می کرد
علاقه و اهتمام او تا آنجا بود که اولین هدیهای که به همسرش داد کتاب بود و هرگاه به مهمانی می رفت به دوستان و اقوام کتاب معرفی می کرد و به آنها کتاب هدیه میداد. به همسرش ماهانه یک کتاب هدیه میداد و برای ترغیب او به خواندن کتاب از آنچه که از آن کتاب خوانده بود امتحان میگرفت و به او هدیه ای دیگر میداد. حتی در مراسم عقدش هم چند کتاب مانند "سلام بر ابراهیم" به همسرش هدیه داده بود.
🌷شهید محسن حججی
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
در جهاد امروز هم همین است
بچه های اطلاعات عملیات مثل شاگرد پیشش زانو زده بودند. تازه واردی بیخ گوش بغل دستیش گفت: علی آقا که می گویند ایشان هستند؟
هنوز جواب را نگرفته بود که علی خطاب به جمع گفت: اولین درس اطلاعات عملیات این است که
“کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس گیر نکرده باشد”.
شهید علی چیت سازیان
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
از نماز یاد بگیریم
با ایشان کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح.
صبح با بیست دقیقه تأخیر رسیدم.
با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد.
برای نوبت دیگر اقدام کردم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح.
این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم.
بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انضباط را از نماز آموخته ام.
🌷شهید بهشتی به نقل از کتاب سید محمد بهشتی
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm