ثانیه های باارزش
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ دقیقه مطالعه می کرد.
به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها #ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید». اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم.
روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی علیه السلام و مردان آنجلس.
...یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟».
شهید علی صیاد شیرازی به نقل از کتاب خدا می خواست زنده بمانی
#شهیدانه #معرفی_کتاب #ارزش_وقت
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
نگران بود
یک دفترچه کوچک داشت، همیشه همراهش بود و به هیچکس نشانش نمیداد.
یک بار یواشکی برداشتمش ببینم چه مینویسد. فکرش را کرده بودم. کارهایی که در طول روز انجام داده بود را نوشته بود. سر چه کسی داد زده، که را ناراحت کرده، به چه کسی بدهکار است. همه را نوشته بود؛ ریز و درشت.
نوشته بود که یادش باشد و در اولین فرصت صافشان کند.
به رهنمون گفتم: «وقت اذان است. برویم نماز.»
گفت: «من باید بروم تا یک جایی و برگردم. اگه میخواهی تو هم بیا. زود میرویم و بر میگردیم.»
گفتم: «حالا کجا میخواهید بروید؟»
برایم تعریف کرد که دیشب با کسی حرفش شده و بد باهاش حرف زده و فکر میکند طرف از او دلخور شده، الان هم میخواهد برود، از دلش در بیاورد.
گفتم: «حالا نمیشود بعداً بروی؟»
نگاهم کرد. نگران بود.
گفت: «نه، همین حالا باید برویم.»
شهید محمدعلی رهنمون کتاب یادگاران؛ جلد ۱۶
#شهیدانه #معرفی_کتاب #محاسبه_نفس
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هدایت شده از کتاب ناب
#برشی_از_کتاب
#نکته از کتاب نخل و نارنج
شیخ به راه خود میرفت؛ گویی انبوهی کارِ نکرده داشت که باید همه را بهنوبت انجام میداد.
همهچیز در نظمی دقیق پیش میرفت. نه خواندن جای نوشتن را میگرفت، نه نوشتن جای عبادت را، نه عبادت جای تدریس را و نه هیچکدام جای رسیدگی به فقرا و خویشان را.
#سیره_علما
📚 #معرفی_کتاب فوق العاده عالی نخل و نارنج:
https://eitaa.com/ketabenab/24
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
برای مطالعه مفيد وقت بگذاريم کتابهای خوب را به هم معرفی كنيم نكته های ناب آنها را با هم اشتراك بگذاريم و برای ارتقای سطح فکری خود و جامعه مون برنامه ریزی داشته باشيم
کانال کتاب ناب:
@ketabenab
اشکال ما
علی رضا از #نماز خواندن خیلی لذت می برد و برای آن وقت می گذاشت.
ظهر یکی از روزها که علی رضا می خواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود. علی رضا به یکی از اتاق ها رفت و در خلوت مشغول نماز شد.
طوری نماز می خواند که انگار خدا را می بیند و با او مشغول صحبت است. نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید.
بعدها وقتی صحبت نماز پیش می آمد، می گفت: «اشکال ما این است که برای همه وقت می گذاریم به جز خدا. می خواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمی دانیم آن کسی که به وقت ما برکت می دهد خداست».
شهید علی رضا کریمی به نقل از کتاب مسافر کربلا
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هدایت شده از کتاب ناب
#نکته
از کتاب یادگاران 22: احمدی روشن
از در مدرسه اومد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود ، مثل همیشه
✨✨✨
درس و بازی مان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار می کرد؛ از پنچرگیری تا جارو کردن کف مینی بوس.
تک پسر بود ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه مان پوست کلفت تر بود
✨✨✨
از پشت صندلی بلند شد آستینهایش را بالا زد ، داد زد: من رو می ترسونید؟ به این دستها نگاه کنید من لای پر قو بزرگ نشده ام . من پای مینی بوس بابام بزرگ شده ام
📚 #معرفی_کتاب یادگاران22 :
https://eitaa.com/ketabenab/147
📚📚📚📚📚
برای مطالعه مفيد وقت بگذاريم کتابهای خوب را به هم معرفی كنيم نكته های ناب آنها را با هم اشتراك بگذاريم و برای ارتقای سطح فکری خود و جامعه مون برنامه ریزی داشته باشيم
کانال کتاب ناب:
@ketabenab
اساس حرکت
ازدواج که کرد، یک جلد قرآن برای همسرش خرید.
توی صفحه ی اول نوشت :
" امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر،
که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب."
شهید محمد جهان آرا
یادگاران_20 کتاب جهان آرا
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هرچه داشت
محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود.
میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتابهایش را خوانده بود. «همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود.
تقریباً همه کتابخانهاش به جز چند کتاب، کتابهای دفاع مقدسی بود. «خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، «ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، «سلام بر ابراهیم» و این کتابهایی که در دسترس همه است.
تقریباً تا آخرین کتابهایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود.
«کوچه نقاشها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخواندهام. خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود.
به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا (س) و مزار شهدا داشت.
شهید محمودرضا بیضایی
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
مهدی یک جعبه ی مهمات را داده بود طبقه زده بودند و به جای کتابخانه گذاشتیم کنار اتاق و کتابهایمان را چیدیم توش.
می گفت:« اگه وقت نمی کنم بخونم، اقلا که چشمم بهشون می افته خجالت می کشم.»
به من سپرده بود از المعجم آیات ایثار و شهادت و جهاد و هجرت را دربیاورم .
هربار می آمد چیزهایی که درآورده بودم ، می دادم بخواند.
شهید مهدی باکری
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هدایت شده از کتاب ناب
#نکته
از کتاب یادگاران 22: احمدی روشن
از در مدرسه اومد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود ، مثل همیشه
✨✨✨
درس و بازی مان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار می کرد؛ از پنچرگیری تا جارو کردن کف مینی بوس.
تک پسر بود ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه مان پوست کلفت تر بود
✨✨✨
از پشت صندلی بلند شد آستینهایش را بالا زد ، داد زد: من رو می ترسونید؟ به این دستها نگاه کنید من لای پر قو بزرگ نشده ام . من پای مینی بوس بابام بزرگ شده ام
📚 #معرفی_کتاب یادگاران22 :
https://eitaa.com/ketabenab/147
📚📚📚📚📚
برای مطالعه مفيد وقت بگذاريم کتابهای خوب را به هم معرفی كنيم نكته های ناب آنها را با هم اشتراك بگذاريم و برای ارتقای سطح فکری خود و جامعه مون برنامه ریزی داشته باشيم
کانال کتاب ناب:
@ketabenab
هدایت شده از نظم برای بندگی
از نماز یاد گرفتم
⏰با شهید بهشتی کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح.
💥صبح هر چه سعی کردم با بیست دقیقه تأخیر رسیدم.
⏰با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد.
🌠یک وقت دیگه خواستم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح.
🔺این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم.
❤️بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انضباط را از #نماز آموخته ام.
📚کتاب سید محمد بهشتی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm
هدایت شده از کتاب ناب
دلش برای فلسطین می تپید
اخبار مسلمانان آنجا را که می شنید، حالش بد می شد وجودش زیر و رو می شد همه غم ها سرازیر میشد توی قلبش.
نمی توانست برای یک لحظه هم کشت و کشتار آنجا را ببیند.میرفت پیش مقامات بلندپایه کشورش. پیش رئیس جمهور و وزیر وزرا و بقیه با آنها جلسه می گذاشت حرف می زد سر و کله می زد خودش را به آب و آتش می زد اما هیچکس حرف توی گوشش نمی رفت
درمانده میشد نمیدانست باید چه بکند فرداش دوباره می رفت سراغ این مسئول آن مسئول سراغ هرکسی که می شناخت
📚 #معرفی_کتاب من ادواردو نیستم :
https://eitaa.com/ketabenab/20
کانال کتاب ناب:
@ketabenab
ثانیه های باارزش
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ دقیقه مطالعه می کرد.
به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها #ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید». اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم.
روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی علیه السلام و مردان آنجلس.
...یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟».
شهید علی صیاد شیرازی به نقل از کتاب خدا می خواست زنده بمانی
#شهیدانه #معرفی_کتاب #ارزش_وقت
✨✨✨✨✨✨✨✨
نکات و مراحل طرح نظم برای بندگی به مرور در کانال
@vanazm