فردید :
در بحر مائی و منی افتاده ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مائی و منی
ما همه با هم هستیم . شرق و غرب انسانی یکی است. همه با هم هستیم. ایران و #ژاپن ، #حوالت_تاریخی امروز نجات از مائی و منی است.
"هویت ملی" البته در دنیائی که مدارش بر "خوداثباتی" و مائی و منی استوار است ضرورتی است انکارناپذیر و در شرایط فعلی لازم الوجود . ما نمیتوانیم بیائیم و مثل #گاندی درویش بشویم. ما چاره ای نداریم که در دنیای مائی و منی امروز وضعی همانگونه بگیریم. اما در جنب این مائی و منی که در مرتبه سیاست بدون چون و چرا لازم است و لازمه بقاء ، مسئله وطن و #هویت_ملی بشرطی که خودبینانه نباشد متعالی است ازکم و کیف و همه مقولات.
فردید :
یک گرفتاری ما امروزه این است که میخواهیم خیلی زود نتیجه بگیریم و برنامه ریزی کنیم ، اینها بجای خود درست ولی کسانی را هم باید بگذارید که خودشان فکر کنند و لاطایل بگویند. مثل شاعران:
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که مزد دو جهان میخواهیم
ابیات #حافظ تعلق به پریروز و پس فردای جهان دارد.
فردید:
من با "شرق" و "غرب" گفتن مخالف نیستم، یعنی در مقابل اینهمه زورگوئی و زورتوزی #غرب، وضع شرقی گرفتن بجای خود صحیح و ضروری است. ولی یک بیغرضی میخواهد که ما پرمدعا نباشیم و در طرز تفکر جهان با #غرب هم سخن شویم و "#دیالوگ" پیدا کنیم. اینکه زیاد بیائیم کنار و هی "من"، "من" کنیم بنام شرق، آنهم شرق #غرب_زده، آنهم شرقی که "#تذکر" و "#تفکر" درش نیست به چند معنی "تالی فاسد" خواهیم داشت.
فردید:
مراد من از #سوبژکتیو بمعنی مقابل ابژکتیو نیست زیرا عینی اندیشیدن خود پافشاری در ذهنی اندیشیدن است.
فردید:
معنائی که من از غربزدگی میخواهم با آنچه در این باره شادروان #جلال_آل_احمد نوشته است، بسیار فرق دارد. درنظر من، غربزدگی از لحاظ فلسفه تاریخ مطرح است. نکته در مساله خودآگاهی است. و من غربزدگی را چنین تعریف میکنم: غربزدگی یعنی پذیرش قهری تمدن و فرهنگ #غرب و پیروی بی چون و چرا از آن، بدون رشد به مرحله خودآگاهی که غربیان بهر صورت بدان رسیدند. پیداست که رنسانس (نوزایش) ما که غربزدگیش نامیدیم با مقتضیات قهری تاریخ چون استعمار و لوازم آن نیز همزاد و همراه بوده است.
پس بر خلاف آنچه که آل احمد در این زمینه نوشته نکوهش از غربزدگی مستلزم ستایش دوره پیش از مشروطه و آرزوی خام بازگشت به زندگانی نکبت بار و شریعت مآبی قلابی گذشته نیست و بهر حال من پیش خود همواره غربزدگی را به پسندیده و ناپسند بخش کرده ام. و این که گفتم #صادق_هدایت غربزده خوبی بود برای آنست که در مقابل غربزدگی آنروز با یک نحو دیگر از #غربزدگی طغیان کرده بود.
فردید:
"#فلسفه_تاریخ" به اعتقاد من "#علم_الاسماء" تاریخ است، دو هزار سال است که بشر "#باده_با_محتسب" شهر می نوشد و این #محتسب چیزی جز #فلسفه_یونان نیست. با #سقراط بود که باده خواری با محتسب شهر آغاز گردید:
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ بجام اندازد
مراد من از محتسب شهر "#تفکر_غربی" امروز است که هیدگر از آن به نام "تفکر خودبنیادانه" یاد می کند و من پیش خود آن را به "#نفس_اماره" تعبیر و تفسیر می کنم.
فردید:
من عقیده دارم هنوز کلامی که هیدگر در سی سال پیش عنوان کرد کماکان مسئله روز است. او گفت "تاریخ مغرب، تاریخ مغرب #حقیقت است". هنگامی که این سخن را از زبان هیدگر خواندم از نظر متدولوژی، روزی از نو در زندگی فلسفی خود مشاهده کردم – آری من به "غرب زدگی" رسیده بودم و تمام توجه من به این مسئله معطوف شد – اکنون باید این #غربزدگی و تاریخ مغرب حقیقت با توجه به خیر و صلاح ملک و ملت روشن گردد.
فردید:
بشر در #زمان_فانی بسر می برد ، سعادت انسان در این دنیاست و در همین جاست که بشر می تواند از زمان "فانی" استفاده کند و سعادتمند شود.
#زمان