eitaa logo
وارثان شهدا
73 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
419 ویدیو
32 فایل
🌺گـروه مردمی وارثان شـهدا دزفول🌺 ارتباط با ادمین ⬇⬇⬇ @Yafatemeh1414
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻فرازی از شهید مدافع حرم 🔖شهادت در راه دین مقدس اسلام است. وبا دلی پر از شوق و عاشقانه عازم ماموریت در کشور سوریه میباشم و بسیار خوشحال و شادمان هستم و اگر خدا بپذیرد جانم را در راه دفاع از حرمین شریفین و دین مقدسم تقدیم مینمایم. و ان شاءالله این حقیر از سربازان امام زمان عجل‌الله‌فرجه باشم و جزء افرادی باشم که در هنگام جان دادن ذکر لبم حسین باشد و به عشق مولا علی جان به جانان آفرین تسلیم نمایم. از خانواده خودم و برادران پاسدار خودم و همه شما خواستارم که همیشه در راه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید پرچم اسلام را به دست صاحب حقش امام زمان عجل‌الله‌فرجه بدهید و از همه شما خواستارم که من حقیر را حلال کنید. 🗓شهادت ۲آبان۹۴ مصادف با عاشورا ‌@varesan_shohada_dezful
؛ 🕊.. ما براۍ آنکہ ایران خانھ‌ۍ خوبان شود خـون دل‌ها خوردھ ایم💔 ! 🥀 ⸣ @varesan_shohada_dezful
💢صحبتهایی شنیدیی از مادر شهید علیرضا حاجیوند قیاسی: علیرضا هفتمین فرزندم بودند. ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود. هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود. در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من، پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند. علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد. گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت، با لبخندش ما را متوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و “چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت: چشم. حتی گاهی به او میگفتم: زود نگو چشم. اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۳ بهمن ۹۴ @varesan_shohada_dezful
🔻میگفت: «حسین بدجوری بیتاب بود. قرار به سینه نداشت. میگفت: سید! دری باز شده است برای شهادت! هشت سال دنبالش بودیم که راهمان بدهند برویم آن طرف که نشد. من باید بروم. نمی خواهم این بار جا بمانم! خیلی دلتنگ بچه ها هستم!» وقتی خواست برود گفت: سید! من میروم و آن قدر میمانم تا شهید شوم! کوله بار را انداخت روی شانه اش و رفت.... برایم عجیب و غریب نبود دل کندن و رفتنش و پشت پا زدنش به دنیایی که سال ها پیش دل کنده بود از آن! آن دل بی قرار و آن آتشفشان فروخفته باید روزی جوشش و غلیان میکرد و به قول سید مرتضی آوینی: «حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است و راه کربلا می شناسد و چگونه از جان نگذرد، آنکس که می داند جان بهای دیدار است...» 📸شهید مدافع حرم جاوالاثر @varesan_shohada_dezful
◾️کارمند بود و برای رفتن به باید مرخصی می‌گرفت. به اندازه‌ی یک دوره‌ی حضور در سوریه هم که مرخصی طلب نداشت؛ بنابراین باید پیگیر مرخصی بدون حقوق میشد. گفتم: «سید! تو که مرخصی نداری! اوضاع رو هم که خودت بهتر میدونی! اگر بفهمن که یکی دو ماه می‌خوای بری مرخصی، بلافاصله اخراجت میکنن!» صورتش را برگرداند و نگاهی به من انداخت و لبخند زد. لبخندی که شیرینی‌اش را با تمام وجود حس کردم. گفت: «محمد! دنیا خیلی کوچیکتر از اینه که آدم پابندش بشه! کُلِّ این دانشگاه واسه خودشون!» ✍🏻 راوی: محمد باقر امین راد (دوست) 📚 منبع : کتاب «سید زنده است» 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿 شادی روحشان @varesan_shohada_dezful
◾️همسر شهید مدافع حرم هنگام سکونت در شهرک چیتگر شمالی، مسجدی در نزدیک منزل بود، هنگامی که علی برای نماز به مسجد می‌رفت، گله مردم درباره این که تعداد زیادی بچه در این شهرک است ولی متاسفانه امکانات نیست کلاس آموزش قرآنی و غیره که بچه‌ها سرگرم شوند یا اگر است هزینه‌ها بالا است را متوجه می‌شود. علی با مسئول مسجد صبحت می‌کند که من افتخاری و رایگان به بچه‌ها آموزش می‌دهم که با استقبال خوبی روبه‌رو می‌شود. او کلاس‌ها را در مسجد دایر کرد، بچه‌ها به علی بسیار علاقه‌مند شدند، به اسم «آقای سعدی معروف» بود، کلاس‌های علی سرشار از تنوع بود، یک بار در پارک برگزار می‌شد، زیارت مسجد جمکران قم می‌برد و به مناسب‌های مختلف به نوجوانان هدیه می‌داد و جلسات قرآن را برای تفریح به دهکده آبی می‌برد. 🗓شهادت ۲۳ دی ماه ۹۴ 📿شادی روحشان @varesan_shohada_dezful
◾️همسر شهید مدافع حرم محمدزلقی 🔻در سال ۷۰ با شهید زلقی ازدواج کردم. از آنجا که حاجی پسر دایی من بود، شناخت کاملی به لحاظ اعتقادی از شخصیت و خصوصیات اخلاق‌اش داشتم، بسیار محجوب و متدین بود، ثمره این ازدواج موفق، ۴ فرزند شامل یک پسر و سه دختر است. قلبش برای اسلام و نظام اسلامی می‌تپید. همیشه آرزوی داشت، عاشق نظام و شهادت بود، مرتب به ما میگفت: برای شهادتش دعا کنیم. میگفت: سوریه مرز اسلام است و باید از مرز اسلام دفاع کنیم. نمی‌شود گفت ناراضی بودم، هم بله هم نه، بله بخاطر اینکه برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم‌السلام میرفت. نه، بخاطر اینکه پدر فرزندانم بود. ولی اینکه مخالفت کنم و مانع رفتنش بشوم، نه. به یاد ندارم حتی حرفی هم گفته باشم که مانع تصمیمش شده باشد. شهادت: ۱۳ خرداد ۹۵ شادی روح شهدا صلوات @varesan_shohada_dezful
💢 ویژگی های اخلاقی شهید مدافع حرم ▪️او از همان کودکی، با روحیه جهادی و حق‌ طلبی بزرگ شد، آرام و قرار نداشت و این خصوصیت را تا لحظه شهادت هم حفظ کرد، تمام عمر نه چندان بلند خویش را نیز صرف دفاع از حقیقت و حمایت از مظلومان کرد، چه در سال‌های جنگ تحمیلی، و چه در کمک به مستضعفان و پناهندگان و مهاجران، و چه در مبارزه با اعمال خشونت‌ بار و ضد انسانی داعش. 👈همیشه خندان و بشاش بود، تواضع، حسن خلق، و صله رحم، از ویژگی‌های اخلاقی شهید عادل سعد بود. دوستانش همیشه او را با لبخند می‌دیدند. از هیچ ‌کس کینه‌ای به دل نداشت، و همواره در کارهای خیر و عام ‌المنفعت، به ویژه حل مشکلات مهاجران و پناه جویان عراقی و کمک به مردم مستضعف تلاش می‌کرد. ▪️از جهت دینی، توکل و توسل به حضرات معصومین زبانزد اطرافیانش بود و حتی اصرار داشت در نام ‌گذاری فرزندانش یا از اسامی اهل ‌بیت استفاده کند یا از آیات قران کریم بهره‌مند شود. 🗓شهادت ۱۵ شهریور ۹۶ 📿هدیه به روح مطهرشان
◾️نقل از همسر شهید مدافع حرم امیرعلی هیودی 👈چند بار اسم می‌نوشت و هر بار به او می‌گفتن آماده باش و او بسیار خوشحال ذوق زده می‌شد و خدا را شکر می‌کرد ولی هر بار اعزامش به تعویق می‌افتاد. یک روز به او تماس گرفتم و امیر گفت باز کنسل شد من از این بابت خوشحال شدم که امیر متوجه این موضوع شد و با ناراحتی گفت شما راضی نیستی که من نمی‌توانم بروم. نزدیک اذان بود در حال آماده شدن برای نماز بودم که زیر لب گفتم خدایا راضیم به رضای خودت. بالاخره آن روزی که قرار بود به سوریه برود فرار رسید. من هم شوخی کردم باز امیر رفتنت از آن رفتن هاس. نه این بار دیگر رفتنی هستم. حتی علاقه شدید او به یسنا دخترمان هم مانع رفتن‌اش نشد همیشه می‌گفت جانم و خانواده‌ای نثار امام حسین علیه‌السلام. مدام به یسنا می‌گفت دعا کن بابا شهید بشود. ساعات آخر بدرقه، از زیر قرآن که ردش کردم گفت برای آخرین بار این پله ها را با هم برویم... ارادات بسیار خاصی هم به امام حسین علیه‌السلام و حضرت ابوالفضل سلام‌الله‌علیه داشت زمانی که نامشان را به زبان می‌آورد اشک می‌ریخت. همیشه می‌گفت تنها آرزوم این است که چشمم به بین الحرمین به خورد و شهید بشوم. 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۲ آبان ۹۴
نگاهی به تک تک بچه ها انداخت و لبخندی زد و گفت: مگه آدم یه آرزو بیشتر میتونه داشته باشه؟ اینجا بود که خودم هم کنجکاو شدم برای دانستن آرزویش! سید ادامه داد: آرزو یکی بیشتر نمیتونه باشه ! اونم شهادته! آرزوی من شهادته! فقط شهادت! 🎤راوی:حجه الاسلام سید علی رکنی زاده 📖منبع:کتاب"سید زنده است" 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿 شادی روحشان
🔻میگفت: «حسین بدجوری بیتاب بود. قرار به سینه نداشت. میگفت: سید! دری باز شده است برای شهادت! هشت سال دنبالش بودیم که راهمان بدهند برویم آن طرف که نشد. من باید بروم. نمی خواهم این بار جا بمانم! خیلی دلتنگ بچه ها هستم!» وقتی خواست برود گفت: سید! من میروم و آن قدر میمانم تا شهید شوم! کوله بار را انداخت روی شانه اش و رفت.... برایم عجیب و غریب نبود دل کندن و رفتنش و پشت پا زدنش به دنیایی که سال ها پیش دل کنده بود از آن! آن دل بی قرار و آن آتشفشان فروخفته باید روزی جوشش و غلیان میکرد و به قول سید مرتضی آوینی: «حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است و راه کربلا می شناسد و چگونه از جان نگذرد، آنکس که می داند جان بهای دیدار است...» 📸شهید مدافع حرم جاوالاثر 🗓شهادت ۱۹ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان صلوات
◾️ویژگی های شهید مدافع حرم از زبان همسر شهید او همیشه از ریخت و پاشِ مالی و هزینه های اضافی که در مراسمات دیده میشد ناراحت بود و میگفت: بجای این هزینه های اضافی میشود به فقرا کمک کرد، یا به عروس و داماد های نیازمند برای خرید جهیزیه، و یا خرید کولر و قالی برای مساجد استفاده کرد. همسرم خیلی اهل مسافرت بود؛ و همیشه برای سفر، شهرهای مذهبی را انتخاب میکرد و محل اِسکان را نزدیک مکان های مقدس میگرفت تا برای زیارت رفتن اذیت نشویم. نکته ی تربیتی که شهید برای فرزندانش همیشه میگفت، برای دخترانش حجاب، و برای پسرش حیا بود. قلبش برای اسلام و نظام اسلامی می‌تپید. همیشه آرزوی شهادت داشت، عاشق نظام و شهادت بود، مرتب به ما میگفت: برای شهادتش دعا کنیم. میگفت: سوریه مرز اسلام است و باید از مرز اسلام دفاع کنیم.