paradaym.pdf
1.36M
﷽
طرحنامه کرسی نظریهپردازی پارادایم شبکهای
#مبانی
#فایل
#پارادایم_شبکهای #هستیشناسی #معرفتشناسی #روششناسی #علمشناسی #ارزششناسی #انسانشناسی #جامعهشناسی #دینشناسی #عرفشناسی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
FHI_Volume 6_Issue شماره4-پیاپی 23 (زمستان 98)_Pages 9-37.pdf
792.8K
﷽
⚪️ مقاله پارادایم شبکهای
✍ عبدالحمید واسطی
مبانی پارادایم شبکهای #هستیشناسی #معرفتشناسی #روششناسی #علمشناسی #ارزششناسی #انسانشناسی #جامعهشناسی #دینشناسی #عرفشناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
مبانی.xmind
340.1K
﷽
ایکسمایند مبانی پارادایم شبکهای.
#مبانی
#ایکسمایند
#پارادایم_شبکهای #هستیشناسی #معرفتشناسی #روششناسی #علمشناسی #ارزششناسی #انسانشناسی #جامعهشناسی #دینشناسی #عرفشناسی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
نظام فکری (پارادایم) شبکه-ای.pptx
664.9K
﷽
پاورپوینت مبانی پارادایم شبکهای.
#مبانی
#پاورپوینت
#پارادایم_شبکهای #هستیشناسی #معرفتشناسی #روششناسی #علمشناسی #ارزششناسی #انسانشناسی #جامعهشناسی #دینشناسی #عرفشناسی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
﷽
چیستی، چرایی و چگونگی پارادایم شبکهای.
موضوع بحث
«پارادایم شبکهای» چیست؟ چرا دستیابی به آن لازم است؟ چگونه به دست میآید؟
مسأله بحث
برای «فهم صحیح و جامع» از واقعیتهای دارای ابعاد، ظهورات، ارتباطات و تغییرات مختلف، نیاز به چه ابزارهای معرفتی داریم؟
پیشفرضها
۱. «پارادایم» یک اصطلاح در «فلسفه علم» است و بهمعنی چهارچوب فکری کلان حاکم بر یک علم یا یک نظریه میباشد؛ چارچوبی از مبانی نظری و عناصر کلانی که برای تحلیل، سنجش، کشف و اصلاح نظریه های علمی به کار میرود.
۲. این چهارچوب فکری، ترکیبی از مبانی فکری نسبت به موارد زیر است:
مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفت و علمشناسانه، جامعه و عُرفشناسانه، روششناسانه، تاریخشناسانه، ارزششناسانه، آیندهشناسانه؛
تعبیر دیگری که از عناصر پارادایمی در فلسفه علم به کار میرود به صورت عناصر هشتگانه زیر است:
ماهیت انسان، ماهیت وقایع اجتماعی، نقش شعور عامه، دلیل انجام تحقیق، چیستی نظریه، ملاک اعتبار شواهد، ملاک صحت تبیین.
[برای مطالعه پاسخ پارادایمهای مدرن و اسلامی به این محورها و عناصر، به لینک پایان متن مراجعه بفرمایید]
۳. پارادایمهای کلان رایج در علوم انسانی، که پارادایم تجربهگرا (اثباتگرایی)، پارادایم ذهنگرا (تفسیری و تفهمی)، پارادایم ساختارگرا (انتقادی) هستند، هر کدام برای هر یک از عناصر کلان پارادایمی تعریف و تبیینی دارند.
۴. در منابع اصلی و تفسیریِ اسلام، در مورد هر کدام از موارد فوق، تعریف و تبیینی ارائه شده است که با تجمیع آنها میتوان جدول عناصر پارادایمی مورد نظر اسلام را تولید کرد.
فرضیه بحث
۱. تعریف « پارادایم شبکهای » (مقصود از شبکه، کل شبکه موجودات در هستی میباشد.):
پارادایم شبکهای یعنی: رویکرد «بررسی شبکهای» در نگاه به هر پدیده،
و یعنی: ضرورت بررسی هر موضوع و مسأله در ارتباط با کل شبکه هستی، و یعنی هر تحقیقی هنگامی موجه و معتبر است که ابعاد وجودیِ موضوع و مسأله تحقیق، در مقیاس کل شبکه هستی مورد تحلیل و ترکیب قرار گیرد.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
براساس پارادایم شبکهای، دستیابی به یک دستگاه علمی و نظام فکری منسجم در موضوعات مختلف و علوم مختلف، موجّه و ممکن است.
علوم انسانی اسلامی، در پارادایم شبکهای موجّه و ممکن است و پارادایم شبکهای، نقطه شروع در تحول علوم انسانی است.
اجتهاد سیستمی مبتنی بر پارادایم شبکهای تعریف میشود. (بدون اجتهاد سیستمی، نمیتوان فرآیندهای کلان موجود در گزارههای دین را کشف کرد.)
متن کامل:
https://shop.isin.ir/product/%d9%be%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%a7%db%8c%d9%85-%d8%b4%d8%a8%da%a9%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%a2%d9%86-%d8%a8%d8%a7-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%a7%db%8c/
#مبانی
#بسته_محتوایی
#پارادایم_شبکهای #هستیشناسی #معرفتشناسی #روششناسی #علمشناسی #ارزششناسی #انسانشناسی #جامعهشناسی #دینشناسی #عرفشناسی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
﷽
⚪️ مبانی ارزششناختی| بخش اول.
موضوع بحث
«ارزش» چیست؟ چه ارتباطی با مباحث نظریهپردازی در علوم انسانی دارد؟ بسته ارزششناسانه در پارادایم شبکهای چیست؟
مساله بحث
آیا میتوان از «توصیفها»، «تجویزها» را اخذ کرد؟ چگونه میتوان در تحقیقات، پیشفرضها و جهتگیریهای ارزشی، احساسی و ایدئولوژیک را تصفیه کرد؟
فرضیه بحث
1. ارزشها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است.
به عبارت دیگر: گزارههای بیانگر «حسن و قبحها» و «الزامها» (باید و نبایدها)، گزارههای انشایی هستند که دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند (حاوی گزارهای خبری هستند) و بر همین اساس استنتاج «باید» از «هست» انجام میپذیرد و تمام «بایدها» تابعی از «هستها» میباشند.
2. در مقام کشف حقایق، ارزشهای خاص افراد نباید دخیل باشند؛ اما ارزشهای عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند؛ همچنین ارزشهایی که قبلا حق بودن آنها با استدلال حاوی «ارزشهای بنیادین» منطقا اثبات شده باشد.
تبیین و استدلال برای فرضیه بحث
1. عقل نظری = ابزار ادراککننده واقعیات از سنخ «هست و نیست» (کاشف از واقعیتهای غیر وابسته به اراده و میل انسان)
2. عقل عملی = ابزار ادراککننده واقعیتهای از سنخ «باید و نباید، خوب و بد» (کاشف از واقعیتهای وابسته به اراده و میل انسان)
3. رابطه عقل نظری و عملی = بر اساس ادراکات عقل نظری (محاسبات نفع و ضرر)، عقل عملی ضرورت یا عدم ضرورت فعال شدن میل و اراده نسبت به موضوعی را ادراک میکند (ادراک هماهنگی موضوع با اهداف او = ضرورت بالقیاس الی الغیر) و بر اساس ادراک چنین ضرورتی، «احساس خوبی و بدی»، یا «اراده باید و نباید» تکویناً تولید میشود. (انشاء و اعتبار میشود)
(قید «تکویناً» در عبارت فوق، بسیار حیاتی است و حلوفصل اصلی مسائل جبر و اختیار است.)
4. حسن و قبح ذاتی داریم = برخی امور، تکویناً خیر برای انسان هستند و برخی تکوینا شرّ برای انسان هستند مانند عدل و ظلم؛ و اینگونه حسن و قبحها وابسته به ملاحظه و اعتبار کسی نیست.
5. عقل قدرت کشف از حسن و قبح را در حداقلها، دارد و نیاز به منبعی بیرون از خود ندارد (حسن و قبح عقلی = استقلال عقل در فهم حسن و قبح)
نکته مهم:
از حیث منطقی، برای این که در نتیجه استدلال بتوانیم «باید» داشته باشیم، ضروری است یکی از مقدمات حاوی «باید» باشد، و از آنجایی که «بایدِ نخستین» ضرورت تکوینی دارد لذا ارتباط اعتباریات با حقایق منقطع نمیشود؛ و بر همین اساس «نسبیت مطلق» در اخلاق جاری نیست و احکام اخلاقی مرتبط با شاخصهای فطری طبیعی انسان، فراگیر و عمومی است و طبق آن نیز توبیخ و تشویق یا محاکمه و پاداش صورت میپذیرد.
گزارههای توصیفی که بیانگر دانشها هستند با ضمیمه یک گزاره توصیفکننده یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزارههای توصیهای که بیانگر ارزشها هستند منتهی میشوند.
#مبانی #ارزششناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی ارزششناختی| بخش دوم و پایانی.
اصلها و عمومات فوقانی (زیرساختها) با استفاده از مکاتب اخلاقی
ریشهیابی باید و نباید و خوب و بد، همسنخ با ریشههای شریعت و دین است. از مواضعی که این ریشهیابی به تفصیل صورت گرفته است در علم «فلسفه اخلاق» در بحث مکاتب اخلاقی است. با بررسی مبانی مکاتب اخلاقی میتوان به ریشهایترین و زیرساختیترین عناصر حیاتی انسان پی برد.
1⃣ واقعگرایی طبیعی:
۱. لذتگرایی [آریستیپوس و اپیکور]
هر چه لذت دارد خوب است.
۲. سودگرایی [بنتام]
محاسبه نفع و ضرر کارها در مقیاس جمعی و انتخاب کاری که نفع در آن غلبه دارد. کدام عمل بیشترین سود را دارد؛ کدام قاعده بیشترین سود را دارد؟ (اصالت فایده) حداکثر خوشبختی برای حداکثر افراد، شالوده اخلاق قانونگذاری است. (اصل بیشترین سعادت) لذتها با شاخصهای زیر وزندهی میشوند: میزان قطعیت حصول، زمان حصول زود یا دیر، شدت، خلوص، پایداری، باروری، گستردگی و شمول.
۳. عاطفهگرایی یا دیگرگرایی [اسمیت]
کاری خوب است که به نفع دیگران باشد؛ افراد برای انجام کاری که به نفع خود آنهاست تمجید نمیشوند. همدردی نخستین اصل اخلاقی است.
۴. وجدانگرایی [روسو]
هر چه وجدان اکثر افراد جامعه میگوید ملاک خوبی و بدی است.
۵. طبیعتگرایی [نیچریستها]
هر چه مطابق با طبیعت است خوب است.
۶. تجربهگرایی [آمپریستها]
هر چه با نتایج علوم تجربی سازگار است خوب است.
۷. تطورگرایی [اسپنسر]
بر اساس قانون تکامل، «خوب» چیزی است که انسان در جهت رشد و تکامل روابط قرار دهد.
۸. قدرتگرایی [نیچه]
هر چه به انسان قدرت میبخشد خوب است. (قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت فکری، قدرت اجتماعی، قدرت پایدار)
2⃣ واقعگرایی مابعدطبیعی:
۹. سعادتگرایی [سقراط، افلاطون و ارسطو]
چیزی خوب است سبب رشد نفس و علم و تفکر آن شود. (شبیه شدن انسان به خدا)
۱۰. زهدگرایی [کلبیون]
خوبی یعنی دوری از لذات و رهایی از وابستگی.
۱۱. تسلیمگرایی [رواقیون]
کسی خوب است که در برابر تقدیرش راضی باشد. (امور را سهل بگیرد و آرام باشد)؛ سعی کند تا امورش را با اقتضاءات طبیعی هماهنگ سازد.
۱۲. وظیفهگرایی [کانت]
حُسن فعلی کفایت نمیکند و حُسن فاعلی لازم است. (نیت کار خوب) کار خوب کاری است که مطابق قانون باشد.
3⃣ غیرواقعگرایی:
۱۳. احساسگرایی [ایر و استیونسن]
نظریه غیرتوصیفی و غیرشناختی، که کارکرد جملات اخلاقی را فقط ابراز احساسات گوینده میداند. کارِ خوب= آنچه عموم افراد را بهسوی خود جذب میکند و تمایلی به انجام در آنها ایجاد میکند.
۱۴. توصیهگرایی [هیر]
یک گفتار اخلاقی، صرفا یک توصیه و امر برای انجام کاری است که در احساس گوینده مطلوب تلقی شده است و گوینده بپذیرد که این امر قابلیت تعمیم داشته باشد و در شرایط مشابه تکرارپذیر باشد.
۱۵. جامعهگرایی [دورکیم]
تعیینکننده بودن افکار عمومی + حفظ جامعه غایت عالی هرگونه فعالیت اخلاقی است.
۱۶. قراردادگرایی [هابز و رالز]
ارزشهای اخلاقی چیزی جز خواستههای ذهنی افراد نیست و آنچه افراد میان خودشان توافق میکنند لازمالاجراء است. افراد جامعه میبینند که اگر بر اساس یک توافق جمعی عمل نکنند نمیتوانند ادامه حیات بدهند. اصول عدالت از همینجا نشات میگیرد.
۱۷. امر الهی [متکلمین اشعری]
آنچه خداوند میگوید خوب است خوب است و خوبی فارغ از امر خداوند نداریم.
(اقتباس از کتاب «فلسفه اخلاق» ، حجتالاسلام دکتر مجتبی مصباح)
با توجه به نقطه مرکزی هر کدام از این مکاتب میتوان گفت که موارد زیر، عناصر زیرساختی حیات بشری هستند:
۱. تامین نیازها (کسب لذت و دوری از رنج)
۲. توجه به سود و مصلحت، هم فردی و هم جمعی
۳. قضاوت وجدان
۴. کمکرسانی
۵. طبیعی بودن
۶. انطباق با معادلات قطعی علمی
۷. داشتن حرکت تکاملی
۸. قدرتبخشی برای حرکت
۹. حرکت به سمت هدف نهایی (سعادت)
۱۰. ایجاد حداکثر آزادی و عدم وابستگی
۱۱. هماهنگی با زندگی و پذیرش شکستها
۱۲. عمل به قانون و وظیفه
۱۳. حفظ جامعه
۱۴. عملکرد مشترک عمومی
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه
با تفکیک میان ارزشهای بنیادین و ارزشهای وابسته به متغیرهای زمانی، مکانی، اشخاص و ...، میتوان خلوص تحقیقات را در کشف واقعیتها تضمین کرد.
جستجو از «فلسفه احکام» معنادار است.
مکتب اخلاقی با منشاء مشروعیت دینی، منطقی و معنادار است.
گزارههای توصیفی، دارای دلالت التزامی انشائی و تجویزی هستند.
مباحث و مفاهیم کلیدی
فلسفههای مضاف، فلسفه اخلاق و حقوق، حقایق و اعتباریات ، دانش و ارزش ، جهانبینی و ایدئولوژی ، مکاتب اخلاقی و تجویزی
#مبانی #ارزششناسی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti