eitaa logo
درمان وسواس فکری✅
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
460 ویدیو
10 فایل
﷽ کانال اصلی👇 https://eitaa.com/joinchat/47710244C8039764c17 ارتباط با مدیر👈 @YAHOSSIN313 نظرات 👈 @behbodyafteha مشاوره 👈 @moshaverh3 کارگاه ها👈 @Markaz_moshaverh_dini
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین🕋 💚 چمدان خیالم را میبندم و راه می‌افتم… تا چشم کار می‌کند آفتاب است و بیابان و رمل اما؛ اما اینجا آب هست… قطره های مشک تیر خورده، سریده اند توی دالان تاریخ و چکیده اند در لیوان های خادم ها… راستی آنشب به زحمت افتادی، چرا با شمشیرت زمین را هرس میکردی؟ خاری که به پای ما نرفت؛ البته در مسیری که راه میرویم جماعتی جلو رفته اند و زمین را صاف کرده اند و بعد ما می‌رویم، نه این که ما بدویم و عده ای با اسب و خشم و آتش دنبالمان… شب است و همه جا روشن است! اما نه از آتش خیمه ها و مشعل ها، راه را چراغانی کرده اند! راه میروم[با شوق] با ترس نمیدوم! در مسیر حواسم پرت طفلی میشود که در آغوش مادرش جا خوش کرده و از شیشه شیرش ذره ذره «آب» مینوشد؛ که میخورم به ستون هفتاد و دوم… زمین می‌افتم ، به راس ستون نگاه میکنم[نه به راس روی ستون]، آفتاب از ستون هفتاد و دوم طلوع کرده انگار، حالا من سه سالم شده است! بغضم میشکند و پقی میزنم زیر گریه، نفسم تنگ میشود از گریه، از شدت حزن دستم مینشیند روی صورتم، [دست خودم ، صورت خودم] نه دست سنگین یک عرب جنگاور بر صورت خیس گریه ی یک دختر یتیم سه ساله… خورشید از راس ستون هفتاد و دوم نگاهم میکند، و خادم ها مزد چشمم را میدهند، با مشت و مال و پاشویه؛ و هزار و چهارصد سال قبل، دختری مزد چشم میگیرد، با سیلی و تازیانه.... اربعین حسینی تسلیت باد.🕯🏴 🖤 @Vasvas_feghhi_eteghadi