من فیروزه ام، برادرم به زور منو به عقد رفیقش رحیم درآورد که رئیس باند مواد مخدر بود و هر خلافی ازش برمیومد. تا جون داشتم ازش #فرار_میکردم و نذاشتم دستش بهم بخوره تااینکه دکتر جوونی به روستامون اومد و با مهربونیش شد #سلطان_قلبم. حالا دیگه یه زن #شوهردار روستایی بودم که #عاشق یه بچه شهری پولدار شده بود. آوازهی عشقم تو آبادی پیچید و خبر به گوش رحیم رسید. از ترس جونم به دکتر پناه بردم که برادرم فهمید و اومد سراغم تا این لکه ننگو برای همیشه از رو پیشونیش پاک کنه ولی به محض رسیدنش به درمونگاه روستا #اتفاقی_افتاد که باعث شد نه فقط من بلکه پدر پیر و برادرم و حتی رحیم و همدستاش از روستا فراری بشیم👇😭
https://eitaa.com/joinchat/349241626C26d8f20839
من فقط یه بازیچه بودم و بس😔