eitaa logo
عاشقانه ای برای زندگی
22.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
12هزار ویدیو
2 فایل
عاشقانه ای برای زندگی‌....... تو این‌کانال حرف های دم گوشی بانوان زده میشه آقایون لف بدن مجبور به ریمو نشم **یاد بگیریم شاد زندگی کنیم** ❤️❤️ 🦄🌱 از آشنایی هاتون برام بگین @M_dkhsh https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنیامین بهادری: دوست دارم جاروکش حرم امام رضا (ع) باشم گفتگو بنیامین بهادری در برنامه پناه یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
هر روز خانه را جارو می‌کشد پوکی استخوان هایش را قایم می کند رنگ دکمه های لباسش باهم فرق دارد هیچوقت به المپیک نرفته است اما یک قهرمان است... @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعداز ازدواج اولویت اول زندگیمون باید اول همسرمون باشه بعد پدر و مادر و بچه ها. این نکته حتما رعایت کنید تا به مشکل نخورید. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول بین این دو چه کنم نقطه پیوند نبود ...! @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 اگر هنگام خواب بینی نوزادان و کودکانتان بسته است، می توانید پیاز را کنار تخت برش دهید و ببینید که بینی کودک باز می شود. حتی در صورت داشتن سرفه هم می توانید آن را بگذارید، در بند آوردن سرفه بسیار مفید است. گاهی میخک را هم در آن فرو می کنم. اگر هنگام ابتلا به آنفولانزا آن را کنار تخت خود قرار دهید، میکروب ها در پوست پیاز به دام می افتند. یادتون نره برای عزیزانتون بفرستید🌸 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فردا دیره عزیزِ من ؛ همین امروز جوانه بزن 🤍🌱 ‌ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیوش کن که حواست بهش باشه یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
من اناری را می‌کنم دانه؛ به دل می‌گویم خوب بود این مردم دانه‌های دلشان پیدا بود..🌱💛 @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرست‌‌براااااااش😂😂 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهدیگ آردی😋• مگه داریم خوشمزه تر از این ته دیگ🤩 ~❤️چیا میخوایم: ۳ ق غ خ ارد سفید ۳ ق غ خ روغن مایع نصف پیمانه آب نمک و زردچوبه و زعفران مقداری نووش جان💛❤️🧡 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
-کُلُ مَن عَلیهِ فَان و یَبقَی مِن وَجَهُ رَبُّک ذُوالجَلال‌وَالاِکرام.. +مردم می‌آیند و می‌روند این خداست که در تمام مراحل تلخ و شیرین با تو می‌ماند🩵 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
-یَا کافِیَ الفَردِ الضَّعیف.. +اوست که کارساز و بی نیاز کننده‌‌ی فرد تنها و ناتوان است..🌱 @vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلب‌مان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک ن
ساکت بودم و از نفس زدن‌هایم وحشتم را حس می‌کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام (علیهاالسلام) خودش حمایتت می‌کنه!» صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس می‌کردم به هوای من چه وحشتی را تحمل می‌کرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه‌اش بیشتر می‌شد و خط پیشانی‌اش عمیق‌تر. دوباره طنین سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بی‌اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه‌ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟» انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من می‌تپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم می‌لرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوش‌خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست افتاده و آن‌ها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش می‌کردند از شهر فرار کنند و شهرک‌های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود. محله‌های مختلف هر روز از موج انفجار می‌لرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم (علیهاالسلام) جذب گروه‌های مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامت‌مان در می‌گذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی‌ام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمی‌گشتند و نگاه مصطفی پشت پرده‌ای از خستگی هر شب گرم‌تر به رویم سلام می‌کرد. شب عید مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده‌ای پخته بود تا در تب شب‌های ملتهب زینبیه، خنکای عید حال‌مان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو بدی؟» جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و می‌خواهد دلم را غرق کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!» و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم می‌خواهد راه گلویم را باز کند که با عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمی‌زد. گونه‌های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان‌ماه، از کنار گوشش عرق می‌رفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!» موج مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم می‌کوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟» و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بی‌کلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط می‌کنه کار دست خودش و ما نمیده!» کم‌کم داشتم باور می‌کردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من می‌خوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!» بیش از یک سال در یک خانه از تا با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم می‌لرزید. دلم می‌خواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو می‌کرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خنده‌اش را پشت بهانه‌ای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمی‌گردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار می‌خواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»... https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
کوچک کردن‌شکم با کلم 🥦 کلم‌یک سم‌زدای‌قوی‌است‌سم‌زادیی‌اولین راه برای‌از بین‌بردن‌چربی‌هایِ‌دور شکم‌است کلم این هدف‌را نشانه‌می‌گیره با افزودن‌کلم"به رژیم‌غذایی‌خودمی‌شه" از تشکیل‌چربی‌ها جلوگیری‌کرد @vlog_ir
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کافیه آگاهانه برخورد کنیم👌 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
لبخندهایت را به چشمانم بیاویز این زندگی بی خنده‌ هایت خنده‌ دار است...🌱 @vlog_ir
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
عاشقانه ای برای زندگی
‌ #سرگذشت_زندگی_اعضا ‌ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
قسمت۷ خواهر شوهرم برای بابام قالی میزد و بابام شد اوستا کارش. بخاطر همین زود به زود زنگ میزد خونمون، خودش خیلی وارد نبود و ناچارا مامان من میرفت اون یه رج را براش میبافت.هر بارم زنگ میزد میگفتم شما؟؟ میگفت فریبا خانم هستم. مامانم هم که زن حسودی بود میگفت چرا میگه خانم. باید بگه فریبا هستم نه اینکه فریبا خانم. منو تحریک می‌کرد که چرا پشت تلفن میگه من فریبا خانم هستم..بخاطر همین منم چه دعوایی راه انداختم با خواهر شوهرم که مگه تو خانمی هر دفعه میگی فریبا خانم هستم. کمی دل مادرم خنک شد. یکبار هم عکسهای عروسیمون آماده شد. شوهرم و برادرش رفتند گرفتند. اول برده بودند جاریم دیده بود بعدش آوردن خونه ما. وااااای چشمتون روز بد نبینه که مامانم چه قشقرقی به پا کرد برای این کار شوهرم . بدبخت دو ماه جرات نمی‌کرد بیاد خونمون. یبارم شوهرم گفت اومدم دنبال زنم بریم آلبوم بخریم برای عکسهامون، مامانم هم گفت باشه برید و خیلی زود هم بیایید. نزدیک ظهر بود رفتیم آلبوم خریدیم و نهارم رفتیم پیتزا خوردیم و تا اومدیم خونه ساعت ۲ ظهر شده بود. اونروز مامانم کلی سر و صدا کرد و گفت دیگه نمیزارم تنها برید بیرون و کلی حرف بارمون کرد. یکبار دوستم که قبلا آرایشگاه میرفتیم باهم، اونم عقد بود گفت امروز اومدم دنبالت بریم آرایشگاه استاد خودمون مدل همدیگه بشیم و موهامون را مش کنیم . منم که فکر نمیکردم مادرم مخالفت کنه گفتم باشه بریم.مامانم گفت کجا؟ گفتم میریم آرایشگاه استادمون، موهای دوستم را براش مش کنم.گفت باشه برید .وقتی برگشتیم شب شده بود تا به مامانم گفتم که منم موهام مش کردم شروع کرد خودشوزدن و گفت آبرومو میخوای تو روستا ببری و اونجا که تا دختر عقد باشه نه ابرو برمی‌داره و نه مو رنگ میکنه.. حتی نگفت روسریت بردار ببینم چطوری شدی .فقط شروع کرد غربتی بازی درآوردن. https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو ازدواج دخترا سخت‌گیر تر هستن یا پسرا؟ دخترا میگن پسرا فقط براشون ظاهر، چهره، قد، رنگ پوست و اندام مهمه! پسرا میگن دخترا براشون مادیات و مسائل اقتصادی حرف اول رو می‌زنه! پسرهای زیادی رو دیدم دهه‌ها بار خواستگاری رفتن دخترایی که چون ظاهر معمولی دارن اصلا خواستگار ندارن اطرافیان شما پسرا سخت‌گیر ترن یا دخترا؟ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
رها نمی کند این بغض، وگرنه می‌گفتم با شما که عشق، چه می‌کند با آدم… @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا بماند! 🔻 می‌خواهد غیبت نکند می‌گوید حالا بماند... ای بیچاره نادان، این بماند، صد هزار تا غیبت است. ♨️ یک اشاره بکنی به عنوان بدگویی خودش غیبت است. شهید ثانی در کشف الریبه آنجا می‌فرماید که یک زن کوتاه قدی پیش پیغمبر اکرم (ص) آمد. یکی از زنان پیغمبر در آنجا بود وقتی این زن مسئله پرسید و بیرون رفت. عایشه با دستش اشاره‌ای کرد. یعنی این کوتاه بود. ✴️ حضرت فرمود غیبت کردی. حتی حرف هم نزده با دستش... این غیبت است. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
وصلِ تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد... @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه‌ی‌آیت‌الله‌ناصری‌‌ به‌نکته‌ای‌‌که‌کمتر‌بهش‌توجه‌شده ..🌱 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
‌"حواسش هست همه حالشون خوب باشه، اما دریغ از قبول ذره‌ای کمک برای خودش" و این دیالوگ چقدر آشناست:) @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌یادت نره ذخیرش کنی و برای بقیه بفرستی فشارخون بالا و پائین علائم مختلفی داره که باید بهشون آشنا باشی✅ اما چیزی که مهمه و نباید فراموش کنی اینه که فشار خون‌ بالا یه بیماری خاموش و خطرناکه که میتونه آسیب های زیادی رو به بدن وارد کنه👌 پس مهمه که یه دستگاه فشارسنج دقیق داشته باشی و هر چند وقت یکبار فشارخونت رو‌چک کنی و از سلامتیت مطمئن باشی یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
‌به قول وحشی بافقی: که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ. @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرمه سبزی گیلانی🤌🏻 مواد لازم برای ۵ نفر: 1️⃣سبزی قرمه شمالی سرخ شده نیم کیلو (تره،جعفری،گشنیز،اسفناج،شنبلیله،چوچاق،خالواش) 2️⃣پیازبنفش ۱ عدد 3️⃣گوشت گوسفندی با قلم ۲۵۰ گرم 4️⃣لوبیا قرمز یا چشم بلبلی ۵ مشت بسته 5️⃣رب گوجه: نصف قاشق غذاخوری 6️⃣ادویه ها: زردچوبه فلفل سیاه نمک 7️⃣چاشنی: آبغوره یا آب نارنج طرزتهیه: ◀️مرحله اول:گوشتو با پیاز تفت میدیم و زردچوبه و فلفل سیاه اضافه میکنیم تو این مرحله نمک نمیزنیم رب گوجه ب گوشت اضافه کرده و با گوشت تفت میدیم روی گوشت آبجوش میریزیم و‌زمان میدیم تا گوشت کاملا بپزه ◀️مرحله دوم:لوبیا هایی ک از شب قبل خیس کردیم داخل قابلمه جدا میپزیم و کف روی آب کم کم برمیداریم اگه لوبیا قرمز با گوشت بپزیم رنگ قرمه سبزیو تغییر میده ◀️مرحله سوم:بعد از پخت گوشت لوبیا پخته شده رو با سبزی سرخ شده به قابلمه اضافه میکنیم و آب جوش میریزیم و زمان میدیم تا قرمه سبزی جا بیفته ◀️مرحله چهارم:یک ربع قبل سرو به قرمه سبزی آبغوره و نمک اضافه میکنیم و در نهایت به دلخواه با بادمجون و گوجه سرو میکنیم( میتونید بادمجون و گوجه رو قبل سرو داخل خود قرمه سبزی بریزید) نکته ها: 🔺پیاز بنفش بوی زهم گوشت گوسفند بهتر میگیره به گوشت در ابتدا نمک نمیزنیم باعث دیر پز شدن گوشت میشه 🔺کمی رب طعم گوشتو بهتر میکنه و در نهایت تو رنگ قرمه سبزی تاثیری نداره 🔺زمان پخت گوشت و لوبیا و سبزی متفاوته نباید در ابتدا همشونو به قابلمه اضافه کرد. یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
از نظر طب سنتی بیماران مبتلا به دیابت دچار درجاتی از سوء مزاج سرد شده اند‌ گزنه برای این افراد بسیار مفید است. @vlog_ir