eitaa logo
-رایـح‌ـه¹²⁸-
768 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
384 فایل
-بسم‌الله . -من‌کشـته‌اشکم؛ هرمومـنی‌مرایـادکنداشکش‌روان‌شـود♥ . [امام‌حسین-علیه‌السـلام-] -پشـت‌صحنه‌کانال: -بیسمچی:
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
بسم رب المهدی🙃🌱 سلام علیکم ✋🏻🖐🏻 ⭕️❌لطفاتوجه کنید به متن ها👇🏻👇🏻 {اشتباه است اینکه بگوییم از پشیمانی چه سود؟ یک پشیمان می شناسم سود کرده حر شده(:)} {چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم خواستی دل نبری تا به تو عادت نکنم} 《مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد با تو آموخته ام عشق جنون هم دارد 》 شهید مصطفی گفت: اخم توی محیطی که پر از نامحرمه،خیلی هم خوبه💔:)! [{سخت است عاشق شوی و یار نخواهد دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد 💔🖤}] +خب ما توی این کانال پر از متن های مختلف می زاریم مثل این بالایی ها تازه یه پروفایلایی می زاریم که بدرد بچه مثبت و مذهبی ها می خوره!. حیف که نتونسم از اون فیلم ها توی بنر بزارم 🌱💚 یه چیزای دیگه مثل هست و..... خیلی چیزای دیگه 🖼📙📚📖 اگه دوست داریی که از این ها برخوردار شی این لینک کانال👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3552575668C2c6b99d2d7 عه چرا تردید می کنی؟🤨😍❤️
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
بسم رب المهدی🙃🌱 سلام علیکم ✋🏻🖐🏻 ⭕️❌لطفاتوجه کنید به متن ها👇🏻👇🏻 {اشتباه است اینکه بگوییم از پشیمانی چه سود؟ یک پشیمان می شناسم سود کرده حر شده(:)} {چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم خواستی دل نبری تا به تو عادت نکنم} 《مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد با تو آموخته ام عشق جنون هم دارد 》 شهید مصطفی گفت: اخم توی محیطی که پر از نامحرمه،خیلی هم خوبه💔:)! [{سخت است عاشق شوی و یار نخواهد دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد 💔🖤}] +خب ما توی این کانال پر از متن های مختلف می زاریم مثل این بالایی ها تازه یه پروفایلایی می زاریم که بدرد بچه مثبت و مذهبی ها می خوره!. حیف که نتونسم از اون فیلم ها توی بنر بزارم 🌱💚 یه چیزای دیگه مثل هست و..... خیلی چیزای دیگه 🖼📙📚📖 اگه دوست داریی که از این ها برخوردار شی این لینک کانال👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3552575668C2c6b99d2d7 عه چرا تردید می کنی؟🤨😍❤️
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
بسم رب المهدی🙃🌱 سلام علیکم ✋🏻🖐🏻 ⭕️❌لطفاتوجه کنید به متن ها👇🏻👇🏻 {اشتباه است اینکه بگوییم از پشیمانی چه سود؟ یک پشیمان می شناسم سود کرده حر شده(:)} {چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم خواستی دل نبری تا به تو عادت نکنم} 《مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد با تو آموخته ام عشق جنون هم دارد 》 شهید مصطفی گفت: اخم توی محیطی که پر از نامحرمه،خیلی هم خوبه💔:)! [{سخت است عاشق شوی و یار نخواهد دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد 💔🖤}] +خب ما توی این کانال پر از متن های مختلف می زاریم مثل این بالایی ها تازه یه پروفایلایی می زاریم که بدرد بچه مثبت و مذهبی ها می خوره!. حیف که نتونسم از اون فیلم ها توی بنر بزارم 🌱💚 یه چیزای دیگه مثل هست و..... خیلی چیزای دیگه 🖼📙📚📖 اگه دوست داریی که از این ها برخوردار شی این لینک کانال👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3552575668C2c6b99d2d7 عه چرا تردید می کنی؟🤨😍❤️
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
مثلاً از این کلیپ ها و متن های قشنگ که اکثرا خودشون درست میکنند تازه متن هم دارن مخصوص زوج های جوونه اینجا کانال ارباب بی سره حتما آقا خواستن که شما این متن رو ببینید و زندگیتونو با ایشون شروع کنید شما دعوت شده حسین فاطمه ایی🌿☁️ https://eitaa.com/joinchat/1663041671C69124f1d70
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
بسم رب المهدی🙃🌱 سلام علیکم ✋🏻🖐🏻 ⭕️❌لطفاتوجه کنید به متن ها👇🏻👇🏻 {اشتباه است اینکه بگوییم از پشیمانی چه سود؟ یک پشیمان می شناسم سود کرده حر شده(:)} {چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم خواستی دل نبری تا به تو عادت نکنم} 《مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد با تو آموخته ام عشق جنون هم دارد 》 شهید مصطفی گفت: اخم توی محیطی که پر از نامحرمه،خیلی هم خوبه💔:)! [{سخت است عاشق شوی و یار نخواهد دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد 💔🖤}] +خب ما توی این کانال پر از متن های مختلف می زاریم مثل این بالایی ها تازه یه پروفایلایی می زاریم که بدرد بچه مثبت و مذهبی ها می خوره!. حیف که نتونسم از اون فیلم ها توی بنر بزارم 🌱💚 یه چیزای دیگه مثل هست و..... خیلی چیزای دیگه 🖼📙📚📖 اگه دوست داریی که از این ها برخوردار شی این لینک کانال👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3552575668C2c6b99d2d7 عه چرا تردید می کنی؟🤨😍❤️ تازه اگه کانال تازه تاسیس داری و عضو نداره می تونی به آیدی مدیر کانال پیام بدی و بهش بگی اون برات عضو میاره ۸۰ الی ۱۳۰ تا عضو میاره بدون هیچ ای
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃