eitaa logo
ܭܠࡅ߭ߊ‌ܫܢ̣ߊ‌ܢܚܭ‌ࡅ࡙ߊ‌ܝ̇‌ࡅ࡙ࡅ߭ܢ̣ߺ✋🏻
1هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
17هزار ویدیو
210 فایل
•🌷﷽🌷• عـالم‌‌منتظـرِ‌امام‌‌‌زمانِ وامـام‌زمـان‌‹عج›منتظـرِ‌آدمـایی ڪه‌بلند‌شن‌وخـودشونوبسـازن.(: اینستاگرام : ‌ ‌‌‌ @mahdiiiii__313 🌱ارتباط‌بامدیرڪانال↶ 〘 @Mahdiiii313 〙‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🖤🥀•• •بسم‌ ࢪب حسین (؏)• 🤲🏻توســل مے ڪنیم به بانوے صبر حضࢪٺ زینب ڪبرۍ (سلام‌الله‌علیها) + ثواب این مراسم هدیه به خانم حضࢪٺ زینب ڪبرۍ سلام الله علیها به نیت سلامتی قلب داغدار و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان (عج)...🕯🍂' 🏴 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
📌نجات‌یافتهٔ کِشتی امام حسین ◽️ هیچ‌وقت دیر نیست. آغوش امام زمان همیشه برای تو بازه… نشونی می‌خوای؟ حُر! ◾️ مگه گناهی بالاتر از بستن راه به‌روی امام حسین و لرزوندن دل اهل‌بیتش هست؟ ولی امام حر رو پذیرفت. حر لحظهٔ آخر خودشو نجات داد. فقط کافیه درست تصمیم بگیری. 🔘 چهارم ؛ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ - باورم نمی‌شه شجاع‌ترین مرد کوفه دچار رعشه شده باشه! حُر گفت: بین بهشت و جهنم مانده‌ام! - کدام سو را انتخاب خواهی کرد؟ حُر اسب را تاخت زد. گویی آغوش بهشت او را فرا می‌خواند… ▫️ ۵ ؛ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌ظرفیت تمدن سازۍ قیام عاشورا‼️ 👤 استاد_رائفی_پور🥀 ▪️قسمت ۳👇🏻 https://www.aparat.com/v/DyQoX/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7_%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87_%D8%B3%D9%88%D9%85_%7C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C 🍂 👌🏻 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
زیارت عاشورا ۱ - علی فانی.mp3
11.27M
زیـارت عاشــورا . .🥀🌿 به نیت سلامتی قلب داغدار مولایمان و تعجیل در فرج منجی عالم امام زمان (عج) بخوانیم..🙂🌷 🕊 🍂 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━━━━━━═━⊰❀⊱ 🔰احڪـ🔎ــام محــــ🏴ـــــــــرّم ◼️قضا شدن نماز به دلیل شرکت در عزاداری ⁉️اگر بعضی از واجبات از مکلّف به سبب شرکت در مجالس عزاداری فوت شود مثلاً نماز صبح قضا شود، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا این که عدم شرکت او باعث دوری از اهل بیت علیهم السلام می شود؟🤔 ✅ بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ترک نماز به دلیل شرکت در این مجالس جایز نیست، ولی شرکت در عزاداری به گونه‌ای که مزاحم نماز نباشد، از مستحبّات مؤکد است. ‌ ‌📚منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ بحق‌ حضࢪٺ‌ زینب‌ ڪبرۍ‌ سلام‌ الله‌ علیها‌ 💚⃟○@yaaazeynaabb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد فرزندان حضرت زینب ڪبری (سلام‌الله‌علیها) و جناب حر... 🥀🥀 🎤 با نوای سیدمهدی ميرداماد، حسن خلج، حمیدعلیمی و مرحوم سيد مهدی احمدی ‌‌ 🥀 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
🥀🥀 حر، اصرار داشت حضرت را همراه ڪاروان به سوے ڪوفه ببرد، بین امام و حر گفت‌وگوهایے صورت می‌گرفت و امام علیه‌السلام وقت نمازها، نماز را اقامه می‌ڪرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت می‌خواندند (: امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت می‌نمودن (: حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشارے می‌ڪرد اما امام علیه‌السلام از قبول درخواست او امتناع می‌ڪرد❌...! حر به امام عرض ڪرد ڪه در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشارے ڪنے، تو و همراهانت ڪشته می‌شوید‼️.. حضرت فرمودن : تو مرا از مرگ می‌ترسانے ‼️مرگ بر جوانمرد عار نیست (: وقتے آرزوے حق و قصد دفاع از حق رو داشته باشه و جهاد ڪنه.... وقتے "حر"این حرف رو از امام شنید به ڪنار رفت و با سپاه خود حرڪت ڪرد امام هم با قافله خود در حرڪت بودن تا به منزلگاه بیضه رسیدن.... امام براے اتمام حجت خطبه‌اے خواندن و اهدافشون رو آشڪار نمودن و با استناد به سخنان پیامبر اڪرم(ص) فرمودن ڪه: " هر ڪس سلطان ستمگرے رو ببینه ڪه حرام خدا رو حلال می‌ڪنه!! و عهد شڪنه..بر مسلمانان واجبه ڪه در مقابل آن اعتراض ڪنن (: در آخر شب حضرت جوانان رو دستور دادن تا مشڪ‌ها را پر از آب ڪنن سپس دستور دادن از منزل قصر بنے مقاتل حرڪت ڪنن... حرڪت ڪردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتے زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار ڪلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علے اڪبر به پیش او آمد و علت را پرسید..! 👀 حضرت فرمودن: فرزندم در عالم رویا دیدم ڪه سواره‌اے ندا داد مرگ بر دیدار اهل ڪاروان می‌آید، و اهل ڪاروان به سوے مرگ در شتابند...!💔 علے سئوال ڪرد: اے پدر آیا ما بر حق نیستیم‼️ حضرت فرمودن: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوے خداوند است علے اڪبر گفت : پس اے پدر مهربانم چه باڪے از مرگ داریم امام از ڪلام علے خوشحال شد و دعایش ڪرد❤ وقتے صبح شد ڪاروان حسین🤍 نماز صبح را خواندن و حرڪت ڪردن... یاران حر، به سوے اونها آمده تا ڪاروان را به سوے ڪوفه بڪشن..، آنها امتناع ڪردن .. و زهیر گفت مولاے من با همین سپاه ڪم، نبرد ڪنیم ڪه شڪست آنها براے ما سهل است🏴 امام فرمودن: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود...! در این روز پیڪے از ڪوفه اومد و ڪاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوے نینوا در حرڪت بودن..به شهر و یا آبادے غاضریه رسیدن (: .... پیک از سوے عبیدالله براے حر پیامے آورد، ڪه حسین را یا وادار به بیعت ڪن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدے باشه..... حر امام را از مضمون نامه آگاه ڪرد.... امام فرمودن: اے حر..! ما را رها ڪن در این قریه اقامت ڪنیم، "حر" پاسخ داد👀 این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است ڪه ڪارهاے منو زیر نظر داره، من از خواسته تو معذورم....... امام و یارانشان، حرڪت ڪردن و به دشتے بـے آب و علف رسیدن.. اسب امام ایستاد، امام فرمود : نام این زمین چیست!! ، زهیر گفت: نام‌هاے مختلف دارد، یڪے از نام هایش عقر و نام دیگرش ڪربلاست🥺💔 امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمه‌ها را بپادارید این جا نامے است آشنا، وقتے با پدرم به سوے صفین می‌رفتیم اینجا استراحت ڪرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطه‌ور است😔💔.... شیخ عباس قمے از ڪتاب ملهوف نقل ڪرده در روز "دوم "سال" 61" حضرت امام حسین علیه‌السلام به زمین ڪربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید ڪه این زمین چه نام دارد؟ گفتند: ڪربلا مى‌‏نامندش. چون نام ڪربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّے أعوذُبِک مِن الڪَربِ وَالبَلاء». روزے ڪه ڪاروان امام حسین علیه‌السلام به ڪربلا رسید روز" دوم "محرم سال "61" هجرے قمرے بود.‌‌.. پس از این روز، ڪار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه ڪوفه تنگ و تعداد آنان افزوده می‌شد به نحوے ڪه امام علیه‌السلام جنگ را قطعے می‌دانست.. 🥀 🕯🍂 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
98e53a5c-a2d5-4257-9c4d-ffd656487f12.mp3
25.18M
آه‌اشتباه‌منو‌خطای‌منو‌محبت‌تو🥺 دست‌به‌دامن‌تومیشم‌به‌امیدرحمت‌تو 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال‌قبل‌از‌خواب😴☝️🏻 🤲خدای مهربانم خودت ارام بخش دلهایمان باش در نگرانی 🤲شفا بخش جسم و روحمان باش در بیماری 🤲 و گره گشای مشکلاتمون باش در گرفتاری الهی آمین🤲 ✨شهدا دستگیرتون✨ ⚡️شبتون بخیرو در پناه خدا⚡️ التماس‌دعای فرج✋🏻 💫 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚بہ‌وقت‌ڪتاب: 🥀 ✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے پاࢪت ۳ حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس ، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود. اینجا، به خواب من . و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است . همان که تو االن خوابش را مرور مى کردى ؛ و فرمود که به نزد ما مى آیى . به همین زودى . و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم طوفان را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى : واى بر من ! حسین ، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند: واى بر تو نیست خواهرم ! واى بر دشمنان توست . تو غریق دریاى رحمتى . صبور باش عزیز دلم ! چه آرامشى دارد سینه برادر، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو تنهایى را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى . تا دست از همه بشویى ، تا یکه شناس او بشوى . همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود تا فقط به او تکیه کنى ، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى . تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى ، با همه بزرگى ات پایش بایستى : پدر گفت : ))بگو یک !(( و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت . کودکانه و شیرین گفتى : ))یک !(( و پدر گفت : ))بگو دو(( نگفتى ! پدر تکرار کرد: ))بگو دو دخترم .(( نگفتى ! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى : ))بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟(( و حاال بناست تو بمانى و همان یک ! همان یک جاودانه و ماندگار. بایست بر سر حرفت زینب ! که این هنوز اول عشق است . پرتو دوم سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى نفر ششم پنج تن ! بیش از هر کس ، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید: ))پدر جان ! پدر جان ! خدا یک خواهر به من داده است !(( ادامه دارد... 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
📚بہ‌وقت‌ڪتاب: 🥀 ✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے پاࢪت ۴ زهراى مرضیه گفت : ))على جان ! اسم دخترمان را چه بگذاریم ؟(( حضرت مرتضى پاسخ داد: ))نامگذارى فرزندانمان شایسته پدر شماست . من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.(( پیامبر در سفر بود. وقتى که بازگشت ، یکراست به خانه زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر. پدر و مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم . پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهاى خندانت بوسه زد و گفت : ))نامگذارى این عزیز، کار خود خداست . من چشم انتظار اسم آسمانى او مى مانم .(( بالفاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر! پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست ؟! جبرئیل عرضه داشت : ))همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.(( پیامبر گریست . زهرا و على گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردى و لب برچیدى . همچنانکه اکنون بغض ، راه گلویت را بسته است و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى . و این بهانه را حسین چه زود به دست مى دهد. یا دهر اف لک من خلیل کم لک باالشراق و االءصیل شب دهم محرم باشد، تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشى ، آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد، جون غالم ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد، و برادر در گوشه خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد. چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به دامان این خیمه کوچک بریزى . نمى خواهى حسین را از این حال غریب درآورى . حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را براى رفتن مى تکاند. اما چاره نیست . بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایه سار آن پناه گرفت . این قصه ، قصه اکنون نیست . به طفولیتى برمى گردد که در آغوش هیچ کس آرام نمى گرفتى جز در بغل حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که : ))بى تابى اش همه از فراق حسین است . در آغوش حسین ، چه جاى گریستن ؟!(( اما اکنون فقط این آغوش حسین است که جان مى دهد براى گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى . حسین به صورتت آب مى پاشد و پیشانى ات را بوسه گاه لبهاى خویش مى کند. زنده مى شوى و نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که ادامه دارد... 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان فتنه‌های عظیم آخرالزمان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود، شما فقط یک نقطه‌ی اَمن دارید؛ زودتر پناه بگیرید! | @ostad_shojae I montazer.ir