🍂لَبَّیکیاعباس(ع)
🥀جانبازِ شهید «حسین شهریاری فارفانی»
💔حسین شهریاری فارفانی جانباز سرافراز ۸۰ درصد در سال ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی کردستان از ناحیه سر وسینه به درجه جانبازی نائل آمد و در ۶۴ سالگی به لقاء الله پیوست.
پیکر این شهید بر روی دستان مردم شهید پرور روستای فارفان شهرستان ورزنه تشییع و در گلزار شهدای این روستا به خاک سپرده شد.
♦️تلاوت «آیه الکرسی» هدیه به جانبازِ شهید «حسین شهریاری فارفانی»
#جانبازان_شهید
#سیزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز نوزدهم
🥀 @yaade_shohadaa
✍️ #نامزد_شهادت
#قسمت_هفتم
💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ #خون را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم.
تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد.
💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت...
▫️▪️▫️
💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد.
انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم.
💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از #سیاسیون کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند.
در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می خوردم که از دستم رفت.
💠 مثل دیگران تقلّایی نمی کردم چون کنار شیشه ماشین خودم به قدری با قمه او را زده بودند که می دانستم این نفس های آخرش خواهد بود و همین هم شد. زیرلب زمزمه ای کرد که نفهمیدم و مثل گُلی که از ساقه شکسته باشد، روی زمین افتاد.
اینبار هم او را غریب گیر آوردند و مظلومانه زدند، مثل ده سال پیش در دانشکده، مثل همه #بسیجی ها و بچه مذهبی هایی که ده سال پیش در جریانات #اغتشاشات88 ، غریبانه و مظلومانه #شهید شدند.
💠 آن سال من وقتی به خود آمدم و فهمیدم بازی خورده ام که دیگر دیر شده بود، که دیگر عشقم رهایم کرده بود و امشب هم وقتی او را شناختم که دیگر از نفس افتاده بود. من باز هم دیر فهمیدم، باز هم دیر رسیدم و باز عشق پاکم از میان دستانم پر کشید و رفت...
▫️▪️▫️
💠 حالا بیش از سه ماه از آن شب می گذرد و #انتخابات دیگری در پیش است. در این ده سال گذشته از آشوب های #خرداد88 و در این سه ماه گذشته از اغتشاشات بنزینی #آبان98 ، نمی دانم چند مَهدی مثل مَهدی من به خاک افتادند تا با خون پاک شان، نقش نحس و نجس #خائنین را از دامن کشورم پاک کنند، اما حداقل میدانم که تنها چهل روز از شهادت مردی گذشته که عشق این ملت بود.
فاصله #شهادت مظلومانه مَهدی پیش چشمانم تا داغ رفتن #حاج_قاسم، دو ماه هم نشد و همین مُهر داغ هایی که پی در پی بر پیشانی قلبم نشسته برایم بس است تا دیگر #بازی نخورم.
💠 بگذار بگویند انتخابات #تشریفات است، بگذار مدام با واژه های #جمهوریت و #اسلامیت بازی کنند و به خیال شان #مردم را در برابر #حاکمیت قرار دهند؛ انگار پس از شهادت #سردار، به راستی بیشه را خالی ز شیران دیده اند که دوباره هوایی #فتنه شده اند!
امروز وقتی می بینم #سرلیست انتخاباتی شان #مجید_انصاری همانی است که سال 88 صحنه گردان اغتشاشات بود، وقتی می بینم هنوز از تَکرار #خاتمی خط می گیرند که آن روزها و هنوز ارباب فتنه است، وقتی می بینم همچنان لقلقه زبان #رئیس_جمهور منتخب شان سلام بر خاتمی، حمله به #شورای_نگهبان و سیستم انتخابات کشور و مخالفت صریح با نصّ #رهبری است، چرا باور نکنم که دوباره آتش بیار معرکه ای دیگر شده اند و اگر کار به دست این ها باشد، باز هم باید مَهدی های زیادی را به پای فتنه های شان فدا کنیم تا #ایران باقی بماند؟
💠 هنوز دلم از درد دوری مَهدی در همه این سال ها می سوزد! هنوز از آن شبی که در پهلویم غریبانه جان داد، آتشی به جانم افتاده که آرامش ندارد! به خدا همچنان از داغ فراق حاج قاسم پَرپَر می زنم و از آن روزی که پس از شهادت سردار، #ظریف باز هم حرف از #مذاکره با #آمریکا زد، پیر شدم!
پس به خدا دیگر به این جماعت #رأی نخواهم داد، انگشت من نه از جوهر که از خون شهیدانم سرخ است و این انگشت را جز به نام #نمایندگانی که پاسدار #پایداری ایران باشند، بر برگه رأی نخواهم زد.
🌀پایان
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
🥀 @yaade_shohadaa
💔مربی غواصى ما
❤️🔥شهيد عباس رضايى مربی غواصی ما بود، یک جلیقه غواصی هم به تن داشت. آب محل آموزش به شدت سرد بود، بچه ها اکراه داشتن برند توى آب. می گفتند: ما جلیقه نداریم، وارد آب نمی شویم.
💔عباس جلیقه اش را در آورد و گفت: اگر این را پوشیده بودم، چون مربی ها باید بپوشند. قبل از همه پرید توي آب. دیگر دلیلی براي امتناع نداشتیم.
#رفیق_شهید
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
#خاطرات_تفحص 🥀
❤️🔥مقر ابوالفضل العباس(ع)
💔در منطقه تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند. درست است که دست های قمربنی هاشم قطع شد، اما باب الحوائج است. خود سیدالشهداء هم وقتی کارش در کربلا گره مى خورد به عباس رو مى انداخت.
❤️🔥نشستند و متوسل شدند؛ بعد از آن بلند شدند و خاک ها رو به هم زدند. یک جنازه زیر خاک دیدند، او را بیرون آوردند. الله اکبر! دیدند اسم این شهید عباس است. شهید عباس امیری
گفتند: شاید پیدا شدن شهیدی به نام عباس اتفاقی است.
💔گشتند و یک جنازه دیگر پیدا شد که دست راستش در عملياتى دیگر قطع شده و مصنوعی بود. او را بیرون آوردند دیدند اسمش ابوالفضل است. فهمیدند اینجا خیمه گاه بنی هاشم است.
گفتند: اسم این مکان را بگذاریم مقر ابوالفضل العباس.
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد...
#دعای_الهی_عظم_البلاء 🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲🏻
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️"بسم رب شهدا"
💚یه سلام از راه دور به حضرت ارباب...
🥀به نیابت از شهید
جهانگیر (عباسعلی) سلطانی
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۰ اردیبهشت ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 برادر شهید:
محسن خیلی زیاد به پدر و مادرم احترام میگذاشت. طوری که جلوتر از مادرم قدم برنمیداشت. وقتی قرار بود مادرم را جایی ببرد، در ماشین را برای مادرم باز میکرد و میبست. روز تشییع پیکر شهید وزوایی همه دیدیم که مادرمان جلو پیکر حرکت میکند. بستگان به مادرم گفته بودند که شما عقب پیکر حرکت کنید. مادرم گفته بود: محسن هیچ وقت جلوتر از من حرکت نمیکرد و الان هم میدانم که دوست دارد پشت سر من حرکت کند.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار محسن وزوایی «صلوات»
#شهید_دفاع_مقدس
🥀 @yaade_shohadaa
🍂لَبَّیکیاعباس(ع)
🥀جانبازِ شهید «بابا علی دهقان»
💔حاج «بابا علی دهقان» جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس گلستان پس از سال ها درد و مجروحیت به خیل یاران شهیدیش پیوست.
این اسوه صبر و مقاومت در سال ۱۳۶۷ مجروح و چهار دهه با «ویلچر» زندگی کرد و سرانجام به آرزوی بلند خود که شهادت بود، دست یافت.
♦️تلاوت «آیه الکرسی» هدیه به جانبازِ شهید «بابا علی دهقان»
#جانبازان_شهید
#سیزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستم
🥀 @yaade_shohadaa