🚨 راز عجیب زیلوی آبی رنگ حسینیه و بیت رهبر انقلاب
💠 علی قنبرلو فرزند شهید قنبرلو در صفحه اینستاگرام خود نوشته است:
به همراه عزیزی رفته بودیم موزه عبرت کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک. همین طور که طبقات را به دنبال راهنما میگشتیم یک لحظه مسیر را گم کردیم. کف سلّولی که رهبر انقلاب در آخرین بازداشت از سری دستگیریها و زندانی شدنهایشان به مدت هشت ماه در آنجا به صورت انفرادی زندانی بودند به وسیله #قالی رنگ و رو رفتهی آبی رنگی پوشیده شده که در حسینیه امام خمینی (ره) و در تصاویر سخنرانیهای رهبری همیشه دیده میشود و دقیقاً همان طرح و همان رنگ. چند دقیقهای را جلوی درب آهنی بازداشتگاه ایستاده و چشم به کف سلّول دوخته و افسوس میخوردم که چرا تا به حال متوجه این قضیه نشده بودم. خیلیها فکر میکنند این نشاندهنده سادهزیستی حضرت آقاست که روی فرش سخنرانی نمیکنند و نماز نمیخوانند. ولی من فکر میکنم حضرت آقا با این کار نمیخواهند گذشته را فراموش کنند و این #قالیهای_آبی_رنگ، سدّ محکمی در برابر وسوسههای شیطان در خصوص قدرت و بزرگی جایگاه برای ایشان هست. خونهایی که به ناحق و با شکنجه ساواک روی این قالیهای آبی رنگ ریخته شده تا انقلاب، انقلاب شود و به امثال ما برسد.
🔻وقتی این موضوع را با مسئول موزه مطرح کردم گفت: اولین نفری هستی که متوجّه شدی و تا به امروز کسی متوجّه این شباهت نشده بود و اگر هم بوده مطرح نکرده
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راوی
🍃پایگاه یاس نبی🍃
⚫️انالله و اناالیه راجعون 💐 مادر شهید محمدصادق غفاریان دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تلنگر
غیبت میکنی میگی "دیدم که میگم" ؟!
رفیق من (:
اگر ندیده بودی که تهمت بود!!!
مثل خدا #ستارالعیوب باش (:
اگه چیزی هم میدونی نگو :)...
#حواسمون_هست؟!
✍ ️
#یااباعـــــبدالله
دسٺ ما باز بلند اسٺ بہ گدایے سر صبح
بستہ ام رشته ے دل را بہ نخ شال حسین(ع)
#السلامعلیکیااباعبدالله (ع)
✍ ️
خدایا !
خودت گفتی،
بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را...
پس قلب مرا
به نور خودت روشن و گرم کن.
زنگار يأس و نا اميدی را از دلم بزدای.
خالقا
هيچ دانا و توانایی جز تو برای ياری ندارم
و ندانم ، پس دستم بگير و خود گره از كارم بگشای...
مردم سرزمینم را ، درين زمانه ،
از سختيها و گرفتاريها برهان و اجابتمان كن.
✍
⚜
💥پاداش هدیه آیۀالکرسی به اهل قبور
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: إِذَا قَرَأَ الْمُؤْمِنُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ، وَ جَعَلَ ثَوَابَ قِرَاءَتِهِ لِأَهْلِ الْقُبُورِ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَبْرَ كُلِّ مَيِّتٍ، وَ يَرْفَعُ اللَّهُ لِلْقَارِئِ دَرَجَةَ سَبْعِينَ نَبِيّاً، وَ خَلَقَ اللَّهُ مِنْ كُلِّ حَرْفٍ مَلَكاً يُسَبِّحُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة. (مستدرك الوسائل، ج2، ص340-341)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: اگر مؤمن، آیۀالکرسی را قرائت کند و ثواب قرائت آن را برای اهل قبور قرار دهد، خداوند متعال ، آن آیۀالکرسی را داخل قبر هر میّتی می کند، و درجه خواننده آیۀالکرسی را هفتاد مرتبه بالا برده، و خداوند از هر حرف آیۀالکرسی، فرشته ای را خلق می کند که تا روز قیامت برای او تسبیح می کنند.
🙏توصیه:
1)بر اساس این حدیث، لزومی ندارد قرائت آیةالکرسی در میان اهل قبور انجام شود، بلکه می توان آیة الکرسی را در منزل قرائت نمود و آن را به اهل قبور از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در همه قبرستان های عالم، نظیر تخت فولاد، وادی السّلام، بهشت زهرا و ... ، هدیه نمود.
2)توصیه می شود آیةالکرسی به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام قرائت شود و به اهل قبور هدیه گردد.
آیتــ الله مجتهدی تهرانی (ره):
🍁 هفت چیز پس از مرگ برای انسان جاری است( برای نوشتن ثواب، نامه عملش باز مےماند )🍁
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است:
✅❶ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
✅❷ رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
✅❸ چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
✅❹ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
✅❺ مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
✅❻ قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
✅❼ فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید
📔 نهج الفصاحه، ص ۳۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بر میم محمد و
✨جمالش صلوات
🌺بر عین علی و
✨ذوالفقارش صلوات
🌺بر دسته گل
✨شاخه طوبی زهرا
🌺قائم به محمد وكمالش صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ
لبیک یا حسین:
#یاد_شهدا
این شالشو فقط محرم دور گردنش
می انداخت تا آخر
بعد به من میگفت:
شالو بشورم ؛و بعد میذاشت کنار تا محرم سال بعد محرم ۹۲ میخواست جمع کنه گفتم: هنوز نشستم
گفت: میخوام همینطورى نگه دارم!
منم قسم داد که یه وقت نشورم
و همونطور گذاشتم کنار
تا روز رفتنش..
شالشو از من خواست و با خودش برد..
نمیدونم چى تو دلش میگذشت..
فقط اینو میدونم که
شالشو برد تا روز وفات حضرت زینب تو سوریه استفاده کند..
ولى دقیقا
روز وفات حضرت تو مشهد پیکر قشنگش هم بستر خاک شد...
راوی: مادر شهید
#هرروز_یک_حدیث
#درمکتب_اهل_بیت
امام علی{ع}
|🙂| زکات #قدرت، #انصاف است.
(منبع:تصنیف غررالحکم،ص342،ح7821)
✨✨✨✨✨
─━✿❀✿♣️✿❀✿─━
به جای تمام کسانـی
که برایـت اشـک نریخـته انـد
دوسـت دارم برایـت گریـه کنم ...
#سیدالشهداء♥
tamanaye-karbalaye-hosein.mp3
3.81M
چو در دارم تمنای کربلای حسین...
#سید_جواد_ذاکر
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
هدایت شده از 𖥕ثــآݥݩ𖥕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علیرضا هست🥰✋
*مسافـــر کربــلا...*🏴
*شهید علیرضا کریمی*🌹
تاریخ تولد: ۲۲ / ۶ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱ /۱۳۶۲
محل تولد: اصفهان / سیچان
محل شهادت: فکه
🌹دوست← *از کودکی نذر حضرت ابوالفضل(ع) بود💚 در عملیات محرم🏴 در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح میشود*🥀اما دوباره به جبهه بازگشت. *مسئولیت دسته دوم از گروهان ابوالفضل(ع) را به او میدهند*🏴 در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر میگوید: *ما مسافر کربلائیم تا راه کربلا بازنگردد باز نمیگردیم*🕊️🌷در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود: *به امید دیدار در کربلا*🕊️ درسال 1362 عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب *هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای دشمن قرار میگیرد*🥀در جواب فرمانده اش که میخواهد او را به عقب بیاورد میگوید، *شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند*🌷علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی میخواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند🥀 *ناگهان یکی از تانک های دشمن به سرعت به سمت او رفته و از روی پاهایش رد میشود*🥀🖤 او فقط ۱۶ ساله بود که شهید شد🕊️ *۱۶ سال بعد راه کربلا باز شد🏴 درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا میشوند،🏴 پیکرش پیدا شد🌷و شب تاسوعای حسینی🏴 به وطن بازگشت*🕊️🕋
*شهید علیرضا کریمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#ما_ملت_امام_حسینیم
#سیره_شهدا
#راوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
آقا مصطفای صدرزاده، خانومت رو با یه بچه نوزاد گذاشتی اومدی سوریه؟
#ماجرای_دیدار_علامه_جعفری_با_امام_علی_علیه_السلام
🍃علامه جعفری تعریف میکردند:
ما در مدرسه علمیهای درس میخواندیم که صاحبش یک فرد اصفهانی بود. آن روزها در نجف، طلبهها زندگی سختی داشتند. با این حال، شبهای ولادت یا شهادت ائمه اطهار (ع) که میرسید، پولهای ناچیزمان را روی هم میگذاشتیم و مقداری شیرینی یا خرما میخریدیم و بعد از نماز مغرب و عشاء دور هم جمع میشدیم و یک حالت شبنشینی داشتیم. در شبهای ولادت، در گفتوشنودهایمان شوخی هم میکردیم.
🍃آن شب هم شب یکی از آقایان طلبه وقتی وارد جمع شد و نشست، گفت: میخواهم یک سئوالی مطرح کنم، اما همهتان را قسم میدهم که صادقانه به آن جواب بدهید. بعد از اینکه همه پذیرفتند و تعهد دادند همان جوابی را بدهند که واقعاً به دل و ذهنشان خطور میکند، از جیب عبایش یک عکس چاپشده در روزنامه را درآورد و گفت: اگر شما امکان انتخاب داشتهباشید که یا یک عمر بهصورت «شرعی و قانونی» با این خانم زندگی کنید، یا بهطور «مشروط و غیرقطعی و برای یک لحظه» با امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع) دیدار داشتهباشید، کدام را انتخاب میکنید؟ نفر اول عکس را گرفت، نگاه کرد و گفت: خب، امیرالمؤمنین (ع) را که همه در زمان احتضار و در شب اول قبر زیارت میکنند... معلوم شد انتخاب او، زندگی با آن خانم است. نفر دوم که عکس را گرفت، صاحب همان مدرسه علمیه بود. سرش را بلند کرد، نگاهی به پسرش انداخت و گفت: فلانی! به مادرت چیزی نگویی ها... او هم زندگی شرعی با آن خانم که مادر یکی از سیاستمداران وقت دنیا و زیباترین زن آن روزگار بود را ترجیح داد. نفر سوم هم به همین ترتیب.»
🍃استاد به من گفتند: من نفر چهارم بودم. نوبت که به من رسید، یک لحظه به شکل گذرا به آن عکس نگاه کردم و بلافاصله به گوشهای پرتش کردم و گفتم: والله قسم که دیدن مشروط امیرالمؤمنین (ع) برای یک لحظه را به عمری زندگی با این زن ترجیح میدهم. دیگر حالم منقلب شد و بلند شدم و به طرف حجرهام رفتم. همانطور که نشسته و به درِ حجره تکیه دادهبودم، حس کردم وجودم سنگین شده و خواب دارد بر من غلبه میکند. در آن حال عجیب، یکدفعه در باز شد و فردی داخل شد؛ ازآنجاکه درِ حجره کوتاه بود، مجبور شد سرش را خم کند. سلام کردم و گفتم: شما که هستید؟ در جواب گفت: همان کسی که میخواستی ببینی. من، علیبنابیطالب (ع) هستم... نگاه کردم. همان مشخصاتی که در تمام کتابها از مولا (ع) نقل شدهبود را داشتند؛ قد میانه، درشتهیکل، تا حدی بطین (چاق)، پیشانی بلند و...»شاگرد استاد لبخندبرلب میگوید: «استاد میگفتند: یک آن به خودم آمدم و دیدم در حجره تنها هستم. حال غریبی داشتم. دوباره به سرداب و جمع طلبهها برگشتم. خانم محمدعلی! من نفر چهارم بودم و وقتی برگشتم، عکس به دست نفر پنجم یا ششم رسیدهبود. یعنی مدت زمانی که گذشتهبود، تا این حد کوتاه بود
. دوستان تا مرا دیدند، گفتند: جعفری چه اتفاقی افتاده؟ چرا رنگت پریده؟ به آن طلبهای که عکس را آوردهبود، گفتم: بد آزمایشی از ما گرفتی... آنقدر اصرار کردند تا بالاخره ماجرا را برایشان تعریف کردم. همه منقلب شدند و به گریه افتادند...
استاد میگفتند: بعد از دیدار با امام علی (ع)، هر کتابی را باز میکردم، فکر میکردم اینها را من قبلا خوانده ام