eitaa logo
🍃پایگاه یاس نبی🍃
117 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
112 فایل
┏━━━━━━━━🍀🍃━┓ 👈همراه ما باشید در کانال رسمی پایگاه یاس نبی (سلام الله علیها)👇 🍀کانال اطلاع رسانی ✳ برنامه ها ✳ نشست ها 🍀eitaa.com/yaassenabii https://eitaa.com/ @ghore ┗━🍃🍀━━━━━━━━┛
مشاهده در ایتا
دانلود
ذکر مصیبت شب سوم محرم حضرت رقیه(س) شب سوم محرمه میخوام روضه خانمی رو بخونم که عزیز دل حسینه...روضه خانمی که سه سال بیشتر سن نداره اما همه بی بی صداش میکنند.... شما امشب هر چه گریه کنید و ناله بزنید و اسم امام حسین را بیاورید، کسی با شما کاری ندارد اما دلها بسوزد برای آن سه ساله ای که تا اسم بابا رو می آورد و گریه میکرد با تازیانه میزدنش....نمیشه شب سوم محرم بیاد و یادی از دختربچه های مدافعین حرم نکنیم....اونایی که وقتی شب سوم محرم میرسه یاد باباشون میکنند...اون دختربچه هایی که تا از مادر میپرسن بابا کجاست میگه دخترم بابات رفته سفر....لذا همیشه چشمشون به دره بابا از سفربرگرده... دختری را که پدر در سفر است...........دائما چشم امیدش به در است هر صدایی که ز در می آید.......................به گمانش که پدر می آید دختر شهیدمدافع حرم، سجاد دهقان دیدند عکس باباش رو بغل گرفته میگه رقیه جان من هر وقتی بهانه بابام رو گرفتم برام عکس زیبای بابام رو برام آوردن اما شنیدم وقتی تو بهانه بابات رو گرفتی سربابات برات آوردند......من بمیرم برا اون سه ساله ای که تا بهانه باباش رو گرفت یک وقت دیدند سر باباشو براش آوردند......فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل دیبقى فکشف الغطاء عنه سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن کنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه کرد ما هذا الرأس این سر کیه؟نامرد گفت : قال رأسُ اَبوك ،این سر بابات ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ، فانکبت علیه تقبله و تبکى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محکم با دست میکوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه کرد،گذاشت تو بغلش، تازه درد و دلهاش شروع شده....گفت بابا.... دوباره روضه ی با آب و تاب میگیرم................. من از مراثی ام آخر جواب میگیرم پر است چهره ام از روضه های مکشوفه............. ولی ز چشم تو بابا حجاب میگیرم نشسته ام که برای سر تو گریه کنم.................... عزا برای سرت با رباب میگیرم زبانحال: بابا کتکم زدند صبر کردم ، طاقت آوردم ....با تازیانه زدند صبر کردم بابا.....از روی ناقه تو دل صحرا به زمین افتادم صبرکردم بابا....اما بابا یک جا دیگه نتونستم صبر کنم دیگه طاقت نیوردم...بابااااا من از شنیدن لفظِ کنیز بیزارم.......من از شنیدن آن اضطراب میگیرم بابا تو مجلس یزدی مرد شامی دستش رو دراز کرد میخواست مارو برا کنیزی ببره. ..... فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِکَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِیابِ عَمَّتی زَینَبَ..بابا خیلی ترسیدم...بدنم از ترس میلرزید ...لباس عمه زینب رو محکم گرفتم فَقالَت عَمَّتی لِلشّامِیِّ: کَذَبتَ وَاللّه ولَؤُمتَ، وَاللّه ما ذلِکَ لَکَ ولا لَه اما عمه زینب اجازه نداد.. امشب به نیت شهدا ی مدافع حرم بگو یاحسین...... آمد چو یار آشنا ، آرام شو آرام شو............................................. از غم شدی دیگر رها آرام شو آرام شو ای مرغ خوش الحان بخواب ای ماه سرگردان بخواب.................بگذشته شب از نیمه ها آرام شو آرام شو دیدی که آخر این سفر پایان شد و آمد پدر................................... آمد که تا بیند تو را آرام شو آرام شو چون کاروان مرگ را ، آرام گشتی حالیا................................... راحت شدی از رنج و بلا آرام شو آرام شو منبع: منتخب طُریحی ج 1 ص 141 ،حدائق الانس مرحوم بیرجندی ارشاد شیخ مفید ج 2 ص 121 ۹۹ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴