عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#ملاقات_حاج_علی_بغدادی_با_امام_زمان«عج»🌷 💠مرحوم حاج میرزا حسین نوری(ره) در معرفی حاج علی بغدادی(ره
من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود گرفت.
نگه داشته بود
و با هم قدم زنان به طرف کاظمین میرفتیم🚶🏻♂
چون به راه افتادیم دیدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفیدی جاری است و درختان مرکبات لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن همه با میوه، آن هم در وقتی که موسم آنها نبود بر سر ما سایه انداختهاند.🍇🍏🍋
گفتم: این نهر و این درختها چیست؟🌳🌊
فرمود: «هر کس از دوستان که جد ما را زیارت کند و زیارت کند ما را، اینها با او هست.»🙂
گفتم: سؤالی دارم⁉️فرمود: «بپرس!»🤚
گفتم: مرحوم شیخ عبدالرزاق، مدرس بود. روزی نزد او رفتم شنیدم میگفت: کسی که در تمام عمر خود روزها روزه بگیرد و شبها را به عبادت مشغول باشد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد و در میان صفا و مروه بمیرد و از دوستان حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نباشد! برای او فائدهای ندارد!
فرمود: «آری والله برای او چیزی نیست.»☝️
سپس از احوال یکی ازخویشاوندان خود سؤال کردم و گفتم: آیا او از دوستان حضرت علی (علیهالسلام) هست❓
فرمود: «آری! او و هر که متعلق است به تو.»
گفتم: ای آقای من سؤالی دارم⁉️فرمود: «بپرس!»
گفتم: روضه خوانهای امام حسین(علیهالسلام) میخوانند: که سلیمان اعمش از شخصی سؤال کرد، که زیارت سیدالشهدا(علیهالسلام) چطور است او در جواب گفت: بدعت است، شب آن شخص در خواب دید، که هودجی(مرکبی) در میان زمین و آسمان است، سؤال کرد که در میان این هودج کیست⁉️
گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خدیجه کبری(علیهماالسلام) هستند🌺
گفتم: کجا میروند⁉️ گفتند: چون امشب #شب_جمعه است، به زیارت امام حسین(علیهالسلام) میروند و دید رقعههایی را از هودج میریزند که در آنها نوشته شده:
✨«امان من النار لزوار الحسین(علیهالسلام) فی لیلة الجمعة امان من النار یوم القیامة»؛ (اماننامهای است از آتش برای زوار سیدالشهدا (علیهالسلام) در شب جمعه و امان از آتش روز قیامت)✨آیا این حدیث صحیح است⁉️
فرمود: «بله راست است🙂✋
گفتم: ای آقای من صحیح است که میگویند: کسی که امام حسین(علیهالسلام) را در #شب_جمعه زیارت کند، برای او امان است⁉️
فرمود: «آری والله». و اشک از چشمان مبارکش جاری شد و گریه کرد😭😭
گفتم: ای آقای من سؤال دارم⁉️فرمود: «بپرس!»
گفتم: در سال 1269 به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) رفتم در قریه درود (نیشابور) عربی از عربهای شروقیه، که از بادیهنشینان طرف شرقی نجف اشرفاند را ملاقات کردم و او را مهمان نمودم از او پرسیدم: ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) چگونه است ؟؟
گفت: #بهشت است، تا امروز پانزده روز است که من از مال مولایم حضرت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) میخورم نکیر و منکر چه حق دارند در قبر نزد من بیایند و حال آن که گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئیده شده. آیا صحیح است⁉️ آیا علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) میآید و او را از دست منکر و نکیر نجات میدهد⁉️
فرمود: «آری والله! جد من ضامن است🙂✋
گفتم: آقای من سؤال کوچکی دارم⁉️ فرمود: «بپرس!»
گفتم: زیارت من از حضرت رضا(علیهالسلام) قبول است⁉️ فرمود: «ان شاءالله قبول است.»
گفتم: آقای من سؤالی دارم⁉️فرمود: «بپرس!»
گفتم: زیارت حاج احمد بزازباشی قبول است یا نه؟ (او با من در راه مشهد رفیق و شریک در مخارج بود)
فرمود: «زیارت عبد صالح قبول است.» گفتم: آقای من سؤالی دارم⁉️فرمود: «بسمالله»
گفتم: فلان کس اهل بغداد که همسفر ما بود زیارتش قبول است⁉️جوابی نداد.
گفتم: آقای من سؤالی دارم⁉️فرمود: «بسمالله»
گفتم: آقای من این کلمه را شنیدید؟ یا نه! زیارتش قبول است؟
باز هم جوابی ندادند. (این شخص با چند نفر دیگر از پولدارهای بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم کشته بود).
در این موقع به جایی رسیدیم، که جاده پهن بود و دو طرفش باغات بود و شهر کاظمین در مقابل قرار گرفته بود و قسمتی از آن جاده متعلق به بعضی از ایتام #سادات بود، که حکومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوا که از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نمیکردند ولی دیدم آن آقا از روی آن قسمت از زمین عبور میکند!
گفتم: ای آقای من! این زمین مالی بعضی از ایتام سادات است تصرف در آن جایز نیست!
فرمود: «این مکان مال جد ما، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و ذریه او و اولاد ماست. برای ما تصرف در آن حلال است.»
در نزدیکی همین محل باغی بود که متعلق به حاج میرزا هادی است او از ثروتمندان معروف #ایران بود که در بغداد ساکن بود.
گفتم: آقای من میگویند: زمین باغ حاجی میرزا هادی مال حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) است، این راست است یا نه⁉️
فرمود: «چه کار داری به این!» و از جواب اعراض نمود.
در این وقت رسیدیم به جوی آبی، که از شط دجله برای مزارع کشیدهاند و از میان جاده میگذرد و...
#ادامه_دارد
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود گرفت. نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف کاظمین میرفتی
که هردو راه به کاظمین میرود یکی از این دو راه اسمش راه سلطانی است وراه دیگر به اسم راه سادات معروف است
آن جناب میل کرد به راه سادات
گفتم: بیا از این راه، یعنی راه سلطانی برویم.
فرمود: «نه! از همین راه خود میرویم🤚
پس آمدیم و چند قدیم نرفتیم که خود را در صحن مقدس #کاظمین کنار کفشداری دیدیم، هیچ کوچه و بازاری را ندیدیم. پس داخل ایوان شدیم از طرف «باب المراد» که سمت شرقی حرم و طرف پایین پای مقدس است. آقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ایستاد. پس فرمود: «زیارت کن!» گفتم: من سواد ندارم. فرمود: «برای تو بخوانم⁉️ گفتم: بلی!
فرمود: «أدخل یا الله السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیرالمؤمنین...» و بالاخره بر یک یک از ائمه سلام کرد تا رسید به حضرت عسکری(علیهالسلام) و فرمود:
«السلام علیک یا ابا محمدالحسن العسکری.»
بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را میشناسی؟»
گفتم: چطور نمیشناسم. فرمود: «به او سلام کن.»
گفتم: «السلام علیک یا حجةالله یا صاحب الزمان یابن الحسن.»
آقا تبسمی کرد و فرمود: «علیک السلام و رحمةالله و برکاته.»
پس داخل حرم شدیم و خود را به ضریح مقدس چسباندیم و ضریح را بوسیدیم به من فرمود: «زیارت بخوان.»
گفتم: سواد ندارم. فرمود: «من برای تو زیارت بخوانم⁉️ گفتم: بله
فرمود: «کدام زیارت را میخواهی⁉️ گفتم: هر زیارتی که #افضل است.
فرمود: «زیارت #امین_الله افضل است»، سپس مشغول زیارت امین الله شد و آن زیارت را به این صورت خواند:
«السلام علیکما یا امینی الله فی ارضه و حجتیه علی عباده اشهد انکما جاهدتما فی الله حق جهاده، و عملتما بکتابه و اتبعتما سنن نبیه(علیهالسلام) حتی دعا کما الله الی جواره فقبضکما الیه باختیاره والزم اعدائکما الحجة مع ما لکما من الحجج البالغة علی جمیع خلقه...» تا آخر زیارت.
در این هنگام #شمعهای_حرم را روشن کردند🕯ولی دیدم حرم روشنی دیگری هم دارد✨نوری مانند نور آفتاب در حرم میدرخشند و شمعها مثل چراغی بودند که در آفتاب روشن باشد و آن چنان مرا غفلت گرفته بود که به هیچ وجه ملتفت این همه از آیات و نشانهها نمیشدم😔
وقتی زیارتمان تمام شد، از طرف پایین پا به طرف پشت سر یعنی به طرف شرقی حرم مطهر آمدیم، آقا به من فرمودند: آیا مایلی جدم حسین بن علی(علیهماالسلام) را هم زیارت کنی⁉️
گفتم: بله #شب_جمعه است زیارت میکنم.
آقا برایم زیارت #وارث را خواندند، در این وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان✋
ما با هم به مسجدی که پشت سر قبر مقدس است رفتیم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، خود ایشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ایستادم و نماز خواندم، وقتی نمازم تمام شد، نگاه کردم دیدم او نیست با عجله از مسجد بیرون آمدم و در میان حرم گشتم، او را ندیدم، البته قصد داشتم او را پیدا کنم و چند قِرانی به او بدهم و شب او را مهمان کنم و از او نگهداری نمایم.
ناگهان از خواب غفلت بیدار شدم، با خودم گفتم: این سید که بود؟😳😳این همه معجزات و کرامات! که در محضر او انجام شد، من امر او را اطاعت کردم! از میان راه برگشتم! و حال آن که به هیچ قیمتی برنمیگشتم! و اسم مرا میدانست! با آن که او را ندیده بودم! و جریان شهادت او و اطلاع از خطورات دل من! و دیدن درختها! و آب جاری در غیر فصل! و جواب سلام من وقتی به امام زمان(علیهالسلام) سلام عرض کردم! و غیره...!!
بالاخره به کفشداری آمدم و پرسیدم: آقایی که با من مشرف شد کجا رفت؟
گفتند: بیرون رفت، ضمناً کفشداری پرسید این سید رفیق تو بود؟
گفتم: بله. خلاصه او را پیدا نکردم، به منزل میزبانم رفتم و شب را صبح کردم و صبح زود خدمت آقای شیخ محمدحسن رفتم و جریان را نقل کردم او دست به دهان خود گذاشت و به من به این وسیله فهماند، که این قصه را به کسی اظهار نکنم و فرمود: خدا تو را موفق فرماید.
حاج علی بغدادی(ره) میگوید:
من داستان تشرف خود، خدمت حضرت بقیةالله (عج الله تعالی فرجه الشریف) را به کسی نمیگفتم. تا آن که یک ماه از این جریان گذشت، یک روز در حرم مطهر کاظمین سید جلیلی را دیدم، نزد من آمد و پرسید: چه دیدهای⁉️
گفتم: چیزی ندیدم، او باز اعاده کرد، من هم باز گفتم: چیزی ندیدهام و به شدت آن را انکار کردم ناگهان او از نظرم غائب شد و دیگر او را ندیدم(2)
(ظاهراً همین برخورد و ملاقات باعث شده است تا حاج علی بغدادی(ره) داستان تشرف خود را خدمت آن حضرت، برای مردم نقل کند)
📚پینوشتها:
1- مفاتیح الجنان 484.
2- نجم الثاقب، ص 484، حکایت 31/ بحارالانوار، ج 53، ص 317.
جانم به این عکسای پروفایلتون🖤
تقریبا70%پروفایلاشون عکس سردار سلیمانیه
#حاج_قاسم
#انتقام_سخت
#سردار_دلها
دیشب خواب سردار سلیمانی رو دیدم😭😭
خواب دیدم در سیل جمعیت در حرم آقا امام حسین هستن و دارن همراه جمعیت در صحن سینه میزنن. و راه میرن.یه نفر براشون پیغام آورد سردار گفتن بگو الان پیغام نیارن سرم شلوغه دارم عزا داری میکنم.
بعدش از خواب بیدار شدم.
تازه میفهمم شهدا واقعا زنده اند واقعا.
البته بگم جمعیت عین جمعیتی بود که دیشب در حرم آقا امام حسین بود و پیکر خودشون و شهدا رو تشییع میکردن
الهم ارزقنا توفیق شهادت
#کاربرگرامی
#عنایت_شهیدقاسم_سلیمانی
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
دیشب خواب سردار سلیمانی رو دیدم😭😭 خواب دیدم در سیل جمعیت در حرم آقا امام حسین هستن و دارن همراه جمع
عنایت شهیدقاسم سلیمانی به دو کاربرگرامی کانال💔💔💔
درخواست یک کاربر از حاج قاسم سلیمانی و جواب سردار در خواب به یک کاربردیگر💔
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
دوستان کرمانی که در تشییع فردا حضور دارند، ما رو هم فراموش نکنید.🌷🍃
بنیابت از تمام عزیزانی که دوست داشتند در تشیع پیکر پاک شهید قاسم سلیمانی وهمراهان شهید شون شرکت کنند لطفا چند قدم بردارید🤲🏻
💠برخی اتفاقات که در کانالمون به مدد شهدا وامام زمان برای برخی کاربران افتاد وشد خاطره های خوب کانالمون😊 بزنید روی #هشتک ها تا موضوعات نشون داده بشه براتون👇🏼👇🏼
#عهدنامه
#عنایت_شهدا
#حاجت_روایی ها
#گوشی_داغون_من
#عنایت_شهید_درخواب
#نشونه
#عنایت_شهیدصدرزاده
#عنایت_شهیدصفری
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری
#بالاتر_ازحاجت_گرفتن
#اشک_به_نیابت_ازشهدا
#معجزه_امام_زمان
#حاجت_روایی_به_مددامام_حسین_امام_زمان_وشهدا
#لبخندشهید
#عنایت_شهدا_به_درخواست_کننده_ختم_قران
#عنایت_شهیدجوادحسناوی_به
#عنایت_شهیدحججی
#لباسی_که_ازخاک_بیرون_زد
عنایت #شهیدعلی_یزدانی
عنایت #شهیدحسین_خرازی
ماجرای عکس #شهیدسیدحمیدمیرافضلی
#گلایهٔ_شهیدابراهیم_هادی به کاربرکانال
#عنایت_شهدای_گمنام به من
ماجرای #گروه_ختم_قران وصلوات
#چادری_شدن کاربرکانال
#دردانه_حضرت_زهرا
ماجرای #عکس_شهیدی که..
#عنایت_شهیدهمدانی به کاربرکانال
#حاجت_روایی_باتوسل_به_شهیدهمدانی
عنایت #شهیدحامدسلطانی به کاربرگرامی در رابطه بانمازشب
#ولایت_مداری خواب امام زمان در کنار امام خامنه توسط کاربرکانال
معجزه شهدا #عطرعجیبی را درشلمچه حس کردم
#عنایت_امام_زمان_وشهید به کاربرمون درخواب?
عنایت #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
عنایت #شهید_شفیعی
عنایت #شهیدسیدمیلاد_مصطفوی
❤️بزن روی #هشتک ها👆👆
@yadeShohada313
.......:
سلام داداش صبحت بخیر
قبل از اذان صبح خواب دیدم سردار سلیمانی آمده خونمون بهم میگه سادات بیا باهم نون بپزیم، سیدحسن نصرالله هم داشت سخنرانی میکرد، چه جمعیتی آمده بود خیلی شلوغ بود سردار میگفت باید سادات به همه این مردم نون بدیم
قیامتی بود
______________
سلام
به هرکسی که تشییع سردار رفته ، یه رزق خوب و مهلت عمر دوباره بشارت بدید..
✍🏼اقای قاضی زاده
#عنایت_شهیدقاسم_سلیمانی
.......:
سلام حاج اقا قاضی زاده دیشب خوابدیدم رفتم تابوت سردار و ابومهدی ک یه پارچه مشکی روش کشیده بود رو میبوسیدم زیارت میکردم هیچکی نبود ی خانم با لباس مشکی نشسته بود ی نگا بهم کرد با صدای گرفته از شدت گریه گفت نگران نباشید تا سال دیگه انتقام خون حاجی گرفته شده😭😭
تابوتا کوچیک بود فقط اندازه باقی مانده پیکرا😭😭😭😭
بعد ۳ ساعت بازم همون خوابو دیدم فقط با فرق اینکه حاجی جلو بود داشت تند تند میرفت و ما تابوتو پشت سرش میبردیم هی میگفت زود زود دیرم شد باید برم😭من هی تابوتو بوس میکردم هی میگفتم اللهم عجل لولیک الفرج😭😭😭
من ۳تا مراسم شهید رو رفتم که تابوتشون ببینم ندیدم دیشب ازش گله کردم خوابشونو دیدم😭
______________
سلام
سال 99 سال افول قدرت آمریکاست..
2تا زیارت پشت سرهم میری.
محدوده سن اون خانم رو مطرح میکردی که بگم مادر سادات یا عمه سادات حضرت زینب دیدی.
تا سال دیگه 72 روز مونده و قدرت انتقام را خواهید دید..
فقط تا میتونید دعاکنید برای فرج..
✍🏼اقای قاضی زاده
#عنایت_شهیدقاسم_سلیمانی