🕊۸ اسفند سالروز شهادت #شهیدحسین_خرازی
او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت ...
اگر کسی اورا نمی شناخت هرگز باور نمیکرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین علیه السلام روبروست ...
حسین
تداعی کننده بسیاری از لغات و تلفظهای سنگین ، غلیظ، ملموس و حتی تاثیرگذار است.
همه ما در مدت حیاتمان به عنوان پیرو کلمه #حسین دنبال آن هستیم که با سختی، یکی از آن تلفظها را در خودمان پیدا کنیم و پرورش دهیم.
کار به آدمها و حتی انسانها ندارم؛ کارهایی کردهاند که تداعی کلماتی مثل #عشق، علاقه، دل و... را به سمتی بردهاند که #خیالمان به سمت دنیا و سانسورهای صداوسیما خم میشود.
هر از چند گاهی #خدا دست #ربوبیت خود را به همه نشان میدهد و حسینها را جلوی چشم ما راه میبرد و تا میآیند #شناسایی میشوند، اطلاعات #پرواز صدایشان میزند و یاعلی؛ تنها چیزی ک از آنها میماند خط سفید رنگ پروازشان در آبی آسمان است.
حسین خرازی، نمود حسینهای فشرده تاریخ هشت ساله کورههای #جنگ ماست که تا به خودمان بیاییم و حتی به #دنیا بیاییم پرواز کرده بود و حال، منِ دهه هفتادی فقط خط سفید پروازش را میبینم.
سیروسلوک تنها یک سکوی پرتاب داشته و خواهد داشت و آن چیزی جز حسین(ع) و همسفرانش نیست.
باید #عاشق شوی تا بدانی عقل چیست و معنی عشق امثال حسین، ضعف است یا قدرت.
حسین جان #فرمانده لشکر امام حسین؛ اما حال، ما در کشور #ایران و خاک جمهوریاش بجایی رسیدهایم که خواندهایم تو برای رساندن غذا به سربازانت پریدهای ؛ افسوس که در پشت نقابهایمان به یکدیگر رحم نمی کنیم و با جان #سربازان این خاک، که همان مردماند بازیمان گرفته است.
شنیدهایم #ماسک ها را برداشته و به ضعیف تر از خود میدادید؛ اما اکنون ما جزء سپاه #محتکران ماســـک هستیم و روی به زمین، که آن خط پرواز را نبینیم و رویمان سیاه نشود.
(وخدا #سرنوشت قومی را تغییر نخواهد داد تا آنها خودشان را تغییر ندهند...)
✍نویسنده: #محمدصادق_زارع
🥀به مناسبت شهادت #شهید #حسین_خرازی
📅تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۰۶/۰۱
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۰۸
🗺محل شهادت:شلمچه
🗺محل دفن : #اصفهان .گلزار شهدا.قطعه شهدای کربلای۵
. @yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
هروقت اسلحه ژ-۳ روی دوشش می انداخت نوک اسلحه روی زمین ساییده میشد...شبهاکه روی پشت بام میخوابیدم ازم
این اقا بهنام خیلی بچه زرنگ بوده😉..
به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام میرفت #شناسایی.هربارکه گیر افتاده بود به عراقی ها باگریه«دنبال ننه ام میگردم، گمش کردم😭😭 عراقیها فکر نمیکردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش میکردند
یکبار رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. وقتی بر میگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچچیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره میکرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود احساس مالکیت میکرد😅به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛ میگفت به شرطی اسلحه را تحویل میدهم که به من حداقل یک #نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادند😄یکی گفت: «دلم برای عراقیهای مادر مرده میسوزد که گیر توبیفتند. بهنام خندید😅😅
برای نگهبانی داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمیدهیمها» بهنام هم ابرو بالا انداخت🤷🏻♂ و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم😌 با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد😍😅
شهر دست عراقیها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا میشد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت میکردند. خودش را #خاکی میکرد. #موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت😭 خانههایی را که پر از عراقی بود بهخاطر میسپرد. عراقیها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه میرفت داخل خانهها پیش عراقیها مینشست مثل کرولالها😂از غفلت عراقیها استفاده میکرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمیداشت😁
همیشه یک کاغذ و مداد در جیبش داشت📝 که نتیجه شناسایی را یاداشت میکرد. پیش فرمانده که میرفت اول یک نارنجک سهم خودش از غنایم را برمیداشت بعد بقیه را به فرمانده میداد.
همیشه زیر رگبار گلوله بهنام سر میرسید؛ همه عصبانی میشدند که تو آخر اینجا چهکار میکنی، برو تو سنگر😫 بهنام کاری با ناراحتی بقیه نداشت؛ کاسه آب را تا کنار لب هر کدام بالا میبرد تا بچهها گلویی تازه کنند😊❤️
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊سالروز شهادت شهید بهنام محمدی.... 🌹نثار روح پاک و مطهرشهید صلواتی هدیه کنیم... 🕊.... .....🕊
🍃میخواستی یک قهرمان ملی باشی!
طوری که همه ی #ایران به خوبی یادت کنند.نمیدانستی با این غیرت و شجاعت مردانه ات در همان #سیزده_سالگی، نه فقط اینجا روی زمین، که عرش #خدا هم به تو میبالد😍
.
🍃میبالیم به تویی که هیچ #ادعا نبودی.کاری نداشتی چه کسی میاید چه کسی نمی آید.تو بودی و خودت که با موهای ژولیده میرفتی توی دل #عراقیها ،بهانه میاوردی برایشان که دنبال مادرت میگردی و کی فکرش را میکرد یک بچه ی لاغر و استخوانی و ریز جثه آمده باشد برای #شناسایی!
چه سر نترسی داشتی #بهنام.
چه #مرد بودی تو!
.
🍃چقدر هوای شهر و دیارم این روزها مردهایی مثل تو را کم دارد.
که توی وصیت نامه سه خطی شان بنویسند نمیدانم چه بگویم فقط آرزوی #شهادت دارم.
.
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
.
💔تاریخ شهادت : ۲۸ مهر ۱۳۵۹
..
🥀مزار شهید : قطعه شهدای کلگه، شهرستان مسجد سلیمان
...💚@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌸 شهید بهـنام محمدی🌸 ♥️تاریخ تولد: 1345 ♥️تاریخ شهادت: 1359/7/28 ♥️محل شهادت: خرم شهر 🕊نحوه شهاد
❤️میخواستی یک قهرمان ملی باشی!
طوری که همه ی #ایران به خوبی یادت کنند.نمیدانستی با این غیرت و شجاعت مردانه ات در همان #سیزده_سالگی، نه فقط اینجا روی زمین، که عرش #خدا هم به تو میبالد😍
🌹میبالیم به تویی که هیچ #ادعا نبودی.کاری نداشتی چه کسی میاید چه کسی نمی آید.تو بودی و خودت که با موهای ژولیده میرفتی توی دل #عراقیها ،بهانه میاوردی برایشان که دنبال مادرت میگردی و کی فکرش را میکرد یک بچه ی لاغر و استخوانی و ریز جثه آمده باشد برای #شناسایی!
چه سر نترسی داشتی #بهنام.
چه #مرد بودی تو!
🌹چقدر هوای شهر و دیارم این روزها مردهایی مثل تو را کم دارد.
که توی وصیت نامه سه خطی شان بنویسند نمیدانم چه بگویم فقط آرزوی #شهادت دارم.
✍نویسنده : #فاطمهزهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز تولد #شهید_بهنام_محمدیراد
📅تاریخ تولد : ۱۲ بهمن ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۲۸ مهر ۱۳۵۹
🥀مزار شهید : قطعه شهدای کلگه، شهرستان مسجد سلیمان
.
...💚@yadeShohada313