تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#شهیدسیدعلی_اندرزگو🕊
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
.
🍃این بار قصد دارم حقایق را ساده بیان کنم.کمی متفاوت.
.
🍃من و تو و همه ی ما در عصری زندگی
می کنیم که توان درک #حضـور_حجــت_حـــق را نداریم.😞
.
🌸البته همه که نه، در میان تمام همهمه های این دنیا، صاحب دلانی نیز هستند که هفت شهر عشـــق❤ را پیموده اند و لایق دیدار #امــام شده اند.
🍃حالاهر چه که هست، ما دل❤ را خوش کرده ایم به نائب اماممان و آرامش دل هایمان را از #آرامش چشمان #سیـد_علـی 💐 میگیریم.
🍃حال بیایید به این فکر کنیم که
چهل و اندی سال پیش، آن #عشاقی که امام را نداشتند و حتی نائبش را هم از آنها دور کرده بودند😓، چه حس و حالی داشتند؟چه می کردند؟چگونه آرامش می یافتند؟❤️?
.
🌿کسانی همچون #شهیـد_سیـد_علـی_انـدرزگو که عمری پنهانی زیست و با هزاران نام جعلی در هزاران سفر خود، کوشید تا در این مسیر پرفروغ🌟 استوار بماند و وظیفه اش را در قبال #اسلام و امـام و نائـبش به درستی به انجام برساند.
🌿او که اصول زندگانی #ائـمه(ع) را بی کم و کاست آموخته و درک کرده بود.
هم #طلبـه بود، درس📚 دین میدانست و هم دست از مبارزات #سیاسی_اش نمی کشید و اصلا تمام این #خــون_هایی که #مظلومانه ریخته شده اند 😔، برای تحقق یک اصل سیاسی بوده اند، یعنی
"حاکمیـت اسـلامی".
.
🌿او نیز بی واهمه در جهت وصول این #هدف عظیم، #جـان_فشـانی کرد🥀
.
🌿 اما من و تویی که اکنون زیر #پرچـم🇮🇷 این #حاکمیت_اسلامی نفس می کشیم، هیچگاه اندیشیده ایم 🤔که چگونه باید پاسخ این همه تلاش را داد؟
وظیفه مان چیست؟
چه باید کرد؟
.
🌿باید بدانیم که حفظ #انقـلاب مهمتر از پیـروزی🎉 آن است، پس برخیز. یا علـی بگو و بدان که وقت #جهاد رسیده است.
.
🌿جهاد تو می تواند #دفاع از مرز ها باشد، می تواند علــم آموزی باشد یا تربیـت #سربـازان_امـام، مبارزه ی تمام قـد اقتـصادی،نجات فرهنگ غنی #اسلامی_ایرانی و حتی یک #انتخاب_صحیح!
.
🌿پس برخیز و #یا_علی بگو.
.
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
.
💕به مناسبت #چهل_و_یکمین_سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی💕
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام #میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میت
زینب تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس #حوزه_علمیه را برای #طلبه شدن بخواند.
او در شاهینشهر فعالیتهای #فرهنگی میکرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به #جامعه_زنان و #بسیج میرفت.
در دبیرستان #گروه_سرود🎶و #گروه_تئاتر🎭به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل میداد.
دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه #پولی بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت، و با پولش #کتاب📚برای #مجروحین میخرید و هفتهای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها را به مجروحین هدیه🎁میکرد. چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد🎙 و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانشآموزان پخش میکرد.🌷
تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمندهها از آنها چه #توقعی دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره #حجاب♥️ پخش میکرد
در زمستان❄️اصفهان که وسیله گرمکننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود میخوابیدیم. یک شب که هوا #خیلی_سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن #نماز_شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد💔 دلش نمیخواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد❤️
زینب شبی که #دعای_نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برای او #تفسیر میکند. آن قدر زیبا تفسیر را میگوید که زینب در خواب گریه میکند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد میدهد، کودکانی که در حکم #انبیا بودند. زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه میکردند😭» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنههایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری میداد. او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف میکند سفارش میکند که خوابش را برای #هیچکس🤚🏻 تعریف نکند.
یک شب سر نماز، سجدهاش خیلی #طولانی شد و حسابی گریه کرد😔 بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه میکنم، امام تنهاست😭😭😭به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد💔
به نام خداوند مهربان
وقتی دلتنگ میشوم😔💔
برای اکثر #مجرد ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده ...
#کمبود یک نفر را در زندگیشان #احساس میکنند😞
کسی که با او حرف بزنند ...
کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند
گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩
الان که همه جا #شبکه_مجازی📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست ...
یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣
درد و دل کنیم ...
رفع دلتنگیهایمان باشد👌
بعضی ها این دلتنگی را #تحمل نمیکنند😑
#ماشاالله هم صحبتی هایشان زیاد است😏
سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒
گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم ...😊
چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم .😊
.
فکر میکنم به آن مردی که یک #زن و چهار #بچه ی قد و نیم قد را در #خانه گذاشت و رفت🔫💣
خدا میداند چه شبها که پشت #خاکریز از دلتنگی #گریه نکرد😢
فکر میکنم به #آقا دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود
و #عروس خانومی که دلتنگ و #چشم_انتظار نشسته بود😩😭
فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد
چون تازه بچه دار شده بودند😍
وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید #نرو😭
فکر میکنم به همسر #شهید مدافع حرمی که دخترش بهانه #بابا را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔
الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها ...
انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش #متوسل به دوست های مجازی بشوم👌
آخر میدانی فرقش چیست؟
آنها با اختیار خودشان ، برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند ، از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه #اینستاگرام و نه ...
پن : ان الله مع الصابرین
#عشق
#طلبه
#وعده_دیدارمون_کنار_شهدا
#دل_نوشته
#غیور_مردان
#بی_تفاوت_نباشیم
...💚@yadeshohada313