eitaa logo
یاد یاران
143 دنبال‌کننده
2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
20 فایل
⚘⚘بسم رب الشهدا ⚘⚘آی رفقا,بعدازماچه کرده اید!؟ 🌷جهاد،شهادت،ولایت🌷 ارتباط با ادمین: @mansoore60 ایتا https://eitaa.com/yadeyaran313
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد یاران
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 قصه مگو امروز برای شهدا وقت نداریم از عشق مگو قصه كه ما وقت نداریم با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است از بهر ملاقات خدا وقت نداریم در كوفه تن غیرتمان گوشه نشین است بهر سفر كرببلا وقت نداریم هر چند كه خوبست شهیدانه بمیریم زیباست ولی حیف كه ما وقت نداریم! @yadeyaran313
یاد یاران
⭕️ امروز کسی است که آن کاری که مشغول هست، در آن کار سستی کند، در آن کار بیکاری کند یا وادار کند اشخاصی را که آنها کم کاری کنند، از زیر بار شانه خالی کنند که این ضربه است به کشور خودشان. @yadeyaran313
توشهرحلب با موتور میرفتیم دیدم سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین رو میخوند ترسیدم...👇👇👇 @yadeyaran313
یاد یاران
توشهرحلب با موتور میرفتیم دیدم سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین رو میخوند ترسیدم...👇👇👇 @yadeyara
توشهرحلب با موتور میرفتیم دیدم سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین رو میخوند ترسیدم فقط میتونست.دوسه مترجلو روببینه‼️ گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم توجه نکرد همینطورکه میخوندبا ناراحتى گفتم.سر تو بیار بالا خیلےخطرناکه بازبه حرفم توجه نکرد داشتم عصبانےمیشدم که باجدیت گفت چکارم دارى نمیخوام سرموبیارم بالا یکلحظه توجه کردم به دوروبرمون👀دیدم اطرافمون پر از زنهاى بى حجابِ میترسیدچشمش بیفته بهشون تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش  میرسوند . ما هر وقت می خاستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن می رفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند .  خندید . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند . دوباره خندید . و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندى . که گفته. شب روى خاک ریز راه می رفت . و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین . تیر میخورى . در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده . و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید راوی:شهید صدرزاده 🌷🌷 @yadeyaran313
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش! 🌹 @yadeyaran313
یاد یاران
جان جانم علی خسرو خوبانم علی
😊 شوخ طبعی رزمنده ها 🌷عید غدیر که می شد خیلی ها عزا می گرفتند. لابد می پرسید چرا...؟ به همین سادگی که چند تا از بچه ها با هم قرار می گذاشتند، به یکی بگویند؛ سید ...البته کار که به همین جا ختم نمی شد. 🌷ایستاده بودیم بیرون چادر، یک دفعه دیدیدم چند نفر دارند دنبال یکی از برادر ها می دوند. می گفتند: وایسا سید علی کاریت نداریم! و او مرتب قسم می خورد که من سید نیستم ولم کنید. تا بالاخره می گرفتندش و می پریدند به سر و کله اش و به بهانه بوسیدنش آش و لاشش می کردند. 🌷بعد هم هر چی داشت، از انگشتر، تسبیح، پول، مهر نماز تا چفیه و گاهی هم لباس، همه را می گرفتند و از تنش به بهانه متبرک بودن در می آوردند ... 🌷جالب اینجاست که به قدری جدی می گفتند؛ سید که خود طرف هم بعد که ولش می کردند، شک می کرد و می گفت: راستی راستی نکند ما هم سید هستیم و خودمان خبر نداریم، گاهی اوقات کسی هم پا پیش می گذاشت و ضمانتش را می کرد: قول می دهد وقتی آمد تو چادر، عیدی بچه ها یادش نرود؛ حتی اگر سکه ٢٠ ریالی باشد و او هم سکه را می داد و غر می زد که: عجب گیری افتادیم، بابا ما به کی بگیم ما سید نیستیم ...؟ @yadeyaran313
مجری جلسه گفت:اکنون با شما سخن میگوید پشت تربیون که قرارگرفت بعداز یاد نام خداگفت: عزیزان ! اول بدانید که شهید رجائی توجه برخی ها فردا سالروز شهادت
یاد یاران
🎉بزرگترین عید مسلمانان ، عید امامت و ولایت، مبارک باد🎉 🌷 شهید احمدی روشن به امام علی (ع) ارادت ویژه ای داشت، به سادات هم همینطور، به طوری که دوستانش می گفتند یا هر چه که به عنوان عیدی می‌خواستیم نه نمی‌گفت... 🌷 با مانوس بودند و برای اثبات قضیه چندین کتاب از جمله کتاب های شهید مطهری را خوانده بودند. و در دورانی که بودند توانسته بودند با دست و پا شکسته، با یک بحث کند و به قول خودشان آخر سر هم مرد سنی کم آورده بود... @yadeyaran313