eitaa logo
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
415 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به‌منظور ترویج فرهنگ ایثار ،شهادت و بزرگداشت اقدامات ارزنده ۱۰۳ شهید گرانقدر و ۸ شهید گمنام شهر مشکین دشت تاسیس شده است. ادمین کانال: @L_a_110 لینک کانال: @yadvare_shohada_meshkindasht
مشاهده در ایتا
دانلود
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 53 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: بکتاش🌸🍃 @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۷روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊 @yadvare_shohada_mishkindasht
پنج سال قبل بود؛ قبل از امضای برجام شهدای غواص کربلای۴ با دستان بسته برگشتند تا به ما بگویند تا آخرین قطره خون در مقابل دشمن مبارزه کنید و تسلیم نشوید؛ مردم پیامشان را فهمیدند، اما مسئولینی که آب خوردن مردم را هم به برجام ربط می‌دادند، پیام شهدا را نفهمیدند و چوب تسلیم در برابر کدخدایشان را خوردند! بماند که هنوز هم پیام شهدا را نگرفته‌اند... @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که ولیّ این طور ازش راضی باشه ایا عاقبتش جز شهادت هست؟ تشکر امام خامنه ای از روح حاج قاسم عزیز😔 حاج قاسم برای همیشه زندهست 😔 شهدا رو یاد کنید با صلوات🌺 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۶ : محمدهادی ابراهیمی سعیدی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۷ : زینب علوی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۸ : آقای علی آبادی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۹ : حسن محمدی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۱۰: خانم زنگی @yadvare_shohada_mishkindasht
🔴 نامه دفتر رئیس محترم قوه قضائیه به همه مردم ایران: 🔺 با عزمی همگانی، فضای اداری کشور را آنقدر شفاف می‌کنیم که هیچ متخلفی با هیچ ترفندی نتواند دوام بیاورد. 🔺اگر سند و مدارکی از تخلفات مسئولین شهر یا استان خود و یا نارضایتی از مسئولین قوه قضائیه، قاضی، وکیل، شهردار، اعضای شورای شهر، نماینده مجلس و رؤسای ادارات در دست دارید، اسناد را به صورت محرمانه و ناشناس، بدون نیاز به ذکر مشخصات شخصی خود و تنها به عنوان شهروند به دفتر آیت‌الله رئیسی ارسال کنید تا فورا پیگیری شود. حوزه رياست قوه قضائيه رئیسی: تهران خيابان وليعصر (عج)، خيابان پاستور تلفن: ۶۶۹۵۲۵۳۶ معاونت قضايی قوه قضائيه: تهران خيابان وليعصر(عج)، بعد از چهار راه سپه، كوچه سخن‌ور تلفن: ۶۶۳۴۵۶۳۷-۶۶۳۴۵۶۳۸ نشرحداکثری @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته🕊 ستاد یادواره شهدای مشکین دشت و معاونت فرهنگی و هنری حوزه مقاومت بسیج ۳۲۱ شهید باهنر به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند: ✨حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید✨ 📌تلگرام: @setadeyadvareh 📌ایتا: @khadem_yadvare_shohada آثار ارسالی در کانال و پیج ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در فضای مجازی اطلاع رسانی خواهد شد. @yadvare_shohada_mishkindasht ✨به دل نوشته های برگزیده هدیه اهدا خواهد شد. ۳۲۱_شهید_باهنر_مشکین_دشت
YEKNET.IR - zamine - fatemie 1399.10.05 - amir kermanshahi.mp3
8.85M
🔳 🌴وقت نفس کشیدنم ندادن 🌴یکی دو تا نیستن که زیادن 🎤 👌بسیار دلنشین ┄┅┅═✧❅💠❅✧═┅┅┄ @yadvare_shohada_mishkindasht
🌹۵۰ نفر از غواص های لشگر ۲۵ کربلایی مازندران این کاغذ رو امضا کردند که همدیگر رو شفاعت کنند. تاریخ امضاها ۶۵/۱۰/۲ هست محسن شیریان @yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ 💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از خارج شدم. 💠 در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. 💠 پاهایم به هم می‌پیچید و هر چه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار می‌کنی؟» 💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعده‌ای؟» گوشه هنوز روی صورتم مانده و چهره‌ام به‌درستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه‌شب به‌روشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. 💠 خط پیشانی‌ام دلش را سوزانده و خیال می‌کرد وهابی‌ام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید. چشمان روشنش مثل آینه می‌درخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟» 💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمی‌شد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار می‌کردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمی‌دانست با این دختر میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر می‌زد بلکه کمکی پیدا کند. می‌ترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب‌تر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بی‌واهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم. 💠 احساس می‌کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکسته که زیرلب ناله می‌زدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین می‌کشیدم. بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بی‌صدا گریه می‌کردم. 💠 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابان‌های تاریک را طی می‌کردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم می‌چسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای اومده بودید حرم؟» صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگی‌ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم می‌لرزید :«می‌خواید بریم بیمارستان؟» ماه‌ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...» 💠 به سمتم برنمی‌گشت و از همان نیم‌رخ صورتش خجالت می‌کشیدم که ناله‌اش در گوشم مانده و او به رخم نمی‌کشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش زد و باز برایم بی‌قراری می‌کرد :«خواهرم! الان کجا می‌خواید برسونیم‌تون؟» خبر نداشت شش ماه در این شهر و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید می‌دانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟» 💠 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمی‌کشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو کسی کشته شد؟»... @yadvare_shohada_mishkindasht
🌹دیدار گرم وصمیمی بسیجیان و مسئولین محترم محل با جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس قارداشعلی اسدی 🌹در این دیدار از زحمات جانبازان و رشادت های آنان و همچنین سختی های جنگ گفت و گو شد. در ۻمن خاطر نشان شد که همه مردم و مسئولین به شهدا و جانبازان مدیون هستیم واز هیچ کمکی جهت یاد و خاطره و احیای فرهنگ پاسداشت خون شهدا دریغ نخواهیم کرد. 🌹🙏آرزوی سلامتی و موفقیت برای جانباز عزیز قارداشعلی اسدی 🌹این دیدارهای صمیمی با جانبازان محل ادامه خواهد داشت. @yadvare_shohada_mishkindasht
🌹دیدار گرم وصمیمی بسیجیان و مسئولین محترم محل با جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس حاج آقا عربخانی 🌹در این دیدار از زحمات جانبازان و رشادت های آنان و همچنین سختی های جنگ تجلیل و گفت و گو شد. در ضمن خاطر نشان شد که همه مردم و مسئولین به شهدا و جانبازان مدیون هستیم واز هیچ کمکی جهت یاد و خاطره و احیای فرهنگ پاسداشت خون شهدا دریغ نخواهیم کرد. 🌹🙏آرزوی سلامتی و موفقیت برای جانباز عزیز حاج آقا عربخانی عزیز 🌹این دیدارهای صمیمی با جانبازان محل ادامه خواهد داشت. @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۱۱: آیلین داودی کلاس چهارم زیبا دشت @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۱۲: آقای حمید اسدی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۱۳: محمدرضا شورگشتی @yadvare_shohada_mishkindasht
🔰 لوح | مدیریت 🔺 سپهبد : با داخل اتاق و پشت میز نشستن نمیشود مدیریت کرد. باید امامت کرد و رفت جلو و گفت بیا! 🌹صبحتون شهدایی🌹 @yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 54 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: 🌸🍃 @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۶روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊 @yadvare_shohada_mishkindasht
اندازه ے تمام نَفَـس هاے خسته ات؛ به من نَفَـس بده تا ڪــــــنم 🥀 🥀 @yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی_آنلاین_محشور_شدن_با_حضرت_زهرا.mp3
2.63M
🏴 ♨️سه دسته از زنان که در قیامت با حضرت زهرا(س)محشور می شوند 👌 بسیار شنیدنی 🎤 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┄┅┅═✧❅💠❅✧═┅┅┄ @yadvare_shohada_mishkindasht