#خواهر #شهید بودم.
#جانبازی #علیرضا باعث نشد که چشمم را بر روی #خصوصیات #اخلاقی #مثبتش ببندم. #علیرضا به جهت #اعزامهای طولانیش، در نظر داشت تا مراسم عقد و عروسی را زودتر برگزار کنیم.
🍃🌷🍃
اما پیش از علنی شدن نامزدی، خبر #شهادت #محمدرضا را آوردند. خانم دانش پس از #شهادت #محمدرضا گریه نکرد و مثل یک #کوه استوار ایستاد. برخی میگفتند که او شوکه شده.😭
🍃🌷🍃
اما خانم دانش از روزی که #فرزندانش را در این راه فرستاده بود، میدانست که امکان دارد #فرزندانش را از دست بدهد. در مراسم #هفت #محمدرضا، خانم دانش در مسجد نامزدی من و #علیرضا رو علنی کرد.
🍃🌷🍃
#چهل روز بعد از #شهادت محمدرضا، ما به #عقد هم درآمدیم. مراسم عقد را در خانه برگزار کردیم.
🍃🌷🍃
#علی به من گفت اگر تو بخواهی مراسم عروسی را در سالن میگیریم ولی من دوست دارم در #مسجد باشد. از طرفی چون #محمدرضا #شهید شده بود مادرش به شدت مخالفت میکرد و میگفت: آرزو دارم برایت مراسم خوبی بگیرم.😭
🍃🌷🍃
#علی طوری رفتار میکرد که #جای خالی #محمدرضا را برای #پدر و #مادرش پر کند. هر چند ما خیلی او را نمیدیدیم. وقتی از #جبهه میآمد خانه ما تا ساعت ۲ نصف شب از جمعیت پر و خالی میشد.
🍃🌷🍃
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
#خواهر #شهید بودم.
#جانبازی #علیرضا باعث نشد که چشمم را بر روی #خصوصیات #اخلاقی #مثبتش ببندم. #علیرضا به جهت #اعزامهای طولانیش، در نظر داشت تا مراسم عقد و عروسی را زودتر برگزار کنیم.
🍃🌷🍃
اما پیش از علنی شدن نامزدی، خبر #شهادت #محمدرضا را آوردند. خانم دانش پس از #شهادت #محمدرضا گریه نکرد و مثل یک #کوه استوار ایستاد. برخی میگفتند که او شوکه شده.😭
🍃🌷🍃
اما خانم دانش از روزی که #فرزندانش را در این راه فرستاده بود، میدانست که امکان دارد #فرزندانش را از دست بدهد. در مراسم #هفت #محمدرضا، خانم دانش در مسجد نامزدی من و #علیرضا رو علنی کرد.
🍃🌷🍃
#چهل روز بعد از #شهادت محمدرضا، ما به #عقد هم درآمدیم. مراسم عقد را در خانه برگزار کردیم.
🍃🌷🍃
#علی به من گفت اگر تو بخواهی مراسم عروسی را در سالن میگیریم ولی من دوست دارم در #مسجد باشد. از طرفی چون #محمدرضا #شهید شده بود مادرش به شدت مخالفت میکرد و میگفت: آرزو دارم برایت مراسم خوبی بگیرم.😭
🍃🌷🍃
#علی طوری رفتار میکرد که #جای خالی #محمدرضا را برای #پدر و #مادرش پر کند. هر چند ما خیلی او را نمیدیدیم. وقتی از #جبهه میآمد خانه ما تا ساعت ۲ نصف شب از جمعیت پر و خالی میشد.
🍃🌷🍃
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
▪️#شهدا ؛ بیسر و صدا رفتند
و ما ماندهایم و یک #کوه ادعا بدون عمل ...
.
📷 آخرین وداع رزمندگان دلاور گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا با رفیق شهیدشان ( #شهید_رضا_حق_شناس) در سه راهی دوجیله ، عملیات والفجر ده، اسفند۱۳۶۶...🌷
.
#قهرمانان
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌊 #خط_شکن_والفجر_هشت
.
▫️ تو روستامون (اَتو) یه شهیدی
هست که من عاشقشمممم.
بچهی #کوه بود ؛ اما دل به #دریا زد.
عین اله بزرگی اتویی ،شجاع بود و نترس
در اکثر عملیات ها بعنوان نیروی خطشکن حضور داشت.آمادگی جسمی و توان بدنی فوق العاده ای داشت.رزمی کار هم بود.زیاد هم مجروح نمیشد، خودش میگفت:صدام اگر در آب مرا نزند در خشکی حریفم نمیشود...عملیات والفجر هشت تو گردان يا رسول لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و جز اولین نفرات خط شکن .نزدیک ساحل فاو همون شب در سن ۲۱ سالگی در شب ۲۱ بهمن بشهادت رسید.برادر کوچیکترش فیض اله هم دو سال بعد در بهمن ۶۶ در شلمچه بشهادت رسید.
.
📩 #عین_اله تو #وصیتنامه_ش نوشت :
ما باید همه چیز خود را حتی جانمان را فدای انقلاب کنیم و بایستی بنگریم که انقلاب چه انتظاری از ما دارد نه این که در جستجوی منافع شخصی از انقلاب باشیم.خواهشمندم که هرگونه اموالی اگر از سپاه و بسیج (اورکت و شلوار و پوتین) در اختیارم هست تحویل سپاه داده شود.
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#شهیدان_بزرگی_اتویی