eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
396 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی اکبـر(ع) بود تا حدی که یک شب بهم گفته بود:هر وقت شدم به مداح🎤 بگو برام روضه حضرت عباس(ع) یا روضه حضرت علی اکبــر(ع) بخونه. هر وقت هم که ی این دو عزیز شروع می شد،زار زار گریه میکرد😭. منم خاصی به حضرت ابوالفضل(ع) داشتم و همیشه از ایشون میخواستم یه همسر پاک و مذهبی✨ برام انتخاب کنه.من رو از خودِ حضرت گرفتم. همسرشهید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ أللَّـهُمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِکْ ألْـفَـرَج 🌹
مداحی آنلاین - مهرت به کائنات برابر نمی شود - حاج مهدی سماواتی.mp3
3.21M
🔳 (ع) 🌴مهرت به کائنات برابر نمی شود 🌴داغی ز ماتم تو فزون تر نمی شود 🎤حاج 👌بسیار دلنشین @yadyaaran
🇮🇷اونی که باید بیاد ببره ، میاد ... 👈 یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران ... چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود خودش می گفت: نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد ... بلند شد اومد جبهه. یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم علیه السلام نرفتم می ترسم بشم و حرم آقا رو نبینم. یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ... اجازه گرفت و رفت مشهد... دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. توی اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم ، آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... ...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر ... گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار... ... توی وصیت نامه اش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود می گفت امام رضا ع بهم گفته کی و کجا شهید میشم! حتی مکانی هم که امام رضا ع فرموده بود میشی تا حالا ندیده بود... ... روز موعود خبر رسید توی یه منطقه است باید بریم سراغشون فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی خوایم. همه ی بچه ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید. دیدم حمید یه گوشه نشسته و نگاه می کنه ، ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟ 👌حمید خندید و گفت: شما برا اومدن التماس هاتون رو بکنید ، اونی که باید منو ببره خودش می بره... خود فرمانده اومد و گفت : حمید تو هم بلند شو بریم ... ... بچه ها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت : خداحافظ کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه! اما وقتی شهید شد و وصیت نامه اش رو باز کردیم دیدیم... دقیقا توی همون روز ، ساعت و مکانی شده که تو وصیت نامه اش نوشته بود... اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا عَلیِّ ابنِ مُوسَی الرِّضا(علیه السّلام)🌹♠️🌹 🔰خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی. 🖌راوی : حاج مهدی سلحشور، همرزم شهید🔹طرح زنجیره تواصی مهدی یاوران 🔸واحد ایثار و شهادت
روضه و قرائت حدیث کسا.mp3
36.22M
🔊 ✅ مراسم عزاداری فاطمیه💔🏴 🎤 حاج محمد جواد فارسی 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
4_5816475141533599594.mp3
5.59M
🔳 (ع) 🌴روضه امام جواد(ع) 🌴السلام علیک یا محمد بن علی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
به نامردی همين نامرد مردم دوره اش كردند بساط ی غربت فراهم می شود آخر همينكه دست هايش بسته شد ياد افتاد نصيب خاندان مرتضی غم می شود آخر.. 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
غُل و زنجیر دست و پاهایم شاهد زخم کاریم بودند چشم سر نیزه های خون آلود شاهد یادگاریم بودند یادگاریست گوش پاره ی من همره گوشواره گوشم رفت با تمام توان مرا می زد آن چنان زد مرا که هوشم رفت می دویدم به هر طرف شاید که رهایم کنند نامردان قصد جان مرا به سر دارند شده ام پشت بوته ها پنهان آتش خیمه بود و یک لشکر مانده بودم چه کار می کردم عمه گفت الفرار اهل حرم پا برهنه فرار می کردم جای سالم نمانده روی تنم بسکه من زیر دست و پا ماندم زیر پاهای دشمنانت بابا فاتحه بهر مرگ خود خواندم سرم و معجرم فدای سرت این سری که به نیزه خورشید است در خرابه عجب تماشایی ایست در شبم نور عشق و امید است ۹۸/۷/۶
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 که اهل بیت مراقبش بودن وقتی را وضع حمل می کردم، دائماً می خواندم . وقتی هم بدنیا آمده بود به جای لالایی برایش و می خواندم . یکبار لج کرده بود و هر کاری می کردم ساکت نمی شد . کولش کردم و رفتم تو کوچه ، نوازشش می دادم تا ساكت بشود ولی اصلاً ساکت شدنی نبود . یک لحظه به پشت سرم نگاه کردم ، دیدم یک آقایی قد بلند با لباسی شبیه به لباس چوپانی ، شال سبزی بر گردنش و گیوه به پایش پشت سرم ایستاده ، آمدم بگم پشت سرم چیکار می کنی که دیدم یکدفعه غیبش زد و هر چی به دور و برم نگاه کردم ندیدمش ، در همین لحظه آرام شده بود و دیگر گریه نمی کرد . راوی : شادی روح و 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran