eitaa logo
رهروان ولایت
145 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با ادمین @ya_ali118
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خط روایت
از باب الفرج که وارد صحن میشوی چند قدمی که جلوتر بیایی کنج یکی از حجره ها می شود روبروی گنبد طلایی حضرت. دختر جوان نشسته بود روبروی گنبد،.درست مقابل من که توی صف نماز نشسته بودم. چند دقیقه ای سرش را گذاشت روی سنگهای کنار حجره و چشمهایش را چرخاند سمت گنبد. ولی انگار قرار نداشت‌ . بلند شد واز قفسه پشت سرش یک قرآن برداشت. نشست سر جایش و چشمهایش را بست و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد و بعد قرآن را باز کرد. انگار همۀ بی قراری هایش تمام شد. دوستش که آمد صفحۀ باز شدۀ قرآن را نشانش داد وبا لهجۀ شیرین لبنانی تند تند برایش حرف زد. اذان صبح را گفته بودند و نسیم اول صبح حرم ، انگار که ازبهشت می وزید. جمع شدند کنار هم تا عکس یادگاری بگیرند با نمای گنبد طلایی مولا من هم از عکس یادگاریشان ، عکس گرفتم. یادگاری از این که چفیۀ بسیجی های ما تا روی شانه های دختران جوان لبنانی رفته است.یکی توی گوشم زمزمه میکرد؛ حب الحسین یجمعنا ✍ کبریایی 📝 روایت ۴۶۸ @khatterevayat
روبان مشکی میدوزم کنار مقنعه اش بهش میگم مامان هرکس از دوستات یا معلمات از این پاپیون مشکی پرسیدن، براشون قصه ی فلسطین رو بگو بگو که چقد ناراحتی... نمیزاره ادامه بدم، بقیه اش رو خودش میگه: اره میگم که اسرائیلی های وحشی کلی بچه ها رو شهید کردن میگم ما چقد ناراحتیم، ما باید کمکشون کنیم، ما باید.... 😭 ✍ زهرا جلمبادانی 📝 متن ۱۷۰_۰۳ @khatterevayat
هدایت شده از خط روایت
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کودک، همان‌جا کنار کوچه خوابش برده بود. پدر، روی کُنده‌های زانو، خودش را کشید کنار کودک. می‌خواست آرزوی کودک را بعد از یک هفته، برآورده کند! از لای پارچه متقال، دستِ کودک را بیرون آورد و بیسکویت را داخل انگشتانِ کبود‌شده، جا داد. دستِ کودک و بیسکویت، هرکدام به‌ یک سمت افتادند. پدر دوباره و دوباره بیسکویت را داخل دست کودک گذاشت. می‌خواست هرطور شده، پدربودنش را به کودک ثابت کند؛ اما کودک... خیلی خوابش عمیق شده بود! @khatterevayat @mosvadde 〰〰〰〰〰〰🔻🔻 امتیاز بدهید.