🌷 شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت!
🔰 اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
▪️ عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم و مسخرهش کردیم!
صدای خندهها رو نمیشنید. یکی به پشتش زد:
🔹 آره حتما هم تو شهید میشی!
▫️ گفتم:
🔸 ول کن، چه کارش داری؟!
▫️ گفت:
🔹 میخوام بدونه که دیگه حرف الکی نزنه. چی میگم کدوم حرف؟
▫️ دوباره صدای خنده بلند شد.
عبدالمطلب دهانش را باز کرد و دوباره بست. نگاهش غمگین و عمیق بود. یک نگاهی به سنگ قبر کرد، خم شد و با لبهی آستینش نقش روی زمین را پاک کرد.
بچهها یکی یکی از دور قبر شهید غلامرضا اکبری بلند میشدند و خود را میتکاندند. اما او کنار پسرعموی شهیدش ماند. دو زانو نشسته بود. مثل همیشه از دیگران کنارهگیری میکرد.
همانطور که دور میشدیم، سرم را برگرداندم و از پشت هیکل درشتش را نگاه کردم.
گفتم:
🔸 گناه داره.
▫️ یکی از بچهها گفت:
🔹 دلیل نمیشه بیزبونها گندهگویی کنن. پسره برای خودش جای قبر هم نشون میده!
▫️دور هم گرد شدیم. (و شروع به گفتگو کردیم.)
🔸 میدونید فردا اعزام میشه؟
▫️ یکی دیگر از بچهها گفت:
🔹 همهی ما تا یکی دو هفتهی دیگه میریم. اینجا شهیدآباده دیگه. ولی دلیل نمیشه که.
🔸 تو کی عازمی؟
🔹 من هم فردا میرم انشالله.
♦️ یکی تعریف میکرد وقتی دشمن خمپاره میزنه، قبل از این که صدای سوتش برسه، عبدالمطلب اشاره میکنه بقیه دراز بکشند!
🟤 عجب!
♦️ دست کم نگیریدش.
🟠 توی مسجد برای خودش یک گوشه دعا میخونه.
🟡 دعای کر و لالها چیه؟
🟢 پسر بیآزاریه
🟣 ولش کن بابا
⌛️ (ده روز بعد)
🟢 وصیتنامه هم داره؟
🟡 بله. مادرش این رو داد.
🟢 بده بخونم.
▫️ برگهی تا خورده را باز کرد. نتوانست سرش را بالا بگیرد. با پشت دستش چشمهایش را پاک کرد.
🟢 بیا تو بخون.
🟣 چی شده؟
🟢 ده روز پیش رو یادته؟
🟣 نه
🟤 خدای من! عبدالمطلب رو کجا خاک کردیم؟!
🟠 بده من بخونم.
🟣 بلند بخون!
📝 " بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند. یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند. یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم.
🕯 اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم...
آقا خودش بهم گفت:
🔶 تو شهید میشی.
جای قبرم رو هم بهم نشون داد."
با هم نشستیم و با حسرت اشک ریختیم.
⬅️ روايت از همرزم شهيد؛ منبع: خبرگزاری بين المللی قرآن
🏷 #امام_زمان_عج #شهدا #شهید_عبدالمطلب_اکبری #تشرفات
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S4W60