کتاب راز درخت کاج
🌲🌲🌲🌲
قسمت سی و چهارم
من نذر امام حسین(ع) بودم، و مادرم تمام محرم و صفر لباس سیاه می پوشید. مادرم در همان دهه ی اول برای سلامتی من آش نذری درست میکرد و به در و همسایه می داد او همیشه دلهره سلامتی من را داشت و شدیدا به من وابسته بود. مادرم عاشق بچه بود و دلش می خواست بچه های زیادی داشته باشد، اما خدا همین یک اولاد را بیشتر به او نداد، تازه آن هم با نذر و شفاعت آقا امام حسین(ع).
من از بچگی عاشق و دلداده امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) بودم. زندگی ام از پیش از تولد با آنها گره خورده بود، انگار دنیا آمدنم، نفس کشیدنم همه به امام حسین(ع) و کربلا بند بود.
پنج ساله بودم که برای اولین بار همراه مادرم، قاچاقی و بدون پاسپورت از شلمچه به کربلا رفتیم. مادرم نذر کرده بود که اگر سلامت بخ دنیا بیایم مرا به کربلا ببرد. اما تا پنج سالگی نتوانست نذرش را ادا کند. مادرم از سفر کربلا دو قصد داشت، یکی ادای دینش و قصد دیگرش این بو که با از امام حسین(ع) اولاد دیگر طلب کند.
#قسمت_سی_چهارم
#امروز كتابخوانى و علم آموزى، نه تنها يك وظيفه ى ملى، كه يك واجب دينى است. امام خامنه ای.
#الگوی_سوم_زن
#پایگاه_مقاومت_حجتیه_حوزه_۳۵۵_و_۳۵۶
#ادامه_دارد...
به ما در کانال رهروان ولایت بپیوندید.
👇🏻
@yafatar