eitaa logo
رهروان ولایت
148 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با ادمین @ya_ali118
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ 🍓 چه آرزوهایی برایش داشتم و خودش چه آرزوهای قشنگی داشت حتی برای من. یک روز که به یاد گذشته ها پای آلبوم نشسته بودیم راضیه تک تک عکس ها را با دقت موشکافی می کرد و پیش می رفت. _بابا بیشتر عکساتون رو یا سوار ماشین یا کنارش گرفتینا! نکنه عشق ماشین بودین؟ خندیدم و دستانم را دور گردنش حلقه کردم. _من اون موقع توی مهندس رزمی راننده لودر بولدوزر بودم. نگاهش را از آلبوم گرفت و به چشمانم زل زد. _بابا گفتین چندبار مجروح شدین؟ انگشت وسط و سبابه‌ام را بالا بردم. _دو بار بابا. کمی چشمانش را تنگ کرد و پرسید:《 بابا وقتی ترکش خوردین چجوری شدین؟》 _وقتی ترکش خوردم از روی دستگاه سنگینی که روش کار می کردم افتادم پایین. ابروهایش را بالا داد و با هیجان پرسید:《خب بعدش چی؟ چیکار کردین؟.》 دستم را روی قلبم گذاشتم و با لبخندی که سعی در پنهان کردنش داشتم حواب دادم:《نالیدم آخ نَنَم. آخ نَنَم.》 راضیه زد زیر خنده و دوباره چشم به آلبوم داد. به عکس یکی از دوستانم که رسیدی انگشتم را روی چهره‌اش نگه داشتم. _این دوستم شهید شد. راضیه‌ام چهره را در نگاهش هضم کرد و بی مقدمه گفت:《بابا کاش شما هم شهید شده بودین!》 راضیه برای من بهترین را میخواست. من هم میخواستم اما تحملش سخت بود. دستش را گرفتم و با حالت التماس گفتم:《راضیه... گلابی بابا! توروخدا از روی تخت پاشو.》 فرآيند كمال بشرى به وسيله‏ى كتاب تحقق مى‏يابد. ۳۵۵_و_۳۵۶ به ما در کانال رهروان ولایت بپیوندید. 👇🏻 @yafatar نثار شهدا از صدر اسلام تا ظهور مهدی صلوات🥀