|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙 💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_7 ◗ #رمـانآیـہعـشق ◖ لبخندم پر رنگ تر میشود که مامان میگوید: - امشب می
🚎💙🚎💙🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙
💙
#𝗣𝗮𝗿𝘁_8
◗ #رمـانآیـہعـشق ◖
از لحن باباحسین میشد فهمید که سخت مخالف است.
مخصوصا این حاضرجوابی تو که باباحسین را ناراحت کرده.
کفشهایم را میپوشم و از پلهها پایین میروم.
صدای مامان از داخل به گوشم میخورد.
مامان: مراقب خودت باش آیه.
چشمی میگویم و از حیاط بیرون میروم.
نگاهم را به قدم هایم میدوزم و راه خانه تا خیابان را طی میکنم.
میخواهم تاکسی بگیرم که صدایت را از پشت سر میشنوم.
- آیهخانم؟
نگاهم را بر میگردانم، در چند قدمی من ایستادهای.
آهسته سلام میکنم و تو جواب سلامم را عادی میدهی.
لحظهای سکوت بینمان حاکم است که تو سکوت را میشکنی.
- میخواستم باهم حرف بزنیم.
سرم را کمی بالا میآورم و به یقه پیراهنت خیره میشوم.
_راستش من الان باید برم جایی اگ...
حرفم را قطع میکنی.
- زیاد طول نمیکشه!
جوابی نمیدهم و دنبالت میآیم.
روی نیمکت پارک مینشینی که من هم با کمی فاصله کنارت میشینم.
قلبم تند تند میزند و منتظرم که حرف هایت را بشنوم.
- دیشب حتی فرصت نشد باهم حرف بزنیم.
نگاهم را پایین میندازم و منتظر ادامه حرف هایت هستم.
اهل مقدمه چینی نیستی و حرفت را میزنی:
- شمام همنظرید با پدرتون؟
مکثی میکنم.
_باباحسینم هرچی بگه منم همونو میگم.
- یعنی نظرتون منفیه؟
مکث میکنم و نیم نگاهی به تو میکنم.
میخواهم جواب این سوالت را ندهم اما تو جواب میخواهی.
نفس عمیقی میکشم.
_شرط پدرم... شرط منم هست.
مکثی میکنم و ادامه میدهم:
_شماهم اگه واقعا...
نفسم را بیرون میدهم.
_اگه واقعا منو دوستداشتین باید این شرط رو قبول میکردین.
ادامہدارد . . .
بہقلم✍🏻 | محمدمحمدی🌱
در کانال مهدی فاطمه
💙
🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙🚎💙🚎💙
هدایت شده از |مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ
✨خـــدایا
🌸ما برای داشتن دست های تو
✨ریسمان نبسته ایم،دل بسته ایم
✨همین که
🌸حال دلمان خوب باشد
✨برایمان کافیست
🌸الهی امشب
✨حال دلتون خوب باشه
🌸 شبتون زیبـا
✨لحظه هاتون لبریز از آرامـش
=====🍃🌹🌸🍃=====
@yafatemehjanm
=====🍃🌹🌸🍃=====
هدایت شده از |مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
Ziyarat Ale Yasin.mp3
19.43M
صوت زیارت آل یاسین
امروز حتما بخون
موافقید..؛کل هفتهمون رو به امام زمانمون سلام بدیم با این زیارت زیبا...
#امامزمان روخوشحال میکنیم ؛)
سلام بدیم به امام زمان؛جواب سلام هم که واجب 😉❤️
#مهدیفاطمه
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
به زودی فیلم و عکس های این برنامه عالی گذاشته میشه.✌️😌 اصفهان غوغا بود از سخنرانی های ناب گرفته تا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود
هر روز عاشقان تو بسیار میشود
وقتے سلام می دهمت در نگاہ من
تصویر مهربانی تو تڪرار میشود
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
#امام_زمان♥️
🔗⃟🖤¦←مــهــدیفـاطـمـه
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عاشقان تو بسیار میشود وقتے سلام می دهمت در نگاہ من تصویر مهرب
🌼 ای چاره ساز، مشکل ما را تو چاره کن
💔 برحال خراب عاشقانت، نظاره کن
🌼 پرده ز رخ نمی کشی ای ماه، دل مکش
💚 حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
کوچکُ بزرگ نوکرِ خستهِ فراغِ توییم آقا:)
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🙏🏻🌹
#عکاسی
🔗⃟🖤¦←مــهــدیفـاطـمـه
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙 💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_8 ◗ #رمـانآیـہعـشق ◖ از لحن باباحسین میشد فهمید که سخت مخالف است. مخصوص
🚎💙🚎💙🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙
💙
#𝗣𝗮𝗿𝘁_9
◗ #رمـانآیـہعـشق ◖
از روی نیمکت بلند میشوم و چند قدمی از تو دور میشوم که صدایت به گوشم میخورد.
- برای چی؟ برای چی نباید برم سوریه؟
لحظهای میایستم و دوباره به راهم ادامه میدهم.
کنار خیابان میایستم که خودت را به من میرسانی.
- هنوز حرفام تموم نشده بود.
_ولی حرفای من تموم شده، حالا که فکرشو میکنم حتی اگه اون شرط رو هم قبول کنین جواب من منفیه.
میخواهم از خیابان رد شوم که میگویی:
- محمد چرا رفت؟
خشکم میزند.
- اگه بده چرا گذاشتین محمد بره؟ اونکه نامزدم داشت.
بر میگردم و نگاهت میکنم.
_قضیه محمد فرق میکنه، اون به زور رفت با هزار دوز و کلک، در ضمن نامزدش اجازه داد که بره، ولی شما چی؟
مکثی میکنم.
_اگه میخواید برید سوریه بهتره وقتی مجردید برید، نه اینکه یه نفر رو وابسته خودتون کنید و بعد برید سوریه شهی...
حرفم را قطع میکنم.
- محمد مجرد بود که رفت؟
جوابت را نمیدهم که ادامه میدهی:
- اگه واقعا با خود من مشکل دارید لازم نیست بهونه های الکی بیارید، خدانگهدار!
از کنارم رد میشوی و چند قدمی از من فاصله میگیری.
_علیآقا صبر کنید.
نگاهم میکنی.
_من هیچوقت نگفتم با خودتون مشکل دارم.
- خودتون گفتین حتی اگه اون شرط رو قبول کنم بازم جوابتون منفیه.
نگاهم را به زمین میدوزم.
_هنوز شرطم رو دارم، ولی...
مکثی میکنم.
_ولی ازتون متنفر نیستم.
لحظهای مکث میکنی و میگویی:
- اگه دوباره بیام خواستگاری، جوابتون مثبته؟
نفسم را بیرون میدهم و کولهپشتیام را در دستم میگیرم.
_من دیگه باید برم، دیرم شده، خدانگهدار.
از کنارت رد میشوم و به سمت ایستگاه تاکسی قدم بر میدارم.
ادامہدارد . . .
بہقلم✍🏻 | محمدمحمدی🌱
در کانال مهدی فاطمه
💙
🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙🚎💙🚎💙
https://harfeto.timefriend.net/16954892759858
تااینجا رمان رو دوست داشتید؟
ادامه دادنش ارزش داره یانه؟
#کویر
خدایاشکرت
بخاطرسرنوشتهاۍخوبیکهرقمزدۍبرامون
شکرتکهحواستبهدلمهست🤍🌱
#شکرخدا