eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.3هزار دنبال‌کننده
200 عکس
79 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
از پشت روزهــای غــم‌آلـوده خواندی‌ام شکرت که باز هم به محرّم رساندی‌ام ⚫️@yahyaei_m
برای روضه همین جمله بس؛ خـدا نکند که پیش پای پدر، یک پسر زمین بخورد ⚫️@yahyaei_m
«کمــی کــافــر...»
برای روضه همین جمله بس؛ خـدا نکند که پیش پای پدر، یک پسر زمین بخورد #مصعب_یحیایی ⚫️@yahyaei_m
خـــدا بـــه داد شبِ ســـــردِ آســـــمان برسد ستون خیمه‌ی خورشید اگر زمین بخورد ⚫️@yahyaei_m
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا🔸 زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین. در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین. زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت. زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست بهخاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود. شمر هم در هر دو میدان بهدنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند. آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد. شمر در عصر صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا» (فرزندان خواهر ما کجایند). علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» (پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است)؛ یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید. حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آورده‌ام. حضرت عباس علیه السلام امان‌نامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. درواقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو! کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درس‌های عاشورا/ صفحه 112 @haerishi
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
ساعتم را به وقت حادثه تنظیم می‌کنم... یک و بیست دقیقه‌ی صبحی که همه خواب بودند؛ و ثانیه‌ها نه بر مبنای گرینویچ بل‌که به قاعده‌ی ساعت قریب قیامت در شعله‌های عطش و آتش می‌دمیدند، من ققنوسی را دیدم که از لابلای شعله‌‌ها برخاست و به آسمان می‌رفت تا از این به بعد «میدان» را از بالا نظاره کند. ابلیس به آتش‌زادی‌اش مغرور است ولی ققنوس‌ها همچنان در میانه‌ی معرکه‌ی شعله و شراره مشق جاودانگی می‌کنند. آن روزها آن‌طرفِ میز مذاکره‌های مثلاً بُرد-بُرد شیطان در قامت غربی‌اش نشسته بود و لبخند ژکوند می‌زد. و «دیپلماستمالی» هنوز هم معتقد است که باید با داعش گفت‌وگو کرد. دنیای فردا به گواه آه دل مادران شهدا و خس‌خس سینه‌ی جانبازان شیمیایی دنیای گفتمان‌هاست! (می‌پرسم: مگر رفسنجانی‌ها غیر از پسته زرشک هم می‌کارند؟!) ما مقصریم جماعت ما «کور» بودیم و نفهمیدیم که امضای «کری» تضمین مذاکرات است! حسین‌بی‌علی(ع) -خاکم بر دهان- اگر تندروها می‌گذاشتند حتماً با یزید مذاکره می‌کرد. شنیده‌ام شمر وعده داده است که «دست» عباس(ع) را اگر به امان‌نامه «تن» بدهد قطع نخواهند کرد! کربلا -برای اهل اطلاعیه‌های صبح جمعه‌ای و خندیدن به ریش ملت- درس مذاکره است اما من امیدوارم عراقچی یک امسال را به احترام مردم غزه بی‌خیالِ تبریک سال نوی مسیحی به وندی شرمن یهودی شود! حضرات را ول کنید دوباره برمی‌گردند به مذاکره و رو به دوربین عکاسان قیافه می‌گیرند. «بگویید سـیـیـیـب...» سیب سوغات باغ برجام است؛ و آه که انگار آدمی‌زاد قرار است تا همیشه‌ی خدا فریفته‌ی سِحر سیب‌ باشد... سرم داغ کرده است در خیالم از خانه بیرون می‌زنم می‌روم کمی هوا تازه تنفس کنم ساحل دریاچه‌ی لوزان نوش جان سکه‌بگیرهای مذاکره‌چی؛ ما پاپتی‌ها و مستضعفین عالم قرارهای‌مان را سر پیچ «تنگه‌ی باب‌المندب» می‌گذاریم! اصلاً مچ می‌اندازیم ببینیم خدای ما بزرگ‌تر است یا ابعاد ناوهای آمریکایی! حقیقت ترور نمی‌شود؛ حاج‌قاسم تنها یکی از اعجازهای انگشت سلیمانی انقلاب است. این جنگی‌ست که شما شروع کرده‌اید ولی پایانش با ماست... چشمم را می‌بندم صدای دخترکی را می‌شنوم که از زیر آوارهای «زادگاه مسیح» کریسمس را تبریک می‌گوید و دعا می‌کند که «بابادوئل‌های مسیحی» در شب سال نو به یهودی‌ها خمپاره هدیه ندهند! دلم شبیه عقیق سرخ یمنی خون است دست روی دلم نگذارید... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
علاقه‌ای نداشتم که این مساله را در فضای مجازی عنوان کنم، لکن گفتن‌ها و پیگیری‌ام به جایی نرسید. مجبورم که بنویسم؛ چندی پیش در بوشهر تنها یک کافه از عنوان «بار/bar» در تابلوی تبلیغاتی‌اش استفاده کرده بود. با برخی از احباب که در ارتباط با نظارت بر اماکن هستند این موضوع را مطرح کردم و بار معنایی خاص این کلمه را گفتم. و خواهش کردم که پیش از فراگیر شدن و جا افتادن این معنا در اذهان، از گسترش آن به صورت رسمی و قانونی جلوگیری کنند. متاسفانه اعتنایی نشد و اخیراً باز هم در جای دیگری از شهر همین عنوان را دیدم. یحتمل حتی خود مالکین هم اطلاعی از این عنوان ندارند و تنها در پی مفهوم جدیدی غیر از کافه برای عرضه‌ی نوشیدنی‌های سرد و گرم هستند. ولی آن‌هایی که متولی امر هستند باید دقت بیشتری کنند. «بار» در ادبیات انگلیسی در یک معنا که از قضا پرکاربرد است به معنای محل عرضه‌ی مشروبات الکلی است. حیف جامعه‌ی دینی‌ست که با بی‌اعتنایی‌ها و عدم نظارت‌ها جولانگاه مفاهیم ضدارزشی شود. مطلعم که قانون و ساختار قانونی لازم برای ساماندهی به این امور وجود دارد و حتی اگر نباشد هم باید در جلساتی مانند «شورای فرهنگ عمومی» به مصوبه بدل شود. این‌که چه عاملی باعث عدم اجرای قوانین است بحث مفصلی‌ست ولی در همین حد باید گفت که مایه‌ی تاسف است که در چند سال اخیر تب ابعاد تابلوهای تبلیغاتی سالن‌های زیبایی بانوان به حدی بالا رفته که سردر این سالن‌ها از سردر و تابلوی دانشگاه‌ها بزرگ‌تر شده و جلوه‌گری می‌کند. واقعاً هیچ قانون و یا تدبیری برای جلوگیری از این گونه انحراف از معیارها وجود ندارد؟! 🔴@yahyaei_m
عجب! حضرات رسماً و از نقطه‌ی صفر دارند بنای دودستگی و اختلاف و هرج و مرج را می‌گذارند. با این وصف اگر گزینه وزارت‌شان یک زن یهودی فاقد سابقه مدیریت سیاسی باشد حداقل سی امتیاز از یک مرد شیعه‌ی باسابقه جلوتر است! ورای این افاضات و اباطیل، صدا و سیما چرا چنین بدعتی را گذاشته و به جای منتخب ملت، یک مشاور فاقد وجاهت دولتی را دعوت کرده است تا خزعبل تحویل ملت بدهد؟! ما ساده‌ایم بخدا! ص.س را نقد کنیم هم که به هوادارهای قائم مقام و مسئول ستاد تحول برمی‌خورد و بازی در زمین اپوزیسیون می‌شود. معلوم است دارید چه کار می‌کنید حضرات؟! 🔴@yahyaei_m
ظاهراً تقسیم کار در «هیأت دولت» اینجوریه که قرار شده پزشکیان بره «هیأت»، ظریف «دولت» رو بچرخونه! 🫤 🔴@yahyaei_m
«دولت سوم روحانی به روایت تصویر» 🫤 🔴@yahyaei_m
• زنگِ قیامت • یا رب چه بی‌کسانیم، در شهر هیچ کس‌ها ما را نفس بریده‌ست، از دست هم‌نفس‌ها شیپور می‌زند باد، یعنی به خود بیایید زنگ قیامت‌ست این هنگامه‌ی جرس‌ها پاسوز این غزل‌هاست عمر نرفته‌ی ما بگریز از این هواها، بگذر از این هوس‌ها پیچیده دور خویشند، چون تار عنکبوتان عنقا در این حوالی‌ست بازیچه‌ی مگس‌ها کی می‌دمد از آتش، ققنوس ناشکیبی آن مرغ آتشین بال، با شعله بر قفس‌ها فریاد پشت فریاد از دست کیست ما را؟! بیداد می‌کشیم از دستان دادرس‌ها موسی، بگو بگیرند «سلوی و من» از این قوم حکمت مخوان عبث بر این کشته‌ی عدس‌ها خرزهره‌های مسموم، بختک به جان باغند تا چند در هراسیم از موسم هرس‌ها دستی به پیش دارند، کز پشت سر نیفتند از چار گوشه بستند، تا راه پیش و پس‌ها بی‌پرده شیخ و مطرب، دستی به جام دارند آن جا که شبروانند هم خانه‌ی عسس‌ها دجال‌ها به هر سو اسبی سپید دارند با ذوالجناح برگرد «یا صاحب الفرس‌ها» این قاصدان کوفی، خون‌خواه کربلایند تیغی مگر بپیچد طومار این «شبث‌ها» 🔴@yahyaei_m