eitaa logo
یادداشت های فرا-مرزی
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
311 ویدیو
56 فایل
دایرکت @YahyaJS ادمین: @jahangiri_amin @Elhamshiri67 تاریخ تولد کانال بهمن ۱۴۰۱ نوشته ها، از آن ِاندیشه خود ِشخصی ام است؛ بدون پیوسته های علمی، اجتماعی، کاری، اداری و ... با این سنجه، ارزیابی و نقد و نقل فرمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
برف زیاد آمده، اول صبح خبر دادند که یک مرده. بخشکی شانس. نرسیده مرگ😬 صبح رفتیم به ها دو نفر فقط بودند. گفتم کی میخواد مرده را بشورد؟ همه به من نیگا کردن.😬😬 خودمو زدم به کوچه علی چپ. قرآن برداشتم بخونم. 😉 یهو دیدم یکی گفت حاج آقا برویم بشوریم.😬😬 خلاصه بعد شستن، گفتم به دختر و پسر مرده، بیایید آخرین بار بابا را ببینید. دختر که هم نداشت، گفت نه حاج آقا من ازش ترسم. خدایا بگریم یا بخندم. رفتیم دفن. با یک تابوت که واقعا ارزشش به نظرم چند می ارزید گذاشتنش توی قبر. حیفم آمد به این تابوت که زیر خاک، ماند. اینجا مهم است.👇👇👇 داشتم می آمدم. دیدم دختره صدا زد. حاج اقا نروید، داریم. دیدم رفت از پشت ماشینش🚘، چند تا آورد. این شد احسان. بعد گفت حاج آقا نروید. بیایید سر قبر پدر 📻 بگیریم. دسته سلفی رفت بالا. دختره یک سیگار🤒 هم روشن کرد گفت بابا همیشه این وقت سیگار می کشید. و بابا تمام شد. یاد افتادم که همش می گوید: https://eitaa.com/yahyajahangiri
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خانم به من گیرداده؛ هی می گوید می تونم یک بپرسم؟ نگران شدم؛ چی میخاد بپرسه؟ بالاخره پرسید: شما هستید؟ گفت: من دانشجو بودم می دیدم شما ها را نمی دانند. چرا شما مسلمان نیستید؟ توضیحاتم جدی شد. بحث جوری داع شد که فردا هم علیرغم اینکه فرد بسیار مهم و سرشلوعی بود، گفت دوست دارم درباره شیعه بشنوم. یک کافه ای وعده گذاشتیم درباره شیعی صحبت کردم. برایش داستان جذاب‌ترین بود. از شب گفتم که یاران حسین، تنهایش نگذاشتند. و از گفتم و و در این مراسم جهانی. همیشه برایم تجربه شده، داستان کربلا، جذاب‌ترین گفتگو با بوده است. واکنش های این خانم به قصه کربلا، دیدنی بود. فیلم را ببینید یاداشت های یک طلبه در ۱۴۰۲ @yahyajahangiri
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خانم به من گیرداده؛ هی می گوید می تونم یک بپرسم؟ نگران شدم؛ چی میخاد بپرسه؟ بالاخره پرسید: شما هستید؟ گفت: من دانشجو بودم می دیدم شما ها را نمی دانند. چرا شما مسلمان نیستید؟ توضیحاتم جدی شد. بحث جوری داع شد که فردا هم علیرغم اینکه فرد بسیار مهم و سرشلوعی بود، گفت دوست دارم درباره شیعه بشنوم. یک کافه ای وعده گذاشتیم درباره شیعی صحبت کردم. برایش داستان جذاب‌ترین بود. از شب گفتم که یاران حسین، تنهایش نگذاشتند. و از گفتم و و در این مراسم جهانی. همیشه برایم تجربه شده، داستان کربلا، جذاب‌ترین گفتگو با بوده است. واکنش های این خانم به قصه کربلا، دیدنی بود. فیلم را ببینید یاداشت های یک طلبه در ۱۴۰۲ @yahyajahangiri
یادداشت های فرا-مرزی
میزبان سید شمشاد رضوی از علمای خدوم نروژ بودم و تندیس مسجد توحید را هدیه ام کردند در سفر سال های قبل
نروژ برف زیاد آمده، اول صبح خبر دادند که یک مرده. بخشکی شانس. نرسیده مرگ😬 صبح رفتیم به ها دو نفر فقط بودند. گفتم کی میخواد مرده را بشورد؟ همه به من نیگا کردن.😬😬 خودمو زدم به کوچه علی چپ. قرآن برداشتم بخونم. 😉 یهو دیدم یکی گفت حاج آقا برویم بشوریم.😬😬 خلاصه بعد شستن، گفتم به دختر و پسر مرده، بیایید آخرین بار بابا را ببینید. دختر که هم نداشت، گفت نه حاج آقا من ازش ترسم. خدایا بگریم یا بخندم. رفتیم دفن. با یک تابوت که واقعا ارزشش به نظرم چند می ارزید گذاشتنش توی قبر. حیفم آمد به انتخابات که زیر خاک، ماند. اینجا مهم است.👇👇👇 داشتم می آمدم. دیدم دختره صدا زد. حاج اقا نروید، داریم. دیدم رفت از پشت ماشینش🚘، چند تا آورد. این شد احسان. بعد گفت حاج آقا نروید. بیایید سر قبر پدر 📻 بگیریم. دسته سلفی رفت بالا. دختره یک سیگار🤒 هم روشن کرد گفت بابا همیشه این وقت سیگار می کشید. و بابا تمام شد. یاد افتادم که همش می گوید: @yahyajahangiri
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خانم به من گیرداده؛ هی می گوید می تونم یک بپرسم؟ نگران شدم؛ چی میخاد بپرسه؟ بالاخره پرسید: شما هستید؟ گفت: من دانشجو بودم می دیدم شما ها را نمی دانند. چرا شما مسلمان نیستید؟ توضیحاتم جدی شد. بحث جوری داع شد که فردا هم علیرغم اینکه فرد بسیار مهم و سرشلوعی بود، گفت دوست دارم درباره شیعه بشنوم. یک کافه ای وعده گذاشتیم درباره شیعی صحبت کردم. برایش داستان جذاب‌ترین بود. از شب گفتم که یاران حسین، تنهایش نگذاشتند. و از گفتم و و در این مراسم جهانی. همیشه برایم تجربه شده، داستان کربلا، جذاب‌ترین گفتگو با بوده است. واکنش های این خانم به قصه کربلا، دیدنی بود. فیلم را ببینید یاداشت های یک طلبه در ۱۴۰۲ @yahyajahangiri