eitaa logo
یادداشت های فرامرزی
2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
272 ویدیو
53 فایل
دایرکت @YahyaJS ادمین: @jahangiri_amin @Elhamshiri67 تاریخ تولد کانال بهمن ۱۴۰۱
مشاهده در ایتا
دانلود
برف زیاد آمده، اول صبح خبر دادند که یک مرده. بخشکی شانس. نرسیده مرگ😬 صبح رفتیم به ها دو نفر فقط بودند. گفتم کی میخواد مرده را بشورد؟ همه به من نیگا کردن.😬😬 خودمو زدم به کوچه علی چپ. قرآن برداشتم بخونم. 😉 یهو دیدم یکی گفت حاج آقا برویم بشوریم.😬😬 خلاصه بعد شستن، گفتم به دختر و پسر مرده، بیایید آخرین بار بابا را ببینید. دختر که هم نداشت، گفت نه حاج آقا من ازش ترسم. خدایا بگریم یا بخندم. رفتیم دفن. با یک تابوت که واقعا ارزشش به نظرم چند می ارزید گذاشتنش توی قبر. حیفم آمد به این تابوت که زیر خاک، ماند. اینجا مهم است.👇👇👇 داشتم می آمدم. دیدم دختره صدا زد. حاج اقا نروید، داریم. دیدم رفت از پشت ماشینش🚘، چند تا آورد. این شد احسان. بعد گفت حاج آقا نروید. بیایید سر قبر پدر 📻 بگیریم. دسته سلفی رفت بالا. دختره یک سیگار🤒 هم روشن کرد گفت بابا همیشه این وقت سیگار می کشید. و بابا تمام شد. یاد افتادم که همش می گوید: https://eitaa.com/yahyajahangiri
به مسلمان بودن مان افتخار کنیم مثل airAsia روی ابرها، تو هواپیما، نگران وقت اذان صبحم؟ چطور غذایم را تا وقت سحر نگه دارم تا قدری سحری بخورم تا فردا را روزه بگیرم. اصلا تو این پرواز طولانی، چطور میشه فهمید وقت اذان را؟؟ از کرو پرسیدم وقت اذان را گفت یک ساعت تا اذان مونده خلبان اعلام رسمی می کند برایم جالب است که با افتخار مسلمان بودنشان را اعلام می کنند. من تاکنون در پروازهای چنین چیزی ندیدم. جالب اینکه وقتی غذا آوردند، گفتند مسلمانانی که می خواهند روزه بگیرند، غذایشان را دیرتر یعنی وقت سحر می آوریم. که شد خلبان اعلام کرد و چراغ بالای سر صندلی که می‌خواهند روزه بگیرند روشن شد تا سحرشان را بخورند. نه، کسی که روزه می‌گیرد عرصه را بر روزه نگیرها، تنگ کرد که مثلا شما حق ندارید غذا بخورید.. و نه روزه نگیران، سبب شدند که روزه گیرها، نتوانند به وقت سحر، سحوری کنند. برایم پرواز، ایرایشا، فقط یک پرواز نبود؛ بلکه یک بود. که امروز ، لازمش داریم. گاه ما از ابراز هویت مسلمانی ما نگرانیم. با افتخار وقت سحر، وقت افطار، اعلام کنیم! با افتخار وسط پارک نماز بخوانیم! خاطرات و یادداشت های در رمضان ۱۴۰۲ 🔹یادداشت های فرامرزی یک طلبه 🔹ما را به اشتراک بگذارید https://eitaa.com/yahyajahangiri/ https://t.me/IRANfaramarz/
بودن، به دردم خورد😍 در صف check in هستم تا بارها را بدهم. همیشه در صندلی پرواز. نوبتم رسید، خدا خدا کردم، نیافتم به یک ای که قیافه اش واقعا وحشتناک بود. واقعا دیدمش، ترسیدم. چند با بودند، گفتم خدا کند یکی از آنها نوبتم برسد، التماس کنم در صندلی خوب جا بدهد. تا را برسم. سبحان الله. از شر او دوجنسه راحت شدم، و دعا مستجاب شد،به یک خانم محجبه نوبتم رسید. همین که دید در پاسم، ام. گفت شما هستید؟ گفتم بله گفت چون ماه رمضان شیوخ میاد از ایران برای تبلیغ و من میروم سخنرانی شان. حدس زدم است درباره اختلاف ماه گفت، که چالش خانواده گی شان شده دیگه کردم کاملا شیعه است. تا اینکه گفت من امروز افطار کردم. که فهمیدم هم هست. چون اینجا سه روز عید شد. خلاصه صندلی را گفتم. کلی گشت... تا اینکه گفت: یک ماه همش تبلیغ کردی استراحت نکردی برام یک ردیف صندلی داد😳.. یعنی تو هواپیما صندلی ها را تخت کامل کردم و خوابیدم. داشتم می رفتم. گفت برایم در دعا کن. ما را به اشتراک بگذارید یادداشت های یک طلبه از سیدنی https://t.me/IRANfaramarz/ https://eitaa.com/yahyajahangiri/
خدا حافظ تفلیس شهری که تنها افتخارش، منطقه ای است که همه نشان هایش، و از است. از تا حمام در درنگم چرا ایرانیان، برای تفلیس می روند برای دیدن ایران🥺 شگفتم وقتی عجیب تر شد که دیدم، گرجستان چند میلیون جمعیتش، در سال‌های گذشته کمتر شده و مردم از آنجا مهاجرت کردند ولی عده ای هنوز، آنجا را قبله آمال می دانند. همیشه گفتم، غرب را باید از نزدیک دید!! ياداشت های فرامرزی یک طلبه گرجستان @yahyajahangiri 👍
استانبول از عمر به علی ِ ولی، سلام اسم همسرش، عمر است اسم پسرش اما محمد حسین بهشتی و نیز دخترش زهرا. می زند که شک میکنم باشد و خوند که شک دارم باشد. صبر کردم وقت نماز شود تا یقین کنم شیعه است یا سنی؟ وقتی نماز مغرب که شد، این بانو، کرد و نماز گزارد. قبل از نماز در دفترشان گرم صحبت و مباحثه بودیم گفت و می گفت از عشقش به ، که چگونه در قلبش، شعله گرفت و اینکه این عشق هنوز دلربایی میکند. مگر می شود یک سنی اما این همه عاشق خمینی! وسط حرفش چند نکته گفت که عصاره و خلاصه همه دو ساعت صحبت بود. گفت: روزی یک تو پرواز به من گفت، من ایرانی ام و تو غیر ایرانی. من شیعه ام و تو یک سنی. چطور تو کاتولیک تر از پاپ شدی و از ما داغتر طرفدار خمینی هستی؟؟ گفت گفتم: خمینی نه فقط مال ایرانی هاست و نه فقط از آن ِ شیعه ها. او برای است و 👍 و گفت روزی یکی به من گفت تو که اینجوری، چرا شیعه نمی شی؟ گفت گفتم: شیعه آن است که با علی باشد، نه اینکه خود را به فقط شیعه نام نهد. گفت: گفتم: بگذار بماند روز قیامت ببینیم علی دست من سنی را میگیرد تا تو شیعه را؟؟😉 و بالاخره باز از خاطرات گفت و گفت: روزی خدمت رسیدم. بهشان گفتم: همسرم خیلی دوست داشت بیاد شما را زیارت کند ولی نتوانست. اسمش است. عمر همسرم به شما علی سلام رساند.☺️☺️ آقا هم جواب داده بودند و لبخندی ملیح... در مقابل این حرفا، فکر کردم چه بگم که کم نمیارم، و بالاخره بهش گفتم، اگر شیعه بودن، آن است که تو می نمایی، تو یک شیعه ای. و اگر سنی بودن آن است که تو می گویی، من یک سنی ام. ..... دارم مرکز شان را ترک میکنم و ، سخت می بارد و کف خیابان های سنگ فرش استانبول را می شوید. با خود میگویم کاش و ، هم می بارید تا بشوید از خیابان های تنگ ما، ننگ تفرقه را پیامبر باران❤️، ببار تا گرد و غبار تفرقه و فرقه ها شسته شود خاطرات استانبول یحیی جهانگیری @yahyajahangiri
شب اول را در سیدنی در رستوران بیروت بایت با بودیم برایم جالب بود، همه کارکنان رستوران با کاااااامل. یکیش آمد و فهمید من ام، گفت من متولد ایران هستم.و کلی خوشحال و کلی از گفت. برایم جالب بود که رستوران داران با حجاب بودند ولی ها را استقبال می کردند. بیرون نمی کردند و نمی گفتند خدمات ممنوع. برایم جالب بود به جای موسیقی عربی و غربی، دینی و قرآن در رستوران پخش می کرد. و بی حجاب ها هم، اصلا به خاطر این فضای اسلامی این رستوران، می آیند. برایت جالب نیست در دل ، اینگونه هویت های اسلامی پاس داشته شود؟ دارم از رستوران بیرون میام و همش از دکتر یونس می پرسم چرا جوامع اسلامی بر عکس شدند و مسلمانان در جهان عرب اینگونه؟ بحث ما تمامی نداشت که اتفاق بعدی افتاد برای تان می نویسم ياداشت های فرامرزی یک طلبه رمضان ۲۰۲۴ سیدنی کانال را به علاقمندان بین الملل معرفی کنیم @yahyajahangiri 👍
هدایت شده از یادداشت های فرامرزی
بودن، به دردم خورد😍 در صف check in هستم تا بارها را بدهم. همیشه در صندلی پرواز. نوبتم رسید، خدا خدا کردم، نیافتم به یک ای که قیافه اش واقعا وحشتناک بود. واقعا دیدمش، ترسیدم. چند با بودند، گفتم خدا کند یکی از آنها نوبتم برسد، التماس کنم در صندلی خوب جا بدهد. تا را برسم. سبحان الله. از شر او دوجنسه راحت شدم، و دعا مستجاب شد،به یک خانم محجبه نوبتم رسید. همین که دید در پاسم، ام. گفت شما هستید؟ گفتم بله گفت چون ماه رمضان شیوخ میاد از ایران برای تبلیغ و من میروم سخنرانی شان. حدس زدم است درباره اختلاف ماه گفت، که چالش خانواده گی شان شده دیگه کردم کاملا شیعه است. تا اینکه گفت من امروز افطار کردم. که فهمیدم هم هست. چون اینجا سه روز عید شد. خلاصه صندلی را گفتم. کلی گشت... تا اینکه گفت: یک ماه همش تبلیغ کردی استراحت نکردی برام یک ردیف صندلی داد😳.. یعنی تو هواپیما صندلی ها را تخت کامل کردم و خوابیدم. داشتم می رفتم. گفت برایم در دعا کن. ما را به اشتراک بگذارید یادداشت های یک طلبه از سیدنی https://t.me/IRANfaramarz/ https://eitaa.com/yahyajahangiri/
هدایت شده از یادداشت های فرامرزی
به مسلمان بودن مان افتخار کنیم مثل airAsia روی ابرها، تو هواپیما، نگران وقت اذان صبحم؟ چطور غذایم را تا وقت سحر نگه دارم تا قدری سحری بخورم تا فردا را روزه بگیرم. اصلا تو این پرواز طولانی، چطور میشه فهمید وقت اذان را؟؟ از کرو پرسیدم وقت اذان را گفت یک ساعت تا اذان مونده خلبان اعلام رسمی می کند برایم جالب است که با افتخار مسلمان بودنشان را اعلام می کنند. من تاکنون در پروازهای چنین چیزی ندیدم. جالب اینکه وقتی غذا آوردند، گفتند مسلمانانی که می خواهند روزه بگیرند، غذایشان را دیرتر یعنی وقت سحر می آوریم. که شد خلبان اعلام کرد و چراغ بالای سر صندلی که می‌خواهند روزه بگیرند روشن شد تا سحرشان را بخورند. نه، کسی که روزه می‌گیرد عرصه را بر روزه نگیرها، تنگ کرد که مثلا شما حق ندارید غذا بخورید.. و نه روزه نگیران، سبب شدند که روزه گیرها، نتوانند به وقت سحر، سحوری کنند. برایم پرواز، ایرایشا، فقط یک پرواز نبود؛ بلکه یک بود. که امروز ، لازمش داریم. گاه ما از ابراز هویت مسلمانی ما نگرانیم. با افتخار وقت سحر، وقت افطار، اعلام کنیم! با افتخار وسط پارک نماز بخوانیم! خاطرات و یادداشت های در رمضان ۱۴۰۲ 🔹یادداشت های فرامرزی یک طلبه 🔹ما را به اشتراک بگذارید https://eitaa.com/yahyajahangiri/ https://t.me/IRANfaramarz/
گزارشی از حواشی اجلاس رهبران جوان ادیان در قزاقستان ما پیشران دهی باشیم در عصر تسلط اینجا است و کنفرانس جز چند کشور از نگفت؛ اما از واقعااا جز ما 💪! انگار اتفاقی در در این گوشه جهان نمی افتد.😭 ■ پس از مواضع ما، چندین نفر آمدند (اسم کشورها محفوظ🤐) و از شان با مواضع ایران گفتند؛ - گفتم: این تربیون جهانی یک فرصت است؛ بگویید در سخنرانی های تان! - ولی می گفتند ما صریح نمیتوانیم! اینجا بود به بودن خود باید بالید. ■ شاید این که امروز من در اینجا دارم و هی از غزه و لبنان میگویم؛ اگر _امروز نبود؛ و اگر من هم دراین کشورها بودم؛ نمی‌توانستم چنین موضعی داشته باشم. تو به من جرات توفان دادی! ■ یکی از کشور🤐 آمده بود پس از صحبت های ما، انگار جدی شده بود و آمد به من گفت: والله قلوبنا معکم... من هم گفتم: و ان شاءالله ایدکم کمان... خنده با افسوسی کشید.. که کلی معنا پشتش بود. ■ دو نفر جوان از کشور 🤐 آمدند و می گفتند ما برای ایران در این موقعیت چه کنیم؟ انگار نام ایران برای همه، یک الهام بخشی داشت. شجاعت هدیه میداد! جسارت می بخشید! □■ خلاصه؛ در این کنفرانس فهمیدم؛ ما نباید بترسیم! ما باید اتفاقا جسارت دادن و شجاعت بخشیدن به دیگران باشیم! ما اگر برخیزیم آنها جرات پیدا می‌کنند. □ باور کنید! بر جهان امروز بیش از هر زمانی حاکم است! کشک است و کشک! □ وظیفه ما در ، هم و البته هم به دیگران است. تا بتوانند هویت های خود را پنهان نکنند و صدایشان را بلندتر روایت کنند. ■ حضور دائم با (بخلاف برخی روحانیون اسلامی که با کت شلوار و کراوات آمده بودند) سبب شد خانمی حتی پوشش اسلامی نداشت، آمد پیش من و خود را با افتخار معرفی کرد! ■■ به اشتراک بگذاریم■■ 📄 ياداشت های فرامرزی یک طلبه یحیی جهانگیری | سفر قزاقستان @yahyajahangiri
هدایت شده از یادداشت های فرامرزی
خدا حافظ تفلیس شهری که تنها افتخارش، منطقه ای است که همه نشان هایش، و از است. از تا حمام در درنگم چرا ایرانیان، برای تفلیس می روند برای دیدن ایران🥺 شگفتم وقتی عجیب تر شد که دیدم، گرجستان چند میلیون جمعیتش، در سال‌های گذشته کمتر شده و مردم از آنجا مهاجرت کردند ولی عده ای هنوز، آنجا را قبله آمال می دانند. همیشه گفتم، غرب را باید از نزدیک دید!! ياداشت های فرامرزی یک طلبه گرجستان @yahyajahangiri 👍
هدایت شده از یادداشت های فرامرزی
خدا حافظ تفلیس شهری که تنها افتخارش، منطقه ای است که همه نشان هایش، و از است. از تا حمام در درنگم چرا ایرانیان، برای تفلیس می روند برای دیدن ایران🥺 شگفتم وقتی عجیب تر شد که دیدم، گرجستان چند میلیون جمعیتش، در سال‌های گذشته کمتر شده و مردم از آنجا مهاجرت کردند ولی عده ای هنوز، آنجا را قبله آمال می دانند. همیشه گفتم، غرب را باید از نزدیک دید!! ياداشت های فرامرزی یک طلبه گرجستان @yahyajahangiri 👍