ostad mirbaqeri (2).mp3
16.08M
🌐 مروری بر نظریه دین شناسی بر محور ولایت
💠 استاد میرباقری
صوت جلسه پیش دفاع رساله «جایگاه ولایت امام در دین»
ostad.mp3
16.08M
در جلسه پیش دفاع حاج آقای نواب هم حضور داشتند و گفتگویی شد میان استاد میرباقری و حاج آقای نواب و با حضور استاد برنجکار درباره اینکه اگر کسی ولایت را قبول نکند مسلمان است یا خیر؟
استاد سبحاني.mp3
23.24M
🌐 فرمایشات استاد محمدتقی سبحانی در جلسه پیش دفاع رساله «جایگاه ولایت امام در دین»
🔸محورهای محتوایی:
تفاوت تعریف امامت در کلام به ریاست عامه در دین و دنیا با مفهوم ولایت نزد متکلمین؛ در تعریف امامت به ریاست عامه اکتفا کردند اما وقتی بر سر نصوص با اهل سنت محاجه می کنند مفهوم ولایت خیلی عمیق تر از امامت است.
در پیشینه تحقیق، از بحث محدثان شروع شده است، مرحوم شفتی در کتاب الامامه به نظریه متکلمان (ریاست عامه) مفصل تر نقد می کند. همچنین پیش از او، ضیاء العالمین.
کتاب اثبات الولایه از مرحوم نمازی شاهرودی .
نظریه امام خمینی (ره) (در کتاب مصباح الهدایه و جنود عقل و جهل) و آقای جوادی و... اشاره کردید این خط عرفا است. اگر امتداد نظریه امام در ولایت فقیه و انقلاب اسلامی اشاره می کردید، بهتر بود که بین ولایت اجتماعی و ولایت تکوینی ارتباط برقرار می کنند.
هدایت شده از استاد مددی
🌐 دو ملاحظه در باب فقه المقاصد
مبتنی بر اندیشه های آیت الله سید احمد مددی دامت برکاته
🔸یحیی عبدالهی
از پایگاه مبانی آیت الله سید احمدمددی می توان دو ملاحظه بر اندیشه فقه المقاصد را مطرح کرد. دراینجا دیدگاه های آیت الله علیدوست را در کتاب فقه و مصلحت مبنا قرار داده ایم. آنچه در ادامه می آید درک یکی از شاگردان دو استاد معظم است که ممکن است نیازمند اصلاح و تصحیح باشد.
شاید بتوان ملاحظه اول را ناظر به مقام ثبوت مقاصد و حکم شرعی و ملاحظه دوم را ناظر به مقام اثبات (درک) آن دانست.
❇️ آیت الله علیدوست بر این نکته تفطن دارند که نمی توان از مقاصد، به حکم شرعی رسید بلکه می توان از مقاصد در مقام استظهار و جمع بندی ادله استفاده کرد. به عنوان مثال نصوص مبین مقاصد می تواند، اطلاق دلیل نصوص مبین حکم را بشکند.
حال سوال این است که به چه دلیل نصوص مبین مقاصد را بر نصوص مبین حکم مقدم می داریم؟
پاسخ می دهند: اولاً می دانیم احکام بر مقاصد شریعت مبتنی است، ثانیاً این روال عقلایی است که در فهم کلام متکلم، مقاصد او را ملاحظه می کنند.
اشکال این است هرچند احکام بر مقاصد مبتنی است اما نصوص مبین احکام دارای «جعل قانونی» است، لذا حجت است و قابل تمسک می باشند، برخلاف نصوص مبین مقاصد.
توضیح اینکه حکم دارای مراتبی است، که برخی از آنها قبل از جعل است مثل : مصالح و مفاسد، حب و بغض و اراده و کراهت . سپس مرحله «جعل» است و برخی هم بعد از جعل مثل: ابلاغ، فعلیت و تنجز و امتثال (فعلاً به اختلاف فقها در شمارش این مراتب نظر نداریم).
نصوص مبین مقاصد از مرتبه قبل از «جعل حکم شرعی» اخبار می کند و می دانیم تلازمی بین «مقاصد» و «جعل حکم» وجود ندارد، چرا که ممکن است یک حکم فی نفسه مصلحت داشته باشد اما جعل آن به عنوان یک حکم شرعی ملازمات و منافراتی داشته باشد که مانع جعل شود، مثلاً مسواک برای نماز مصلحت دارد اما چون موجب مشقت می شود، جعل الزامی به آن تعلق نمی گیرد:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةٍ «المحاسن، ج2، ص: 561».
بنابراین میان «مبادی حکم شرعی» با «جعل حکم شرعی» تلازمی وجود ندارد. در اینصورت چگونه می توان مقاصد را در استنباط نصوص مبین حکم شرعی دخالت داد؟ چه بسا شارع متعال مقاصدی داشته است اما در مقام تزاحم با دیگر مصالح و مفاسد، از آن رفع ید نموده و به جعل و تشریع نرسیده باشد و به بیان دیگر نسبت به آنها اعمال مولویت نکرده است، حال آیا می توان این مقاصد را بر احکامی که شارع، جعل و اعمال مولویت نموده، حاکم کرد؟!
بله استفاده غیرالزامی ممکن است چنانچه فقها از روایت مذکور، استحباب مسواک را استفاده کرده اند.
به بیان دقیق تر، مقاصد شارع که در مرحله مبادی حکم قرار دارد، ملاحظاتی پیدا می کند تا به مقام جعل قانونی برسد و نتایج آن در قالب احکام قانونی ابراز می شود، لذا آنچه برای ما حجیت دارد، ابرازات قانونی شارع (نصوص مبین احکام) است.
ممکن است گفته شود: ما به همه این ملاحظات و کسر و انکسارها واقف می شویم.
جواب اینکه اگر این مقاصد در نصوص آمده باشد و بتوان جامعیت آن را اثبات کرد قابل پذیرش است، اما عقل، چنین امکانی را ندارد (در اینجا اشکال دوم قابل طرح است).
❇️ نکته دوم اینکه در اندیشه استاد علیدوست، حکم قطعی عقل در مصالح و مفاسد حکم شرعی معتبر است و می تواند در فرایند استنباط از نصوص مبین حکم به کار آید.
سوال این است که به چه دلیل می توان اثبات کرد که عقل توانسته است همه جوانب مصالح و مفاسد یک حکم را درک کند که آن ادراک را در فرایند استنباط دخالت دهیم؟
پاسخ می دهند: اعتبار حکم عقل در اینجا به حجیت عقل و یا حجیت قطع برمی گردد.
دراینجا این بحث مبنایی مطرح می شود که آیا عقل مستقل از کتاب و سنت، جزو منابع دین به حساب می آید؟ بنابر نصوص و ادله متعددی، منابع شریعت منحصر در کتاب و سنت است و عقل، شأنی در عرض کتاب و سنت ندارد، هرچند برای فهم کتاب و سنت به کار می آید. براین اساس همچنانکه فقها در حجیت اجماع به عنوان منبع شریعت مناقشه کرده اند، حجیت عقل نیز به عنوان منبع شریعت نیازمند بازنگری است.
همچنین حجیت قطع به نحو مطلق، محل مناقشه است. درنظامات عقلایی نیز عقل را به نحو مطلق حجت نمی دانند، به عنوان مثال اگر قانونی وضع گردید و ابلاغ شد، پذیرفته نیست که متخلفی بگوید: من قطع به خلاف داشتم! و مشمول جریمه می گردد. دیدگاه مختار در این باب نیازمند مجال دیگری است.
بنابراین فهم ملاکات و مقاصد شریعت منحصر در کتاب و سنت است، و مسلک فقها نیز چنین بوده است که : لایعرف الملاکات الا بالخطابات.
🏠@ostadmadadi
هدایت شده از مرکز تفقه علوم اسلامی
🌐 سه ملاحظه در باب فقه المقاصد
مبتنی بر اندیشه های آیت الله سید مهدی میرباقری
🔸یحیی عبدالهی
از پایگاه مبانی آیت الله سید مهدی میرباقری می توان سه ملاحظه بر اندیشه فقه المقاصدی را مطرح کرد. دراینجا دیدگاه های آیت الله علیدوست را در کتاب فقه و مصلحت مبنا قرار داده ایم. آنچه در ادامه می آید درک یکی از شاگردان دو استاد معظم است که ممکن است نیازمند اصلاح و تصحیح باشد.
ملاحظه اول ناظر به مقام ثبوت مقاصد و ملاکات است، ملاحظه دوم ناظر به مقام ثبوت حکم شرعی و ملاحظه سوم ناظر به مقام اثبات (درک) آن می باشد.
❇️ آیت الله علیدوست بر این نکته تفطن دارند که نمی توان از مقاصد، به حکم شرعی رسید بلکه می توان از مقاصد در مقام استظهار و جمع بندی ادله استفاده کرد. به عنوان مثال نصوص مبین مقاصد می تواند، اطلاق دلیل نصوص مبین حکم را بشکند.
سوال این است که اولاً مقاصد و ملاکات شارع چیست؟ و ثانیاً چه نسبتی با احکام برقرار می کند؟ متاسفانه در این موضوع کار جامع و مستند به منابع دین صورت نگرفته است. پاسخ به این پرسش نیازمند ورود به برخی مبانی کلامی است.
مقصد اصلی و نهایی همه احکام، عبودیت و پرستش خداوند متعال (توحید) است به نحوی که می توان گفت همه شریعت، مناسک عبودیت و پرستش است و در عرض توحید، مقصد و مصلحتی نمی توان فرض کرد.
نکته حائر اهمیت اینکه خداوند متعال این مقصد (عبودیت و پرستش) را چگونه بر مکلفین جاری ساخته است؟ پاسخ به این پرسش در شأن «ولایت الهی» نهفته است. ولایت و هدایت خداوند متعال، مجرای عبودیت و پرستش خداوند است و حقیقت دین نیز به این شأن بازمی گردد. براین اساس می توان دین را دارای سه مرتبه « الوهیت، ولایت و شریعت » دانست که متناظر آن، و وظیفه مکلف عبارت است از : «عبودیت، تولی و تشرع».
براین اساس می توان گفت: ملاکات احکام شریعت (به نحو ثبوتی) به ولایت الهی و ملاکات ولایت نیز به الوهیت حضرت حق باز می گردد.
به بیان دیگر ملاکات و مقاصد شارع متعال، در چارچوب یک نظریه دین شناسی و کلامی نظام پیدا می کند که این نظام در مرتبه بعد، در تحلیل مبانی فلسفه اصولی از جمله حکم شناسی تأثیرگذار است.
❇️ نکته دوم اینکه اگر مبتنی بر مبنای فوق، شأن شارع را ولایت و سرپرستی عباد دانستیم، حکم را نیز می بایست در همین مقیاس و مختصات تعریف کنیم، در اینصورت اگر خداوند متعال همه شئون عبد (قلب و ذهن و جسم) را در همه عرصه های فردی و اجتماعی ولایت می کند، احکام شریعت نیز نمی بایست به احکام تکلیفی ناظر به اعمال جوارحی محدود گردد. در اینصورت حکم توصیفی و ارزشی نیز -علاوه بر تکلیفی- قابل تصور است.
طبق این مبنا و پذیرش توسعه حکم شرعی، تنها گزاره های تکلیفی (نصوص مبین حکم) مبنای استنباط قرار نمی گیرد بلکه تمام گزاره های قرآن و روایات، حتی توصیف ها و ارزش ها نیز در استنباط لحاظ می گردد، طبق این مبنا مقاصد شریعت که عمدتاً در قالب گزاره های توصیفی ابراز شده است نیز در دامنه استنباط شریعت قرار می گیرد.
❇️ نکته سوم اینکه به کارگیری این سنخ از گزاره ها (گزاره های توصیفی و ارزشی که از جمله آنها نصوص مبین مقاصد است) می بایست با لحاظ سه شاخصه اصلی حجیت باشد که عبارت است از: 1. «تعبد»، 2. «قاعده مندی» (بهره گیری از بالاتری ظرفیت استناد به وحی) و 3. «تفاهم» (بهره گیری از ظرفیت های فهم اجتماعی در فرایند تفاهم با اقران)
براین اساس درک عقل مستقل از وحی، نسبت به مقاصد شارع معتبر و حجت نیست. اگر حقیقت دین، هدایت، ولایت و سرپرستی خداوند متعال است و شأن شارع در تشریع احکام نیز ولایت است، این ولایت شامل همه عرصه های وجودی انسان از جمله عقل و تجربه او نیز می گردد. اساساً رشد و شکوفایی عقل در پرتو ولایت الهی واقع می شود و این، به معنای تعطیلی عقل نیست. به بیان دیگر از رابطه و تقوم حجت ظاهر (انبیاء) و حجت باطن (عقل)، حجیت شکل می گیرد.
برهمین اساس، قطع نیز مطلقاً حجت نیست، و مناط حجیت، به تسلیم و عبودیت تمام می شود؛ قطعی حجت است که دارای سه شاخصه «تعبد، قاعده مندی و تفاهم» باشد.
در نتیجه با تکامل و ارتقای روش های استنباط می توان به درک کامل تر و جامع تری از شریعت دست یافت و جایگاه عقل نیز در مقام ابزار استنباط ارتقاء پیدا می کند.
🏠@feghhevelaee
چکیده مقاله ام در همایش ملی «واقع گروی معرفتی در فلسفه اسلامی و چالش های پیش روی آن » پذیرفته شد:
تأملی انتقادی بر انگاره «تطابق با واقع» در علم و معرفت
تبیین علم و معرفت از گذشته جزو محورهای مباحث فلسفی بوده و در دوران متأخر موضوع دانش معرفتشناسی قرار گرفته است؛ اینکه حقیقت علم چیست؟ معیار صحت علم کدام است؟ و نسبت علم و واقع (معلوم) چگونه پدید میآید؟ از جمله سؤالات کلیدی این دانش بهحساب میآید. از منظر فلسفه اسلامی با گرایشهای مختلف آن، واقعنمایی (رئالیسم) یکی از اصول تحلیل علم و معرفت است؛ اما اندیشهای که علم را به «فهم مطابق با واقع» تعریف میکند، نیازمند تأمل جدیدی است. این مقاله سعی دارد با مروری بر پیشینه این اندیشه در فلسفه صدرایی و تبیینهای صورتگرفته در اثبات معرفت مطابق با واقع، از سه منظر این انگاره را نقد نماید؛ 1. متعلق علم، مدعیان فهم مطابق با واقع معتقدند که هر معرفتی از یک حیث موضوع خارجی کشف میکند. حال اگر ترکیب و تقوم حیثیتها در خارج را اثبات کنیم، انکشاف یک حیثیت از موضوع، فارغ از حیثیتهای دیگر منتفی میشود. 2. فرایند فهم، اگر فرایند پیدایش فهم نظری را محصول مشارکت همه قوای انسان، از جمله عقل عملی او (حوزه گرایشها و تعلقات) بدانیم، در نتیجه کیف موضعگیری انسان در حوزه گرایشها، در کیف فهم حضور پیدا میکند و این امر، نافی فهم مطابق با واقع است. 3. موطن علم، علم در فلسفه صدرایی به «حضور مجرد لمجرد» تعریف میشود برایناساس علوم مختلف حاضر نزد نفس بر یکدیگر تأثیروتأثر میگذارند و درنتیجه اثبات فهم مطابق با واقع مشکل میشود. در پایان به این اشکال پاسخ خواهیم داد که آیا نفی تطابق با واقع از علم، مستلزم نسبیتگرایی معرفت است؟ جواب این تحقیق به این سؤال منفی است، بلکه میتوان در میانه «اطلاق گرایی در معرفت» و «نسبیتگرایی مطلق»، الگوی پیدیش معرفت را با لحاظ عوامل و متغیرهای آن، بهگونهای تبیین کرد که با واقع معرفت تناسب بیشتری داشته باشد و از این منظر، مبنای معرفت شناسی موجود را ارتقاء دهد.
💠 گفتگوی فلسفه تاریخی آیت الله خامنه ای با شهید مطهری و دکتر شریعتی
پیرامون قیام سیدالشهدا (ع) و انقلاب اسلامی
در تاریخ:
۱۳۵۵/۱۰/۱۰
روز تاسوعای سال ۱۳۵۵ شمسی
بیانات در نشست سهجانبه با شهید مطهری و دکتر شریعتی👇
💢 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50996
🔸 فرمایشات آیت الله خامنه ای در این جلسه، خلاصه ای از بحث نبوت و ولایت در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی است.
-744415485_-2138683496.mp3
41.31M
#صوت
✅ *سلسله نشست های فقه تحقق #فصل_دوم *
🔰 *جلسه دوم*
🔈 ارائه * حجت الاسلام و المسلمین یحیی عبدالهی*
✴️ * موضوع ارائه:
چگونگی تکامل در «مبانی روش تفقه»
برای دستیابی به فقه سرپرستی/فقه اقامه
فیلم و متن جلسه 👇
https://aali.hmeshkat.ir/4127
⏰ چهارشنبه 5 مهر 1402 ، ساعت 9 تا 11
📍 موسسه آموزش عالی حوزوی مشکات ، تهران ، اتاق استاد قاسمیان
🌐 [صفحه اختصاصی نشست های فقه تحقق ](https://aali.hmeshkat.ir/tahaghogh)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید والا مقام خدا رحمتت کند،کجایی خوی وحشی گری یک عده انسان نما را ببینی! و البته می بینی.
هدایت شده از اجتهاد
📢 جلسه دفاع پایان نامه ارشد با موضوع «ظرفیت شناسی نظریه اصول فقه ولایی برای دولت سازی اسلامی»
🗓زمان: سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۸:۴۵
🏛دانشکده تاریخ و مطالعات سیاسب دانشگاه باقرالعلوم (ع) طبقه منفی ۱، سالن جلسات دفاع
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
📝حقیقت دین بر محور ولایت امام
نوع مقاله : علمی پژوهشی
نویسندگان
یحیی عبدالهی 1 سید مهدی میرباقری 2 رضا برنجکار 3 امداد توران 4
1 پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی
2 ریس فرهنگستان علوم اسلامی قم
3 رییس انجمن کلام اسلامی حوزه
4 استادیار دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب قم
چکیده
این تحقیق با استناد به آموزههای حدیثی، به تبیین جایگاه «ولایت امام» در «دین» میپردازد و مبنای دینشناسی کاملتری را پایهریزی میکند که میتواند تلقی رایج از دین را ارتقا بخشد. دین در تعاریف متداول، به «شریعت» معنا میشود که در کاملترین وجه، شامل سه حوزه «اخلاق، اعتقادات، احکام» است، اما مبتنی بر معارف وحی، عنصر اصلی و محوری دین به نحو ثبوتی، «ولایت» است که از «ولایت خداوند متعال» آغاز شده و از طریق «ولایت ائمه اطهار:» بر دیگر مخلوقات جریان پیدا میکند. «ولایت الهی»، جریان هدایت و سرپرستی انسان است که از مسیر انتخاب ارادی انسان (تولی) موجب رشد او میشود. در مقابل، جریان ولایت طاغوت قرار دارد که جریان ضلالت انسان است. هر دو جریان ولایت حق و ولایت باطل، ذیل «الوهیت» خداوند متعال است، ازاینرو الوهیت خداوند را میتوان مصدر و خاستگاه دین بهحساب آورد، اما حقیقت دین، از «ولایت الهی» شروع میشود و در مرتبه بعد، به «شریعت» میرسد. براین مبنا، «شریعت»، مناسک تولی و جریان «ولایت» است. در این تحقیق با روش استنادی به نصوص روایی پیرامون ولایت امام و دستهبندی آنها این فرضیه اثبات میشود که دین را میبایست بر محور «ولایت» تعریف نمود و نه «الوهیت» و «شریعت».
👇👇👇
❇️فصلنامه تحقیقات کلامی
#اطلاع_رسانی | کرسی علمی ترویجی
🔰 کرسی علمی ترویجی #نقد قبل از چاپ #کتاب_فلسفه_اصول
▫️ارائه کننده:
حجت الاسلام یحیی عبدالهی
#مولف کتاب و پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی قم
▫️ناقد:
حجت الاسلام #حسنعلی_علیاکبریان
استاد حوزه و هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
▫️دبیر جلسه
حجت الاسلام #محمدرضا_ترابی
پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی قم
🗓 #شنبه 25 آذرماه 1402 | ساعت: 16
📍قم، بلوار الغدیر، کوچه 10، ساختمان مفید، طبقه 2
▫️سالن جلسات فرهنگستان علوم اسلامی قم
فرهنگستان علوم اسلامی قم
ایتا|وبگاه|اندیشه منیر|انتشارات
تأملی در نسبت پژوهش و آموزش
دوستان زیادی پیام دادند که به مناسبت هفته پژوهش چند جمله ای درباره پژوهش بنویسم (الکی🤪، مثلاً من آدم مهمی ام😎)، باوجود مشغله فراوان چند خط به اختصار تقدیم می کنم:
به گمان بنده تفکیک آموزش از پژوهش از اساس تفکیک صحیحی نیست، مخصوصاً اینکه برای هرکدام جداگانه برنامه ریزی کنیم و ساختار تشکیل دهیم. با اطمینان می توان گفت: بهترین آموزش، در ضمن پژوهش واقع می شود. امروزه پژوهش ها به سمت مساله محوری می رود که امر مبارکی است (هرچند دارای آفت هایی است که در جای خود باید بحث و گفتگو شود)، در واقع مساله محوری، به پژوهش ها، هدف و جهت می دهد و آنها را به کارامدی و ثمربخشی نزدیک می کند. همین نسبت می بایست میان پژوهش و آموزش هم برقرار گردد؛ یعنی پژوهش ها، آموزش ها را هدفمند و جهتدار کنند؛ در اینصورت آموزش ها نیز، مساله محور می گردد.
البته نمی بایست چنین تلقی شود که ما نیازمند آموزش های بلند مدت و عمیق نیستیم و بایستی آنها را کنار گذاشت، خیر؛ هدفمندی هیچ منافاتی با آموزش های بلند مدت و عمیق ندارد، بلکه ممکن است برای اهداف بلند و متعالی، نیازمند طراحی ساختارهای آموزشی پژوهشی بلندمدت تر از ساختارهای کنونی شویم.
ساختارهای آموزشی کنونی خصوصاً در فقه و اصول تقریباً فاقد هدف و غایت مشخصی است و معلوم نیست قرار است خروجی آنها چه باشد؟ درس های خارج به عنوان پیکره اصلی ساختار آموزشی حوزه، هیچ هدفی را دنبال نمی کند جز اینکه یکدوره فقه و اصول را به سبک سنتی تعلیم دهد، اما این پرسش همواره جای طرح دارد که : ثم ماذا؟ بسیاری از کسانی که در درس خارج خوب درس می خوانند، هدف و غایتشان این است که استاد سطح عالی شوند و پس از آن بتوانند کرسی درس خارجی تشکیل دهند و دوباره همین درس ها را تعلیم دهند و در این چرخه، جایگاهی کسب کنند!
اما اگر نقطه کانونی را مساله و نیاز نظام اسلامی بگذاریم، حوزه های علمیه به عنوان متصدی امر هدایت جامعه می بایست به این مسائل پاسخ دهند، این مسائل نیازمند پژوهش هایی در منابع دین است، پژوهش در منابع دین، نیازمند آموزش هایی است که می بایست در دل پژوهش تعریف شوند، نه در یک ساختار مستقل که خود اصالت پیدا کند و هدف و غایتش گم شود.
آموزش اگر مستقل شود، مثل علم اصولی است که از علم فقه مستقل شود؛ مسائل اصولی خود، موضوعیت پیدا می کند و محل دقت های عمیق قرار می گیرد اما وقتی به خود می آییم، می بینیم ثمره فقهی بسیاری از این مباحث، بسیار ناچیز و نزدیک به صفر است.
🔰درنگی در انتخاب انتخابات
انتخابات در کشور به یکی از چالش های اجتماعی تبدیل شده است، چنین تلقی می شود که مشروعیت و مقبولیت حکومت در گرو مشارکت مردم در انتخابات است، لذا با فرارسیدن موسم انتخابات که معمولا هر 2 سال تکرار می شود، نهادهای حکومتی و دینی همه به صف می شوند که آمار مشارکت مردم را بالا ببرند. اما از منظر روان شناسی انتخابات، از جاذبه این سبک مشارکت مردمی، برای توده مردم کاسته شده است. به راستی چرا انتخابات شور و شعفی خودجوش در میان مردم ایجاد نمی کند؟ و هربار می بایست با بسیج تریبون های تبلیغی این انگیزه را به مردم تزریق کرد؟ یک پاسخ این است که: مردم با تبادل قدرت در دست اشخاص و جناح های مختلف، تغییر قابل توجهی را احساس نکردند.
اما به نظر می رسد مشکل عمیق تر از این است و آن اینکه ماهیت «انتخابات» مشکلات ساختاری و مبنایی دارد که نمی تواند برای مشارکت اجتماعی، چندان شورانگیز باشد.
باید بپذیریم که پدیده انتخابات بک ساخت و سازه بشری است که ریشه در مبانی، اندیشه ها و ارزش های غربی دارد و ما آن را از دنیای غرب به عاریت گرفته ایم.
ممکن است چنین تلقی شود که نگارنده جزو آن دسته از شریعت مداران سنتی است که برای رای و انتخاب مردم، ارزشی قائل نیست و وظیفه آنها را صرفاً تبعیت و حداکثر بیعت با حاکم می داند! خیر ؛ بلکه کاملاً به عکس؛ معتقدم این ساختار برون افتاده از ساحت غربی، نمی تواند مشارکت دینی مومنان در عرصه سیاسی اجتماعی را تأمین و پشتیبانی کند. نمی تواند به مومنین، هویتی برخاسته از حضوری فعال در عرصه نظام اسلامی دهد چنانچه مومنین در مرحله انقلاب اسلامی، مشارکتی فعال داشتند و ثمره آن را به عینه مشاهده کردند. انتخابات یک پدیده انسانی است که در یک بستر فکری فرهنگی متولد شده است، روح و معنا دارد و با مناسبات اجتماعی خاصی سازگار است.
مشکل آنجاست که ما تصویر روشنی از مناسبات جامعه ایمانی و الحادی ارائه ندادیم و از تفاوت های ماهوی و ساختاری ایندو کمتر سخن گفته ایم. اگر از مبانی دینی خود شروع کنیم و بخواهیم به یک ساختار مشارکت جمعی مومنین در عرصه سیاسی اجتماعی برسیم که بر پایه «ولایت و تولی» شکل گرفته و متبلور روح انقلاب اسلامی باشد، مومنین را حقیقتاً در صحنه حوادث مشارکت دهد، نه اینکه به رأی اکتفا کند، روح مسئولیت را در انسان مومن نسبت به سرنوشت جامعه القا کند، به انسان، هویت دهد، هویتی تاریخی تمدنی، در تقابل با تمدن غرب و دیگر خصلت ها، آیا باز به الگوی انتخابات می رسیدیم؟
امروز نشست ها و همایش های متعددی پیرامون ابعاد مختلف انتخابات برگزار می شود اما ای کاش کمی هم از زاویه نگاه فوق به این مساله نگاه شود؛ انتخابات، الگویی معنادار است که ظرفیت رقم زدن مشارکت جامعه مومنین را ندارد. البته برای دوران گذار، می بایست همین مسیر فعلی را پیش برویم تا الگوی جایگزین پیدا شود، اما خوب است عده ای هم روی الگوی جایگزین فکر کنند. انتخابات، همچون بانک، محصول سیستم دیگری است که صرفاً با پسوند اسلامی و ضمیمه شورای نگهبان، اسلامی نمی شود، هرچند درحال حاضر، ظرفیت فعال جامعه ایمانی همین است و لذا امر مقدسی است. اما خوب است که عده ای هم به افق های بلند پیش رو فکر کنند. نیاییم مشروعیت و حقانیت حکومت دینی و انقلاب اسلامی را بر سر این پدیده غربی، قربانی کنیم، بلکه آن را یک ساختار برای دوران گذار به سوی مطلوب معرفی کنیم و نواقص آن را به مردم گوشزد کنیم.
⚫️⚫️⚫️
انا لله و انا الیه راجعون
خبر از دست دادن آقا محمد خادمی دوست عزیز و مجاهد فرهیخته داغ بسیارسنگین و ضایعه ای بر دل مومنینی بود که ایشان را می شناختند. ایشان با روحیه انقلابی و اخلاق حسنه در جهت بسط و ارتقای اندیشه های تمدنی اسلام بسیار کوشا بود. اندیشه الهیات نوین استاد سبحانی بر محور ایشان پیش می رفت، جلسات نظام الگو و برنامه را شکل داد تا اضلاع دیگر اندیشه استاد سبحانی تبیین شود. مسئولیت گروه الهیات تاریخ و مهدویت در دفتر نشر و پژوهش جمکران را پذیرفت تا نگاه الهیاتی بر تاریخ و تاریخ بر محور مهدویت را بسط دهد. درهمین راستا با جمعی از فضلا، کتاب حکمت تاریخ استاد میرباقری را مباحثه کردیم و قصد داشت تدوین کامل تری از این کتاب را بر محور استاد میرباقری انجام دهد. تدوین اندیشه های مختلف فلسفه تاریخ علمای معاصر را پیگیری می کرد و قصد داشت مدرسه شعبانیه الهیات تاریخ را برگزار کند و...
انشاالله خداوند این عزیز را با اولیای الهی محشور و مأنوس کند، و به خانواده ایشان صبر جزیل عطا کند.
#اطلاع_رسانی | #کرسی_علمی_ترویجی نقد و ارزیابی #کتاب "تقریر مباحث فلسفه اصول استاد میرباقری" - #جلد_اول
▫️ارائه کننده:
حجت الاسلام #محمدرضا_ترابی
"مقرر کتاب"
ناقد اول: حجت الاسلام #یحیی_عبداللهی
مدیر مرکز تفقه علوم اسلامی
ناقد دوم: حجت الاسلام #محمد_متقیان
استاد سطوح عالی حوزه علمیه
▫️دبیر جلسه
حجت الاسلام #یاسر_فروغی
استاد سطوح عالی حوزه علمیه
🗓 #چهارشنبه ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۲ | ساعت: ۱۶:۳٠
📍قم، بلوار الغدیر، کوچه ۱۰، ساختمان مفید، طبقه دوم
▫️سالن جلسات فرهنگستان علوم اسلامی قم
فرهنگستان علوم اسلامی قم
ایتا|وبگاه|اندیشه منیر|انتشارات
کتاب الحجه درسنامه .pdf
8.08M
📙درسنامه کتاب الحجه اصول کافی
برای علاقه مندان به مطالعات حدیثی تقدیم می شود.
این درسنامه با این خصوصیات ارائه می شود:
1. بررسی اجمالی سند روایت با مراجعه به نرم افزار درایه
2. ترجمه لغات و عبارات دشوار با مراجعه به پاورقی های نسخه دارالحدیث، شرح مرحوم مجلسی ره و شرح ملاصالح مازندرانی ره
3. اضافه کردن «نکات معارفی برگزیده» با مراجعه به شرح مرحوم مجلسی ره و شرح ملاصالح مازندرانی ره
4. اضافه کردن اطلاعات حدیث شناسی مانند: احادیث مشابه که در فهم دقیق حدیث تأثیرگذار است.
📎فایل ورد