بسم الله الرحمن الرحیم
می چکد آبروش از مشک و
می چکد آب مشک آهسته
مرد گریه نمی کند حالا
مرد می ریزد اشک آهسته
روی شن های خیس ساحل بود
لب خشکیده و ترک دارش
زیر چشمی به مشک زل می زد
آب کم می شود ز مقدارش
قبل ازین ماجرا طلا مي شد
دست میزد اگر به هرچيزي
لیک حالا شد آب آوردن
باعث شرم و آبرو ريزي
پیش ازین اعتبار دریا بود
نبض دریا میان مشتش بود
سر راحت رقیه می خوابید
چون عمو مثل کوه پشتش بود
با چه بغضی به مشک می گوید
اينقدر بی وفا نبودی که
قبل ازین با مرام تر بودي
اهل جور و جفا نبودی که
خاطرت هست که دم خیمه
ما دوتایی چه صحبتي کردیم
عهد بستیم هر چه پیش آمد
دست پر سمت خیمه برگرديم
خاطرت هست اینکه می گفتم
به حرم باید آب برگردد
یک نفر ازمیان ما دو نفر
پیش طفل رباب برگردد
خاطرت هست آب پرکردم
به تو بسیار گوشزد کردم
تو خودت را به خیمه ها برسان
من اگر چه نشد که برگردم
آنطرف تر حسین برمی گشت
ناله از سوز سینه سر می داد
قدّ خم ، دست بر کمر بودن
از چه مرگ بدی خبر مي داد
گفت اطراف علقمه دیدم
چقدر از حسود پر شده بود
گفت حجم سر عمو عباس
از فرود عمود پر شده بود
استخوان ها شکسته شد یعنی
شیر کارش به گرگ افتاده است
بين ابروي خوشگلش دیدم
چه شکافی بزرگ افتاده است
دست ها را یکی یکی ... بعدش
دست ها روی آب افتادند
تیرها مثل گرگ به جان
آرزوی رباب افتادند
قصه ی علقمه بدش اینجاست
حرمله نیزه ای سه پر آورد
آنچنان زد که با دوتا زانو
تیر او را به زور درآورد
بعد از آن اتفاق ها هر روز
چه غمی با رقیه دمساز است
آب از جمع ما عمو را برد
چقدر آب دردسر ساز است
#علی_کاوند
#شب_تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@Alikavand333
حس آبی ِموج دریایی
پیش دریا لبت ترک برداشت
اعتبار تمام دریا ها
لحظه های غروب لک برداشت
قول پایان تشنگی دادی
حرف تو معتبر ترین حرف است
آخرین مشک خیمه را امروز
دست بی جان دخترک برداشت
کمرم را شکست پایانت
پیکرت با نسیم می پاشد
با همین وضعیت چگونه تو را
می توانم که بی کمک برداشت
پیکرت را تبرکی بردند
دست تو سهم ساحل دریاست
گرچه چشمت نصیب پیکان شد
گیسوان تو را ملک برداشت
قسمت ماسه های دریا شد
قطره هایی که بین مشکت بود
ولی آن شه پر کلاهت را
پر بی جان شاپرک برداشت
دشت تاریک و چند تا خیمه
آتش و ازدحام بی غیرت
ردّ دستی میان آن شعله
زیور از گوش قاصدک برداشت
لحظه های غروب سردار است
دارد از غصه آب می گردد
چه عروج پر از غمی دارد
عزم رفتن که نم نمک برداشت
#علی_کاوند
#تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@Alikavand333
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم
تا که بر روی زمین صورت ماهش افتاد
آسمان حرم انگار پناهش افتاد
عرق شرم به پیشانی عباس نشست
تا که سمت حرم تشنه نگاهش افتاد
علم از دست علمدار که بر خاک نشست
زیر لب زمزمه شد پشت و پناهش افتاد
با کمان سمت تنش گرم هدف گیری بود
ناگهان قرعه به چشمان سیاهش افتاد
یک نفر آمد و با آنچه که در دستش بود
آنقدر زد،به سرش تا که کلاهش افتاد
آمد از علقمه مردی که قدش تا شده بود
همه گفتند علمدار سپاهش افتاد
مادرش خواست بیایید بغلش اما حیف
دو قدم راه که آمد سر راهش افتاد
#سجاد_روانمرد
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کمیت زندگیش لنگ میماند هر آن کس که
نمیبندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و
سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغ برادر را برادر مرده میداند
که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
#سجاد_روانمرد
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard
زمین افتاده مشک، از آب پر دیگر نخواهد شد
نصیب تشنگان یک جرعه از ساغر نخواهد شد
رقیه گفت:می آید عمو با دست پر قطعاََ
حریف تیغ ابرویش که صد لشکر نخواهد شد
کنار علقمه عباس با چشمان تر می گفت
اگر دریا شود صحرا لب من تر نخواهد شد
خجالت می کشم از روی مولایم که از مشکم
به قدر قطره ای سهم لب اصغر نخواهد شد
دو دستم قطع خواهد شد ولی تا زنده ام پای
کسی نزدیک درب خیمه ی خواهر نخواهد شد
نصیب این حرامی های ملعون،با وجود من
النگو،گوشواره یا که انگشتر نخواهد شد
حسین آهی کشید آن لحظه که شقُّ القمر می شد
برای او کسی مثل یل حیدر نخواهد شد
عمود آهنین آمد،علمدار حسین افتاد
نصیب تشنگان یک جرعه از ساغر نخواهد شد
#عباس_گودرزی
#شب_تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم
بند اول
به دمت زنده مسیح
با دوتا چشم ملیح
من و می کشی یه روز
توی آغوش ضریح
سپاه امام تشنه ی سر جدا شدی اباالفضل
امام قیام تموم نوکرا شدی اباالفضل
مرادی مریدم توو ناامیدی تو میشی امیدم
تو باب المراد سفره ی مادرا شدی اباالفضل
اباالفضل ذکرش شفامه
اباالفضل لطفش باهامه
اباالفضل اسمش امیده
روزای سخته بابامه
بند دوم
به وفای تو قسم
به تو بنده نفسم
یااباالفضل که میگم
به مرادم می رسم
امید دو دنیا به دستای جداته یا اباالفضل
امید رقیه شنیدنه صداته یا اباالفضل
نگاهه یه دنیا به یک عنایت تو بوده و هست
قیامت شفاعت فقط با یک نگاته یا اباالفضل
اباالفضل مشکل گشامی
اباالفضل قرب مدامی
اباالفضل هرسال محرم
برات کرب و بلامی
بند سوم
اسدالله حرم
روی تو ماه حرم
تا تو هستی هیچ کسی
نشنوه آه حرم
یه لشگر سینه زن همیشه پا رکابته اباالفضل
و دریا همیشه تشنه ی مشکه آبته اباالفضل
نیازی نداری که از توو قبضه تیغتو درآری
دو ابروت توو پیکار آیه های عذابته اباالفضل
اباالفضل زیباترینی
تو ماه روی زمینی
حلالت شیری که خوردی
که شیر ام البنینی
#شور_سنگین
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
#فاطمیه
📝شعر و سبک : #علی_کاوند
گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@Alikavand333
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کمیت زندگیش لنگ میماند هر آن کس که
نمیبندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و
سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغ برادر را برادر مرده میداند
که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
#سجاد_روانمرد
#حضرت_اباالفضل_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard